یادداشت زهره صابر

مراقبت، آن
        مراقبت، آن رشته‌ی نامرئی است که نه‌ تنها قلب‌ها را به هم گره می‌زند، بلکه جهانی از معنا را پیش پایمان می‌گشاید. اینجا، مهربانی تنها یک حس نیست؛ کنشی است که اندیشه را به حرکتی انسانی تبدیل می‌کند. سفریست برای بالندگی؛ صرفاً انجام یک وظیفهٔ اخلاقی نیست؛ یک نوع جهان‌بودگی است! جهانی که در آن انسانیت، گرم‌تر و تاب‌آورتر می‌شود. شاید این همان جادوی ساده‌ای باشد که فلسفه همیشه در پی کشف آن بوده: تبدیل عشق به عمل، و عمل به امید. ما ایوب نبودیم، روایت انسان‌هایی است که در مرز رنج و عافیت، با پروای دیگران زیستند. این کتاب برای من تعریف دیگری ارائه داد از معنای زندگی. معنایی که به‌ناچار هرکس در زندگی‌اش درک کرده و یا می‌کند. در پایان نمی‌خواهم بگویم اگر این کتاب را نخوانید نصف عمرتان بر فناست اما بخوانیدش. قول می‌دهم وقتی به صفحه 198 (صفحه آخر کتاب) برسید با رضایت خاطر آن را ببندید و در قلبتان غلیان مفهوم جدیدی را احساس کنید به نام مراقبت. قول می‌دهم مثل من به وجد بیایید از یادگیری معنایی که یک عمر به آن محتاج و مشغول بودید. 

دستخط پایانی: من دوام و استقامت انسان‌ها را در رنج ستایش می‌کنم. چقدر صبوری، مراقبت و فاتحانه رنج کشیدن زیباست. اللهم وفقنا لهذا...
      
54

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.