بریدههای کتاب اعتراف من رضا فرج زاده 1403/1/16 اعتراف من لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 21 0 2 hanieh 1403/2/30 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 36 فقط تا زمانی میتوان زندگی کرد که مست زندگی بود ولی به محض آنکه هوشیار میشوی دیگر نمیتوانی نبینی که همه اینها فقط فریب است آنها فریبی ابلهانه مسئله دقیقاً همین است که حتی هیچ چیز خندهدار و رندانهای هم نمیتوان در آن یا فقط بلاهت است و بیرحمی 0 3 hanieh 1403/2/30 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 51 دانستن اینکه زندگی من بخشی از بینهایت است نه تنها به آن معنا نمیدهد بلکه هرگونه معنای محتمل را نیز از آن میگیرد 0 4 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 42 اگر همانند انسانی بودم که در جنگل زندگی میکند و میداند راه خروجی از این جنگل وجود ندارد، آنگاه میتوانستم زندگی کنم؛ ولی من همانند انسانی بودم که در جنگل گم شده و از اینکه گم شده وحشت کرده و به هر سو میشتابد و میخواهد راهش را پیدا کند، و با آنکه میداند هر گامش بیشتر او را گمگشته میکند، ولی از حرکت هم نمیتواند دست بردارد. 0 2 yasaman 1403/2/2 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 55 در حکمت فراوان،اندوه فراوان است و هر که بر دانش خود بیفزاید ،بر غمش می افزاید . 1 59 نرگس عمویی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 64 راه چهارم، زندگی در شرایط سلیمان و شوپنهاور بود: یعنی بدانم زندگی شوخی احمقانهای است که مرا به بازی گرفته، ولی با این حال به زندگی ادامه دهم، دست و رو بشویم، لباس بپوشم، ناهار بخورم، حرف بزنم و حتی کتاب بنویسم. این برایم منزجرکننده و رنجآور بود، ولی در همین شرایط مانده بودم. 0 2 علی 1403/1/7 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 1 4 22 hanieh 1403/2/30 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 35 زندگی من شوخی ابلهانه و شیرانهای است که کس دیگری با آن مرا به بازی گرفته است با آنکه من به هیچ کس دیگری که مرا آفریده باشد اعتقاد نداشتم ولی این تصور که کسی با آوردن من به این دنیا با من شوخی ابلهانه و شریانهای انجام داده است برایم طبیعیترین شیوه بیان شرایطم بود 0 0 الهام مطیعیان 1403/6/21 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 82 هرکجا ایمان باشد، زندگی نیز وجود دارد. 0 26 علی 1403/1/10 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 1 0 17 hanieh 1403/2/30 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 24 من هم مانند همه دیوانگان همه را دیوانه میخواندم غیر از خودم 0 2 نرگس عمویی 1403/12/26 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 89 اعتقاد به اینکه شناخت حقیقت فقط به وسیلهٔ زندگی امکانپذیر است، مرا برانگیخت تا در درست بودن زندگیام شک کنم. 0 59 علی 1403/1/7 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 1 0 60 زهرا توکلی 1403/1/16 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 43 0 2 MH480 1403/11/28 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 61 0 29 hanieh 1403/2/30 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 17 این را که میخواستم از نظر اخلاقی انسان خوبی باشم با تحقیر و ریشخند روبرو میشدم و به محض آنکه تسلیم تمایلات پست میشدم تحسین و تشویق در انتظارم بود جاه پرستی قدرت طلبی مقام دوستی شهوت زدگی غرور خشم انتقام همه اینها مایه احترام بود 0 1 حامد حمایت کار 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 86 من حقیقتی را دریافتم که بعدها آن را در انجیل پیدا کردم: مردم به تاریکی بیش از روشنایی علاقه یافتند، چون کارهایشان شر بود زیرا هر کس کار بدی انجام دهد از نور نفرت دارد و به سوی نور نمیرود تا کارهایش برملا نشود.دریافتم برای درک معنای زندگی باید پیش از هر چیز کاری کرد که زندگی بی معنا و شر نباشد، و تنها پس از آن به عقل نیاز است تا زندگی رادرک کرد. 1 25 زهرا برکوک رزم 1403/1/26 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 76 0 13 فاطمه قاسمی 1403/1/2 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 29 زندگیام دچار وقفه شده بود. میتوانستم نفس بکشم، غذا بخورم، بنوشم و بخوابم. این کارها اجتناب ناپذیر بود. اما احساس زنده بودن نمیکردم چون هیچ آرزویی نداشتم. 1 31 زهرا توکلی 1403/1/14 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 20 0 7
بریدههای کتاب اعتراف من رضا فرج زاده 1403/1/16 اعتراف من لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 21 0 2 hanieh 1403/2/30 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 36 فقط تا زمانی میتوان زندگی کرد که مست زندگی بود ولی به محض آنکه هوشیار میشوی دیگر نمیتوانی نبینی که همه اینها فقط فریب است آنها فریبی ابلهانه مسئله دقیقاً همین است که حتی هیچ چیز خندهدار و رندانهای هم نمیتوان در آن یا فقط بلاهت است و بیرحمی 0 3 hanieh 1403/2/30 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 51 دانستن اینکه زندگی من بخشی از بینهایت است نه تنها به آن معنا نمیدهد بلکه هرگونه معنای محتمل را نیز از آن میگیرد 0 4 رعنا حشمتی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 42 اگر همانند انسانی بودم که در جنگل زندگی میکند و میداند راه خروجی از این جنگل وجود ندارد، آنگاه میتوانستم زندگی کنم؛ ولی من همانند انسانی بودم که در جنگل گم شده و از اینکه گم شده وحشت کرده و به هر سو میشتابد و میخواهد راهش را پیدا کند، و با آنکه میداند هر گامش بیشتر او را گمگشته میکند، ولی از حرکت هم نمیتواند دست بردارد. 0 2 yasaman 1403/2/2 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 55 در حکمت فراوان،اندوه فراوان است و هر که بر دانش خود بیفزاید ،بر غمش می افزاید . 1 59 نرگس عمویی 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 64 راه چهارم، زندگی در شرایط سلیمان و شوپنهاور بود: یعنی بدانم زندگی شوخی احمقانهای است که مرا به بازی گرفته، ولی با این حال به زندگی ادامه دهم، دست و رو بشویم، لباس بپوشم، ناهار بخورم، حرف بزنم و حتی کتاب بنویسم. این برایم منزجرکننده و رنجآور بود، ولی در همین شرایط مانده بودم. 0 2 علی 1403/1/7 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 1 4 22 hanieh 1403/2/30 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 35 زندگی من شوخی ابلهانه و شیرانهای است که کس دیگری با آن مرا به بازی گرفته است با آنکه من به هیچ کس دیگری که مرا آفریده باشد اعتقاد نداشتم ولی این تصور که کسی با آوردن من به این دنیا با من شوخی ابلهانه و شریانهای انجام داده است برایم طبیعیترین شیوه بیان شرایطم بود 0 0 الهام مطیعیان 1403/6/21 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 82 هرکجا ایمان باشد، زندگی نیز وجود دارد. 0 26 علی 1403/1/10 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 1 0 17 hanieh 1403/2/30 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 24 من هم مانند همه دیوانگان همه را دیوانه میخواندم غیر از خودم 0 2 نرگس عمویی 1403/12/26 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 89 اعتقاد به اینکه شناخت حقیقت فقط به وسیلهٔ زندگی امکانپذیر است، مرا برانگیخت تا در درست بودن زندگیام شک کنم. 0 59 علی 1403/1/7 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 1 0 60 زهرا توکلی 1403/1/16 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 43 0 2 MH480 1403/11/28 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 61 0 29 hanieh 1403/2/30 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 17 این را که میخواستم از نظر اخلاقی انسان خوبی باشم با تحقیر و ریشخند روبرو میشدم و به محض آنکه تسلیم تمایلات پست میشدم تحسین و تشویق در انتظارم بود جاه پرستی قدرت طلبی مقام دوستی شهوت زدگی غرور خشم انتقام همه اینها مایه احترام بود 0 1 حامد حمایت کار 1403/11/23 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 86 من حقیقتی را دریافتم که بعدها آن را در انجیل پیدا کردم: مردم به تاریکی بیش از روشنایی علاقه یافتند، چون کارهایشان شر بود زیرا هر کس کار بدی انجام دهد از نور نفرت دارد و به سوی نور نمیرود تا کارهایش برملا نشود.دریافتم برای درک معنای زندگی باید پیش از هر چیز کاری کرد که زندگی بی معنا و شر نباشد، و تنها پس از آن به عقل نیاز است تا زندگی رادرک کرد. 1 25 زهرا برکوک رزم 1403/1/26 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 76 0 13 فاطمه قاسمی 1403/1/2 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 29 زندگیام دچار وقفه شده بود. میتوانستم نفس بکشم، غذا بخورم، بنوشم و بخوابم. این کارها اجتناب ناپذیر بود. اما احساس زنده بودن نمیکردم چون هیچ آرزویی نداشتم. 1 31 زهرا توکلی 1403/1/14 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 صفحۀ 20 0 7