یادداشت زهره صابر

         این کتاب را برای آن به دست گرفتم که جهان فرزند بودن را از دید پدران ببینم و دیدم. هرچند انتظار داشتم در میان جستارها ردی از پدرم بیابم و نیافتم. حقیقتا به تعداد مردهای روی کره‌ی زمین سلوک پدرانگی متفاوت است؛ هرچند رگه‌‌های مشابهی میان پدرها وجود داشته باشد. به هرحال ایده‌ی کتاب ناب بود. خواندنش را به هر مردی که عاشق زندگی است پیشنهاد میکنم. 

آقای ایپکچی گفته بود: «این کتاب برای من داستان ِکوه یخی است که مختصری از آن به کلمات آمده و بیش از آن در سینه مانده.» من هم با او موافقم؛ اما نه فقط درباره‌ی پروژه پدری. به گمان من همه‌ی جهان بودگی ما مختصری از چندسال زندگی است. عصاره‌ی تمام رنج‌هایی است که کشیدیم و همیشه در پس هرنوع بودنی «کوه یخی» پنهان است. اگر این معنا را بپذیریم؛ نباید به کتاب پروژه ایرادی وارد شود. زیرا کتاب رسالتش این است که نوک کوه یخی را به ما نشان بدهد و دریچه‌‌ای باز کند به ذهن و قلب مردانه. از من اگر می‌پرسید؛ رسالتش را خوب انجام داده. زنده باد نشر اطراف عزیز و خداقوت به فاطمه ستوده...
      
808

35

(0/1000)

نظرات

«خواندنش را به هر مردی که عاشق زندگی است پیشنهاد می‌کنم»
این جمله خیلی تعریف خوبی از کتاب بود. ممنون که نظرتون رو برامون نوشتید.

0