بریده‌های کتاب هر دو در نهایت می میرند

این مرگ نیست که انسان باید از آن بترسد،ترس واقعی از هرگز زندگی نکردن است.

It is not death that a man should fear, but he should fear never beginning to live.

بابا می‌گفت خداحافظی ممکن‌ترین غیرممکن است. چون هیچ وقت دلت نمی‌خواهد به زبان بیاوری‌اش، اما احمقانه است که وقتی فرصتش را داری، از آن استفاده نکنی..:)

هیچ کس نمی‌خواهد بمیرد. حتی کسانی که می‌خواهند به بهشت بروند هم حاضر نیستند بمیرند. با این حال، مرگ مقصد مشترک همۀ ماست. هیچ کس تاکنون نتوانسته از چنگ آن فرار کند و باید هم این‌گونه باشد، چون مرگ به احتمال خیلی زیاد، بهترین ابداع زندگی بشر است. مرگ سفیر تغییر و تحول است. کهنگی را از میان می‌برد و تازگی را جایگزین می‌کند.

تمام آن دیروز هارا تلف کردم و حالا دیگر فردایی برایم نمانده

آدم‌ها فکرمی‌کنن برای کارهایی که دوست دارن، همیشه وقت دارن و لذت‌هاشون رو نمی‌برن، حتی حرف‌هاشون رو هم به هم نمی‌گن و صبر می‌کنن. اما من فهمیدم ما آدم‌ها واقعا وقتی برای منتظر شدن و تلف کردن نداریم. اگر دنبال چیزهایی که دوست داریم نریم، چیزی جز حسرت برامون نمی‌مونه.

جای کشتی در بندرگاه امن است، اما این آن چیزی نیست که کشتی ها برای آن ساخته شده باشند.

وقت زیادی تلف کردم و خوش گذرانی های زیادی را از دست دادم،فقط به این دلیل که به چیزهای اشتباهی اهمیت میدادم.

زندگی را نباید تنها زندگی کرد، حتی در روز آخر.

یک کشتی در بندرگاه امن است ، اما کشتی ها برای این کار ساخته نمی‌شوند.

اگه درست زندگی کنی، یه روز هم بسه.

_بخش سوم،آغاز این مرگ نیست که انسان باید از آن بترسد، ترس واقعی از هرگز زندگی نکردن است. مارکوس اورلیوس، امپراتور رومی

بهتره زنده باشی و بگی کاش مرده بودم تا اینکه در حال مرگ باشی و آرزو کنی کاش تا ابد زنده بمونی.

جای کشتی در بندرگاه امن است، اما این چیزی نیست که کشتی ها برای ان ساخته شده باشند!!

به نظرم،بیشترین چیزی که دلم برایش تنگ شود فرصت های از دست رفته برای واقعا زندگی کردنِ زندگی ام باشد.

«اخطار»کلمه خاصی است،کلمه ای که معلولا وقتی بتوان از چیزی دوری کرد،از ان استفاده میشود.

از خیابان میگذرم،اما اینبار دستی نیست که مرا نگه دارد.

تمام زندگی ها درس نیست،اما در هر زندگی،درس هایی وجود دارد