زهره صابر

زهره صابر

@zohre_saber
عضویت

اردیبهشت 1404

96 دنبال شده

17 دنبال کننده

kalamat_ir
zohresaber_

یادداشت‌ها

زهره صابر

زهره صابر

1404/6/16 - 00:21

        در اولین مواجهه‌ام با تولستوی این کتاب را خواندم؛ اما این اولین‌باری نبود که «مرگ‌» را می‌خواندم و به آن فکر می‌کردم.  فراتر از درخشان بودن کتاب از هر نظر، من برای فهم یک معنا آن را ادامه دادم. تولستوی در همان صفحات ابتدایی (۱۲) وقتی که ایوان ایلیچ خفته در تابوت را می‌خواهد توصیف کند؛ می‌گوید: «او گویاتر از زمان زندگی‌اش بود.» و من در پی فهم چنین گویایی متفاوتی کتاب را یک نفس خواندم: «گویاتر از زمان زندگی بودن چگونه است و چرا پیش از مرگ چنین گویا نیستیم؟ گویا در ابراز هرچیزی. در عشق، نفرت، غم، شادی، رنج، ترس، نیاز، خشم و... .» من پاسخم را گرفتم  و  چقدر خوشحالم که خواندم و فهمیدم. این کتاب را به آنان که در جستجوی معنای زندگی‌اند پیشنهاد می‌کنم؛ به هرانسانی که با رنجی دست و پنجه نرم می‌کند و مرگ را باور دارد. بخوانید تا بدانید مرگ هم یک روز تمام می‌شود‌؛ آنچنان که دیگر اثری از آن نیست. به قول گروس  عبدالملکیان : موسیقی عجیبی است مرگ، بلند می‌شوی و چنان آرام و نرم می‌رقصی که دیگر هیچ‌کس تو را نمی‌بیند... چه خوب! 

پیشنهاد می‌کنم پس از خواندن کتاب نقد مصطفی ملکیان را درباره‌‌ی آن بشنوید.
https://t.me/sokhanranihaa/53612
      

34

زهره صابر

زهره صابر

1404/5/21 - 00:37

         این کتاب را برای آن به دست گرفتم که جهان فرزند بودن را از دید پدران ببینم و دیدم. هرچند انتظار داشتم در میان جستارها ردی از پدرم بیابم و نیافتم. حقیقتا به تعداد مردهای روی کره‌ی زمین سلوک پدرانگی متفاوت است؛ هرچند رگه‌‌های مشابهی میان پدرها وجود داشته باشد. به هرحال ایده‌ی کتاب ناب بود. خواندنش را به هر مردی که عاشق زندگی است پیشنهاد میکنم. 

آقای ایپکچی گفته بود: «این کتاب برای من داستان ِکوه یخی است که مختصری از آن به کلمات آمده و بیش از آن در سینه مانده.» من هم با او موافقم؛ اما نه فقط درباره‌ی پروژه پدری. به گمان من همه‌ی جهان بودگی ما مختصری از چندسال زندگی است. عصاره‌ی تمام رنج‌هایی است که کشیدیم و همیشه در پس هرنوع بودنی «کوه یخی» پنهان است. اگر این معنا را بپذیریم؛ نباید به کتاب پروژه ایرادی وارد شود. زیرا کتاب رسالتش این است که نوک کوه یخی را به ما نشان بدهد و دریچه‌‌ای باز کند به ذهن و قلب مردانه. از من اگر می‌پرسید؛ رسالتش را خوب انجام داده. زنده باد نشر اطراف عزیز و خداقوت به فاطمه ستوده...
      

36

زهره صابر

زهره صابر

1404/5/1 - 22:46

        مراقبت، آن رشته‌ی نامرئی است که نه‌ تنها قلب‌ها را به هم گره می‌زند، بلکه جهانی از معنا را پیش پایمان می‌گشاید. اینجا، مهربانی تنها یک حس نیست؛ کنشی است که اندیشه را به حرکتی انسانی تبدیل می‌کند. سفریست برای بالندگی؛ صرفاً انجام یک وظیفهٔ اخلاقی نیست؛ یک نوع جهان‌بودگی است! جهانی که در آن انسانیت، گرم‌تر و تاب‌آورتر می‌شود. شاید این همان جادوی ساده‌ای باشد که فلسفه همیشه در پی کشف آن بوده: تبدیل عشق به عمل، و عمل به امید. ما ایوب نبودیم، روایت انسان‌هایی است که در مرز رنج و عافیت، با پروای دیگران زیستند. این کتاب برای من تعریف دیگری ارائه داد از معنای زندگی. معنایی که به‌ناچار هرکس در زندگی‌اش درک کرده و یا می‌کند. در پایان نمی‌خواهم بگویم اگر این کتاب را نخوانید نصف عمرتان بر فناست اما بخوانیدش. قول می‌دهم وقتی به صفحه 198 (صفحه آخر کتاب) برسید با رضایت خاطر آن را ببندید و در قلبتان غلیان مفهوم جدیدی را احساس کنید به نام مراقبت. قول می‌دهم مثل من به وجد بیایید از یادگیری معنایی که یک عمر به آن محتاج و مشغول بودید. 

دستخط پایانی: من دوام و استقامت انسان‌ها را در رنج ستایش می‌کنم. چقدر صبوری، مراقبت و فاتحانه رنج کشیدن زیباست. اللهم وفقنا لهذا...
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.