بریده‌های کتاب تابوت سرگردان

خیلی سخت است که عاشق پرواز باشی و از بلندی بترسی.

می‌دونی... عشق چیز عجیبیه. می‌تونه آدم‌ها رو نسبت به هم مهربون کنه. می‌تونه گرگی رو که تو وجود همه هست از بین ببره. می‌تونه... می‌تونه خیلی کارها کنه.

خود را بی نقاب ببینید و به دیگران بنمایانید. و البته این آغاز مصیبت شماست!

....خود را بی نقاب ببینید و به دیگران بنمایانید.و البته این آغاز مصیبت شماست! یک انسان بی نقاب در میان خیل نقاب‌داران، بی‌پناه و تنهاست.در میان مردمانی که به نقاب خو کرده اند و بی‌نقاب بودن را نمی‌پذیرند،همواره در خطر است....

گفتم: اما... نگذاشت حرفم را ادامه بدهم و گفت : هروقت حرف دلت رو گفتی، با اما و ولی و شاید بی‌اعتبارش نکن.

خیلی سخت است عاشق پرواز باشی و از بلندی بترسی.

گرگ زاده گرگ شود، گرچه با آدمی بزرگ شود

وقتی حادثه‌ای وارد گذشته شد، به همان شکل که بود یخ می‌زند. سنگ می‌شود و هیچ آه و افسوسی توان نرم کردن و تغییر آن را ندارد. ما همیشه از گذشته‌ی خودمان رنج می‌بریم، حتی اگر ناخواسته آن را ساخته باشیم.

نقابی که چون یک زره از شما محافظت می‌کرده را از دست داده‌اید؛ پس بی‌دفاع می‌شوید. تنها و بی‌دفاع. انگار در بیابانی پرخطر، یکه‌و‌تنها رها شده باشید.

ما همیشه از گذشته خودمان رنج می‌بریم، حتی اگر ناخواسته آن را ساخته باشیم.

خیلی سخت است که عاشق پرواز باشی و از بلندی بترسی.

کلمه «نَواقِلی» در گذشته به اداره‌ای اطلاق می‌شده که وظیفه جمع‌آوری عوارض در دروازه‌های شهرها را بر عهده داشته است. امروزه، مترادف این کلمه عوارضی می‌شود.

«نسقچی» در لغت به معنای چوبدار، نظم‌دهنده و پاسبان است که در دوران قاجار به مامورانی اطلاق می‌شود که وظیفه برقراری نظم، تنبیه و مجازات افراد را بر عهده داشتند. امروزه، این کلمه ممکن است به عنوان مترادفی برای پلیس یا نیروی انتظامی در نظر گرفته می‌شود.

«قنداغ» به معنای آب جوشی است که در آن قند حل شده است و به عنوان یک نوشیدنی گرم استفاده می‌شود. در واقع همان آب قند یا نبات داغ است

«زمهریر»در لغت به معنای سرمای شدید و طاقت‌فرسا است.