بریدههای کتاب جنایت و مکافات زهرا عالی حسینی 1403/3/21 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 160 اگر اتاق ناگهان، نه از پاسبان، بلکه از بهترین دوستانش انباشته میشد، آن وقت هم انگار او حتی یک کلمه گرم برای آنها در دل خود نمییافت، زیرا در دلش ناگهان خلاءِ بزرگی ایجاد شد. احساسی تیره و تار، تنهایی رنجآور و بیاعتنایی آمیخته به غرابت بهدلش راه یافت. 0 1 مرضیهبانو 1404/2/29 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 705 3 13 الهه'🌱 1404/4/1 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 159 "خوب است بدانی همه ما به نوعی دیوانه ایم.فقط انداره آن باهم فرق دارد در این دوره و زمانه آدم نرمال به ندرت یافت میشود." 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/5/9 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 387 آن کسی که وجدان دارد اگر به اشتباه خود پی برد، رنج میکشد. این خود بیش از اعمال شاقه برایش مجازات است. 0 5 زهرا عالی حسینی 1403/5/20 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 627 گاه اضطراب بیمارگونه رنجآوری بر وی چیره میشد که بزودی تبدیل به وحشتی مخوف میگشت. همچنین بیادداشت که دقایقی، بلکه ساعتها یا شاید روزها، بیحالی بر وی چیره میگشت که گفتی واکنشی بود در مقابل وحشت قبلی... بیحالی مزبور شبیه به بیرغبتی بیمارانه بعضی از مشرفین به مرگ بود. 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/5/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 453 بهتر است ما برای چندی از هم دور باشیم. حالم خوش نیست، ناراحتم...بعداً میآیم، خودم میآیم...هروقت بتوانم. به یادتان هستم و دوستتان دارم. مرا به حال خود بگذارید! مرا تنها بگذارید! من این تصمیم را قبلاً گرفته بودم...این تصمیم قطعی است. هرچه بر سرم آید، از بین بروم یا نه، میخواهم تنها باشم. مرا بکلی فراموش کنید. این بهتر است... 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/1/1 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 73 دلش سخت میتپید و افکارش سخت در التهاب بود. سرانجام آن اتاق کوچک زردی که بیشتر به گنجه میمانست، برایش تنگی کرد، نفسش گرفت. نگاه و فکرش طلب وسعت میکرد. 0 0 حامد حمایت کار 1403/3/21 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 375 حتی دوبار پیشنهاد کرد که به خارج بروم. چون میدید که بیحوصله شدهام.اما برای چه؟ پیش از آن به خارج میرفتم و همیشه احساس دلتنگی میکردم.نفرتانگیزترین چیز آن است که همیشه از چیزی اندوهگین هستید! نه، سرزمین پدری بهتر است؛ اینجا دستکم میتوانید تقصیر این حالت روحی را به گردن کس دیگری بیاندازید و خود را توجیه کنید. 0 38 hotarou 1403/8/18 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 241 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/7 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 356 - مگر در را قفل نمیکنی؟ - هیچوقت. و بعد راسکلنیکف با بیاعتنایی اضافه کرد: - دو سال تمام است که میخواهم قفل بخرم. آنگاه خندهکنان رو به سونیا کرد و گفت: - کسانی که چیزی برای قفل کردن ندارند، سعادتمندند. نه؟ 0 2 سامان مرادی 1403/10/13 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 206 رازومیخین: میدانی چه چیز بیش از همه دل آدم را میسوزاند؟اینکه آنها دروغ میگویند که مهم نیست. دروغ را همیشه میشود بخشید. دروغ خودش لطفی دارد،چه به راستی هدایت میکند. از آن میسوزم که دروغ میگویند و بعد به دروغ خودشان هم تعظیم میکنند. 0 2 رها بوستانی 1404/1/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 530 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/20 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 610 غم مخصوصی در این اواخر به سراغش میآمد. این غم سوزان و زننده نبود، اما از آن ابدیت و دوام احساس میشد، گویی این غم سرد و مرگبار سالهای بیپایان همچنان پایدار میماند و گویی ابدیتی در گراگرد او در فضا معلق بود. 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/5/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 468 با وجود این سوالی برایش باقی میماند که اگر سونیا قدرت غرق کردن خود را نداشته است، چگونه توانسته است در تمام این مدت در چنین وضعی بماند و دیوانه نشود؟ 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 487 همه موضوعی برای صحبت دارند: مثلاً خانمها...و اشخاص اجتماعی، مانند اشخاص طبقه بالا همیشه موضوعی برای بحث دارند. اما اشخاص طبقه متوسط، مانند ما، همه خجالتی و کم حرفاند... مقصودم اشخاص متفکر است. آقاجان، دلیل این امر چیست؟ نمیدانم مسائل اجتماعی مشترک نداریم یا زیاد شریف هستیم و نمیخواهیم یکدیگر را فریب دهیم، نمیدانم. بله؟ شما چه فکر میکنید؟ 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/1/30 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 105 راسکلنیکف مانند شخصی محکوم به مرگ، وارد اتاق خود شد. فکر هیچ چیز را نمیکرد و نمیتوانست بیندیشد، اما با تمام وجود خود ناگهان احساس کرد که او دیگر نه آزادی تفکر دارد و نه آزادی عمل. 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 40 آخر واجب است که هر انسانی لااقل کسی را داشته باشد که برای او دلسوزی کند! 0 6 زهرا نوری 1403/10/1 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 56 کمی گریستند و حالا خو گرفته اند. آدمیزاد ِ پست به همه چیز عادت میکند. 0 28 Alex 1402/7/24 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 28 در روزگار ما حتی ترحم هم ، به دست علم ، از دور گردونه خارج شده. 0 18 زهرا عالی حسینی 1403/5/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 467 - من در برابر تو زانو نزدم، در برابر تمام رنج و عذاب بشری زانو زدم. 0 1
بریدههای کتاب جنایت و مکافات زهرا عالی حسینی 1403/3/21 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 160 اگر اتاق ناگهان، نه از پاسبان، بلکه از بهترین دوستانش انباشته میشد، آن وقت هم انگار او حتی یک کلمه گرم برای آنها در دل خود نمییافت، زیرا در دلش ناگهان خلاءِ بزرگی ایجاد شد. احساسی تیره و تار، تنهایی رنجآور و بیاعتنایی آمیخته به غرابت بهدلش راه یافت. 0 1 مرضیهبانو 1404/2/29 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 705 3 13 الهه'🌱 1404/4/1 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 159 "خوب است بدانی همه ما به نوعی دیوانه ایم.فقط انداره آن باهم فرق دارد در این دوره و زمانه آدم نرمال به ندرت یافت میشود." 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/5/9 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 387 آن کسی که وجدان دارد اگر به اشتباه خود پی برد، رنج میکشد. این خود بیش از اعمال شاقه برایش مجازات است. 0 5 زهرا عالی حسینی 1403/5/20 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 627 گاه اضطراب بیمارگونه رنجآوری بر وی چیره میشد که بزودی تبدیل به وحشتی مخوف میگشت. همچنین بیادداشت که دقایقی، بلکه ساعتها یا شاید روزها، بیحالی بر وی چیره میگشت که گفتی واکنشی بود در مقابل وحشت قبلی... بیحالی مزبور شبیه به بیرغبتی بیمارانه بعضی از مشرفین به مرگ بود. 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/5/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 453 بهتر است ما برای چندی از هم دور باشیم. حالم خوش نیست، ناراحتم...بعداً میآیم، خودم میآیم...هروقت بتوانم. به یادتان هستم و دوستتان دارم. مرا به حال خود بگذارید! مرا تنها بگذارید! من این تصمیم را قبلاً گرفته بودم...این تصمیم قطعی است. هرچه بر سرم آید، از بین بروم یا نه، میخواهم تنها باشم. مرا بکلی فراموش کنید. این بهتر است... 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/1/1 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 73 دلش سخت میتپید و افکارش سخت در التهاب بود. سرانجام آن اتاق کوچک زردی که بیشتر به گنجه میمانست، برایش تنگی کرد، نفسش گرفت. نگاه و فکرش طلب وسعت میکرد. 0 0 حامد حمایت کار 1403/3/21 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 375 حتی دوبار پیشنهاد کرد که به خارج بروم. چون میدید که بیحوصله شدهام.اما برای چه؟ پیش از آن به خارج میرفتم و همیشه احساس دلتنگی میکردم.نفرتانگیزترین چیز آن است که همیشه از چیزی اندوهگین هستید! نه، سرزمین پدری بهتر است؛ اینجا دستکم میتوانید تقصیر این حالت روحی را به گردن کس دیگری بیاندازید و خود را توجیه کنید. 0 38 hotarou 1403/8/18 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 241 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/7 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 356 - مگر در را قفل نمیکنی؟ - هیچوقت. و بعد راسکلنیکف با بیاعتنایی اضافه کرد: - دو سال تمام است که میخواهم قفل بخرم. آنگاه خندهکنان رو به سونیا کرد و گفت: - کسانی که چیزی برای قفل کردن ندارند، سعادتمندند. نه؟ 0 2 سامان مرادی 1403/10/13 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 206 رازومیخین: میدانی چه چیز بیش از همه دل آدم را میسوزاند؟اینکه آنها دروغ میگویند که مهم نیست. دروغ را همیشه میشود بخشید. دروغ خودش لطفی دارد،چه به راستی هدایت میکند. از آن میسوزم که دروغ میگویند و بعد به دروغ خودشان هم تعظیم میکنند. 0 2 رها بوستانی 1404/1/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 530 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/20 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 610 غم مخصوصی در این اواخر به سراغش میآمد. این غم سوزان و زننده نبود، اما از آن ابدیت و دوام احساس میشد، گویی این غم سرد و مرگبار سالهای بیپایان همچنان پایدار میماند و گویی ابدیتی در گراگرد او در فضا معلق بود. 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/5/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 468 با وجود این سوالی برایش باقی میماند که اگر سونیا قدرت غرق کردن خود را نداشته است، چگونه توانسته است در تمام این مدت در چنین وضعی بماند و دیوانه نشود؟ 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 487 همه موضوعی برای صحبت دارند: مثلاً خانمها...و اشخاص اجتماعی، مانند اشخاص طبقه بالا همیشه موضوعی برای بحث دارند. اما اشخاص طبقه متوسط، مانند ما، همه خجالتی و کم حرفاند... مقصودم اشخاص متفکر است. آقاجان، دلیل این امر چیست؟ نمیدانم مسائل اجتماعی مشترک نداریم یا زیاد شریف هستیم و نمیخواهیم یکدیگر را فریب دهیم، نمیدانم. بله؟ شما چه فکر میکنید؟ 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/1/30 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 105 راسکلنیکف مانند شخصی محکوم به مرگ، وارد اتاق خود شد. فکر هیچ چیز را نمیکرد و نمیتوانست بیندیشد، اما با تمام وجود خود ناگهان احساس کرد که او دیگر نه آزادی تفکر دارد و نه آزادی عمل. 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/5/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 40 آخر واجب است که هر انسانی لااقل کسی را داشته باشد که برای او دلسوزی کند! 0 6 زهرا نوری 1403/10/1 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 56 کمی گریستند و حالا خو گرفته اند. آدمیزاد ِ پست به همه چیز عادت میکند. 0 28 Alex 1402/7/24 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 28 در روزگار ما حتی ترحم هم ، به دست علم ، از دور گردونه خارج شده. 0 18 زهرا عالی حسینی 1403/5/19 جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 198 صفحۀ 467 - من در برابر تو زانو نزدم، در برابر تمام رنج و عذاب بشری زانو زدم. 0 1