بریده‌ای از کتاب جنایت و مکافات اثر فیودور داستایفسکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 73

دلش سخت می‌تپید و افکارش سخت در التهاب بود. سرانجام آن اتاق کوچک زردی که بیشتر به گنجه می‌مانست، برایش تنگی کرد، نفسش گرفت. نگاه و فکرش طلب وسعت می‌کرد.

دلش سخت می‌تپید و افکارش سخت در التهاب بود. سرانجام آن اتاق کوچک زردی که بیشتر به گنجه می‌مانست، برایش تنگی کرد، نفسش گرفت. نگاه و فکرش طلب وسعت می‌کرد.

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.