Siavash Saghati

Siavash Saghati

کتابدار بلاگر
@siavashsaghati

16 دنبال شده

30 دنبال کننده

            🌱دلبسته‌ی داستان پشتِ آدم‌ها، شهر  و کتاب‌ها
          
siavash_moments
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه
        رمان را که دست می‌گیری، با دیدنِ اسم مترجم روی جلد متعجب میشی و تا برگِ انتهايی هم اگر بر تعجبت اضافه نشود -که می‌شود- هر فصل شیفته شخصیتی نو خواهی شد و شیفته صحنه‌هایی که از چند زاویه، بارها مرورشان می‌کنی. مرور می‌کنی و می‌فهمی اینْ جایِ ایستادنت در قصه، چقدر داستان را دستخوش تغییر می‌کند. برای همین است نمی‌دانی چطور سر از راز دفترچه خاطرات پسرکی درمی‌آوری که باور دارد می‌تواند پرواز کند در حالی که صفحه قبل در پی پیرمردی بودی که سالها پیش، تن به مهاجرت اجباری داده. خاطراتِ راوی با دختری را می‌خوانی که هم‌بازی کودکی‌اش بوده و جایی دیگر می‌خواهی گرمای از دست رفته  تخت خوابی باشی که قرار نبوده به این زودی‌ها تک نفره استفاده شود  ...
‌
تاریخ عشق از آن کتاب‌هاست که زمین نمی‌گذاری. شاید میونِ واژه‌ها دنبال درکِ احساساتی می‌گردی که تا امروز برایت گنگ بودن. نه لزوما از عشق، که از تنهایی و حسرت‌ها و دروغ، از نرسیدن پ‌ها و ماجراجویی‌های بچه گانه. شاید هم شیفته کشف کردن باشی و از تعقیب روابط آدم‌های قصه لذت می‌بری و شاید تنها هدفت، لذت بردن از متنِ درست و داستانی خوب اسن. خب، تاریخ‌ عشق همه اینها و بیشتر از این هاست
      

6

        تمامِ جهان، لحظه‌ای از اندیشه‌اش بود.
اندیشه‌ای که فُرمِ موسیقی دارد،
موسیقیی که تا ابدیت کش آمده و جاری است،
جریانی که پویا، زنده و خلاق است،
خلاقیتی بدیع و مولّد که بی‌نهایت آزاد است!
‌
تو در دنیای ایلوواتار، این پروردگارِ اندیشه و موسیقی، در یک دنیای آزاد زیست می‌کنی؛ دنیایی که شر اجازه دارد نور را منهدم کند، مخلوق می‌تواند در قعرِ کوهستان "دورف" را بیافریند و عشق، عشق می‌تواند انسانی را از مرگ برهاند.
‌
سیلماریلیون سرودِ آفرینش و تاریخِ مکتوبِ جهانی است که یک نابغه‌ی ادبیات و اسطوره و زبان‌شناسی، آن را از میانِ کتاب‌ها، روزگارِ جنگِ بزرگ و دلدادگی‌اش به تصویر می‌کشد. سرودی که ناتمام مانده، سرودی که در ذهنِ تک تکِ خوانندگانش بسط و ادامه پیدا می‌کند، روی پرده‌ی نقره‌ای می‌نشیند، برنده‌ی اسکار می‌شود و پرخرج‌ترین سریالِ تاریخ هم برای به تصویر کشیدنش کم می‌آورد!
‌
جهانِ تالکین، غنی‌ترین سرزمینِ ادبیات فانتزی است؛ چرا که جان رونالد رول برای هر گوشه و کنارش افسانه و تاریخ و ماجرا ساخته و اگر ناگفته مانده، این از بختِ سیاهِ ما بوده!
‌
پ.ن: ورود به این جهانِ بی‌نظیر را با کتاب "هابیت" شروع‌کنید و لذت ببرید.
      

0

        مجوس نخوانید. به همان دلیل که اشتیاقِ دنبال کردنِ سرنخ های پنهانیِ سینمای نولان را ندارید یا دنیای فانتزی برتون را کودکانه و کارتونی می‌خوانید و به همان دلیل که کنسرتِ بدون آواز یا تئاترِ بدون خنده را تاب نمی‌آورید و به همان دلیل که احتمالا بشقاب های رستورانِ فرانسوی "سیر"تان نمیکند! 
‌
موافق و طرفدارِ تمام این‌ها هم که باشید، مجوس اگر می‌خوانیدْ چشم روی باورهای روتین ببندید و باید بدانید قرار است با سازِ فاولز برقصید، رقصی ناموزونْ روی صحنه‌ای غریب. و این ساز هم با تمامِ کوک بودنش صدایی نکره خواهد داشت، چرا که این نابغه از هر در و پنجره و سوراخی، از تخیل و تاریخ و هنر و شهوت و جنگ و عیاشی و خیانت و روانشناسی و صحنه آرائی، اطلاعات بر سرتان آوار خواهد کرد. چشم ببندید و کمی هم شُل بگیرید که لذتْ جایْ جایِ این واژه ها پنهان است
‌
این قصه را نمی.شود تعریف کرد، باید تمامش را با همان حال گیج و مُعلقْ "خودت" بخوانی. و کنار دستت گوگل را هم داشته باشی که منظره ها و خرابه‌های یونان را به عینه ببینی، کتاب‌هایی که فاولز لیست میکند بشناسی و اسطوره و نقاشی و مجسمه سازی را انگار که سر کلاس تاریخ هنر نشسته‌ای، یاد بگیری
      

23

باشگاه‌ها

دمی با کتاب

201 عضو

پرسش‌های فیلسوفان بزرگ جهان: 23پرسش مهم فلسفی

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

پست‌ها

فعالیت‌ها

Siavash Saghati پسندید.

16

Siavash Saghati پسندید.
          انسان خردمند فقط یه کتاب تاریخی نیست، بلکه یه چالش اساسی برای ذهنمونه. هراری توی این کتاب سوال مهمی می‌پرسه:
« آیا دنیایی که توش زندگی می‌کنیم واقعیه یا یه خیال مشترک؟»
از پول و دولت گرفته تا دین و حقوق بشر، نویسنده نشون می‌ده که خیلی از چیزایی که مسلم می‌دونیم، در واقع ساخته‌ی ذهن خودمونه و فقط تا وقتی که بهشون باور داریم، وجود دارن.

 نقاط قوت:
🔹 نگاه جدید به تاریخ بشر: کتاب نشون می‌ده که چیزی که ما «واقعیت» می‌دونیم، در حقیقت یه سری قراردادهای ذهنیه که به مرور ساخته شدن. مثلاً پول یه تیکه کاغذه، ولی چون همه بهش باور دارن، یکی از قوی‌ترین ابزارهای بشر شده.
🔹روایت جذاب و ساده: هراری جوری می‌نویسه که انگار داری یه داستان هیجان‌انگیز می‌خونی، نه یه کتاب تاریخی خشک و خسته‌کننده.
🔹 اتصال گذشته به حال : نویسنده خیلی خوب توضیح می‌ده که چطور از یه گونه‌ی معمولی توی طبیعت، تبدیل به موجودی شدیم که کل سیاره رو کنترل می‌کنه.

 نقاط ضعف:
🔸 دیدگاه‌های یک‌طرفه: هراری ایده‌های جالبی داره، ولی بعضی جاها جوری مطرحشون می‌کنه که انگار تنها حقیقت ممکن همینه، درحالی‌که تاریخ می‌تونه زوایای دیگه‌ای هم داشته باشه.
🔸 کمبود جزئیات علمی در بعضی بخش‌ها: بعضی ایده‌ها رو فقط در حد کلیات مطرح می‌کنه و خیلی بهشون عمق نمی‌ده.
🔸 گاهی بیش از حد ساده‌سازی می‌کنه: مثلا درباره‌ی مذاهب و فرهنگ‌ها، یه تصویر کلی ارائه می‌ده که ممکنه برای همه قابل قبول نباشه.

📝جمع‌بندی:
انسان خردمند یه کتاب پر از ایده‌های جدید و چالش‌برانگیزه که می‌تونه طرز فکرتو درباره‌ی تاریخ، جامعه و حتی خودت تغییر بده. اگر به این ایده که همه‌چیز یه جور «خیال مشترک» بین انسان‌هاست علاقه داری، این کتاب ارزش خوندن داره. اما نباید فراموش کنیم که این فقط یکی از روایت‌های ممکن از تاریخ بشره، نه یه حقیقت مطلق.

ضمن اینکه چاپ این کتاب در ایران ممنوع شده اگر خواستین من نسخه اصلی کتاب با ترجمه معتبر رو داخل کانال «ravanchebooks» براتون گذاشتم, اگر دوست داشتید میتونید از اونجا تهیه کنید🩵
        

29

Siavash Saghati پسندید.
          خوندن این کتاب، یه‌جورایی توفیق اجباری بود. می‌خواستم خوندن کتاب "راز دروازه‌ی سنگ سفید" از نشر پاپلی رو شروع کنم که متوجه شدم جلد اولش این کتابه‌. پس از جلد اول شروع به خوندن کردم.
داستان توی محیط یه مدرسه‌‌ی شبانه‌روزی روایت میشه که بسیار قدیمیه و  این فضا  همراه با رمز و رازهای داستان، کتاب رو خیلی جذاب و خوندنی می‌کنه.
داستان در مورد دختری به نام اِمیه که با مادر پرمشغله‌ش زندگی می‌کنه و از سه سالگی به بعد، پدرش رو ندیده. مادرش از صحبت در مورد پدرش خودداری می‌کنه و تموم وسایل و یادگاری‌هاش رو از بین برده. اِمی به واسطه‌ی شغل مادرش، مجبور میشه برای یک ترم توی یه مدرسه‌ی شبانه‌روزی توی انگلستان درس بخونه و بر خلاف تصورش، به اونجا علاقه‌مند میشه و حتی دوست پیدا میکنه.
اِمی نامه‌ی ناشناسی در مورد پدرش دریافت می‌کنه و به صورت کاملا تصادفی جعبه‌ای متعلق به پدرش پیدا می‌کنه. جعبه‌ای که در ابتدا فکر می‌کنه چندان مهم نیست اما در ادامه متوجه میشه برای یکی از انجمن‌های مدرسه‌ش بسیار اهمیت داره. تا جایی که برای به دست آوردن جعبه و محتویاتش حاضرن هرکاری بکنن...
این جعبه و محتویاتش چه ارتباطی با ناپدید شدن پدرش دارن؟ آیا اِمی در معرض خطر قرار داره؟ آیا موفق میشه چیزهای بیشتری در مورد پدرش بفهمه؟
امتیاز در گودریدز: 3.97
        

20

Siavash Saghati پسندید.
          توجه:  برداشتم از این کتاب به شدت تحت تاثیر احوالاتم در روزهای اخیر است.
 نویسنده این کتاب، در ساحتی هستی‌شناسانه و ورای سیاست مخاطب را با دغدغه‌های چون زمان و تنهایی مواجه می‌کند. 
من اما در دو سه روز اخیر که کتاب را دست گرفته‌ام، تحت آماج اخبار سیاسی و مدنی، ابتدا از نویسنده خشمگین شدم که چرا سانتیمانتال می‌اندیشد و تمام تحیر و تاثیر عمیقی که از غنای زبان و توصیفات  دقیق  و ترجمه‌ی رسای اثر گرفتم، به یکباره زائل شد. 
 خاطرم آمد، چند سال پیش در حالی که تلاش می‌کردم در میان سانسورهای کتاب "نکسوس" هنری میلر چیزی دستگیرم شود، احساس مشابه‌ای تجربه کردم؛ چطور می‌شود با فقر جوان آمریکایی دهه سی همزاد پنداری کنم که نهایت سیاه‌روزی و فقرش را با سفر از نیویورک به پاریس تسلی می‌داد..
اما به خواندن تامس ولف ادامه دادم و باز هم در میان سطور کتاب " دری در کار نیست" گم شدم‌؛ و جادوی کلمات در من اثر کرد. چرا ‌که هر چند ولف و میلر در سال‌های مشابه‌ای در آمریکا زیستند و آزادی یکی از مفاهیم مشترکشان بود اما میلر چون سایر نویسندگان دهه سی و چهل آمریکا، آزادی را در ساحت فرد و سطح خرد جستجو می‌کرد؛ و ولف که آثار مهمش در دهه شصت و هفتاد شناخته شد آزادی را در ساحت هستی‌شناسانه و ساختارهای اجتماعی و سطح کلان کنکاش می‌کرد.  
یکی از پاراگراف‌های کتاب که ذهن خسته‌ام را تسلی بود:
(( اما ما می‌دانیم که پای محو شده بسی بهتر از سنگی‌ست که روزی بر آن فرود آمده، که وقتی تمام برج‌ها فرو ریختند تک‌واژه‌ی گمشده ‌ای باقی می‌ماند، می‌دانیم که آدم‌های محو شده، مردگانی که با ماشین به خاکسپاریِ فوری برده شدند و زود از یادها رفتند، فریادی که هدر رفت، اشاره‌ای که نصفه‌نیمه به یاد آورده شد، لحظه‌های فراموش شده‌ی میلیون‌ها زندگی مبهم، این‌ها همه زنده خواهند ماند آنگاه که سنگ‌فرش‌ها به دست فراموشی سپرده شدند، و دوامِ غبارِ عاشقانِ مدفون بسی بیشتر از غبارِ شهر خواهد بود. پس آنگاه که برج‌های رفیع را تماشا می‌کنی قلبت را آکنده از خوشی کن: چرا که آن‌ها دون‌تر از شاخ و برگند، چون شاخ  و برگ تا ابد می‌ماند.))
.
حتما روزی فارغ از خشم و احوالات حالا کتاب را می‌خوانم.

        

31

Siavash Saghati پسندید.
          ساقه بامبو ضخیم و مستحکم و مرتفع است اما درخت نیست. در واقع بلندترین علف دنیاست، علفی که پنج سال زیر زمین ریشه می‌کند و بعد از پنج سال سر از خاک بیرون می‌آورد در مدت کوتاهی قد می‌کشد. می‌گویند ساقه بامبو را از هرکجا که قطع کنند و داخل زمین بگذارند از همان جا ریشه می‌کند و مجدد زنده می‌شود.«ساقه بامبو» در این کتاب یک نماد است، نمادی از هویت. آیا بامبویی که از ساقه‌ای در یک منطقه استوایی بریده شده در خاک یک منطقه کویری ریشه می‌کند؟
این کتاب در لایه‌های عمیق خود دو قشر از دو جامعه متفاوت را با هم مقایسه کرده؛ خانواده‌ای از اشراف عرب و یک خانواده دون‌پایه فیلیپینی. نویسنده با یک تدبیر طوری به خوانندگان القا می‌کند که گویی مخاطب به‌راستی در حال خواندن یک ماجرای کاملا واقعی است. زمانی که فیلیپینی‌ها و هندی‌ها و... برای کارهای خدماتی و سطح پایین به کشورهای حوزه خلیج فارس مهاجرت می‌کردند، خدمتکارانی که اغلب با رفتار بد کارفرمایان مواجه بودند. در این میان پسر خانواده پنهانی با یکی از این خدمتکاران ازدواج می‌کند و همین ازدواج اتفاقات خاصی را رقم می‌زند، اتفاقاتی که طبق ساختار جامعه کاملاً قابل پیش‌بینی اما غیرقابل هضم هستند.شخصیتی که تمام سال‌های کودکی و بخشی از زندگی نوجوانی‌اش را با وعده بهشت پشت سر گذاشته. ولی آیا این بهشت وعده‌داده شده به‌راستی بهشت است یا می‌تواند تبدیل به یک جهنم سوزان شود؟ آیا بهشت همه آدم‌ها به هم شبیه است؟ آیا همان قدر که کسی منتظر دیدار با افرادی است آنها هم از دیدار با او استقبال می‌کنند؟

        

26

Siavash Saghati پسندید.
          به نام او

بیش از یک ماه پیش درست در همان روزی که منتشر شد، خواندمش. و می‌خواستم چیزی بنویسم که زمان خورد و نشد ولی بر سبیل عادت و آنچه بر خود لازم می‌دانم چند کلمه‌ای در مورد این اثر آقای ایرج پارسی‌نژاد می‌نویسم. من هرچه از ایرج پارسی‌نژاد خوانده‌ام متوسط و متوسط رو به پایین بوده است. در زمینه نقد و پژوهش ادبی حرف چندانی برای گفتن ندارند. البته ادعای خاصی هم ندارند. درباره ادبیات معاصر می‌نویسند. خدا حفظشان بفرماید.

ایشان در مقدمه اظهار ارادتی تام و تمام به نیما دارند و می‌گویند که می‌خواهند از خلال یادداشت‌ها  نیما را برای مخاطبان به تصویر بکشند. اولا که مشخص نیست این «یادداشت‌ها» به کدام یک از آثار منثور نیما دلالت دارد. یادداشت‌های روزانه؟ نقل قول‌ها؟ نامه‌ها؟ آثاری چون «حرف‌های همسایه» یا «ارزش احساسات»؟ مولف مشخص نمی‌کند که منظورش از یادداشت‌ها چیست. او به فراخور قصدی که دارد به هریک از این نوشتجات ارجاع می‌دهد. حالا قصدشان چیست؟ مقدمه می‌گوید دوستدار نیما می‌خواهد او را بشناساند. ولی متن می‌گوید فردی درصدد تخریب نیما است و می خواهد او را آدمی ضعیف‌النفس، دمدمی‌مزاج، عصبی، دیوانه و ... نشان دهد. شک نیست که نیما مانند هر شاعری در سن پیری با مشکلات عدیده ای روبرو بوده در برخی موارد در حق دیگران بی‌انصافی به خر ج داده، نسبت به برخی شاگردانش سوءظن داشته، حرفهای نادرست و قضاوتهای اشتباه درباره شعر خودش و دیگران داشته. ولی اینکه ما از نوشته‌های او قسمتهایی را دستچین کنیم که تمام این موارد در کنار هم قرار بگیرد. از قصد و نیتی مرموز حکایت دارد. فقط کوتاه به قسمت «عالیه جهانگیر» همسر نیما اشاره می‌کنم. پارسی‌نژاد طوری نوشته که انگار هیچ عشق و علاقه‌ای بین عالیه و نیما نبوده و عالیه او را تحمل می‌کرده یا نیما اصلا اهل کار و تلاش نبوده و وبال عالیه بوده است. نامه‌های نیما به عالیه خصوصا در سالهای ابتدای زندگی مشترک آنها و همچنین «سفرنامه رشت و بارفروش» این تصویر پارسی‌نژاد از رابطه نیما و عالیه را رد می‌کند. این دو دوستدار هم بوده‌اند و سالها در کنار هم زندگی کرده‌اند و البته عالیه در زندگی با شاعری که در طول حیات خود قدری فراخور کارش ندیده، سختی بیشتری را متحمل شده است. ولی او تا آخرین روزهای زندگی‌اش عاشقانه نیما را دوست داشت و تمام سعی و همتش را معطوف به چاپ هرچه بهتر آثار او کرد.
باری این کتاب به یک بار خواندن آن‌هم برای کسی که نیما را می‌شناسد نه آن‌که بخواهد با نیما آشنا شود، می‌ارزد. در غیر این صورت تاثیر منفی خواهد گذاشت.
        

32

Siavash Saghati پسندید.
در این کتاب آگاهی‌بخش و غیرداستانی، کارولین کریادو-پرز نشان می‌دهد که چگونه بیشتر داده‌ها علیه زنان تعصب دارند. از پزشکی و فضاهای عمومی گرفته تا حتی نحوه‌ی طراحی گوشی‌های هوشمند 
 انگار بیشتر سیستم‌ها نیمی از جمعیت را نادیده می‌گیرند. 

آیا می‌دانستید که علائم پزشکی در زنان معمولاً کمتر مورد تحقیق قرار می‌گیرد؟ یا اینکه کمربندهای ایمنی طوری طراحی شده‌اند که برای مردان مناسب باشند و این می‌تواند زنان را در تصادفات رانندگی در معرض خطر بیشتری قرار دهد؟ 

فکت جالب: آیا می‌دانستید که زنان تقریباً دو برابر بیشتر از مردان ممکن است عوارض جانبی شدید از داروها را تجربه کنند به خاطر اینکه تحقیقات کمتری در مورد تأثیر داروها بر زنان انجام شده است؟ 

کتاب Invisible Women با ساختاری منظم و پر از داده‌ها و تحقیقات علمی، به بررسی تعصبات پنهان در دنیای ما می‌پردازد. این کتاب در چندین بخش به موضوعاتی مثل بهداشت، حمل‌ونقل، فناوری و سیاست‌های عمومی پرداخته است. هر بخش با مثال‌های واقعی و شواهد علمی شما را به چالش می‌کشد که تصور کنید چطور دنیای اطراف شما برای نیمی از جمعیت طراحی نشده است.

کارولین کریادو-پرز نویسنده، روزنامه‌نگار و فعال بریتانیایی است که به خاطر کارهایش در زمینه نابرابری جنسیتی شناخته می‌شود. او در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرده و سپس به مطالعه اقتصاد رفتاری و فمینیستی پرداخته است. فعالیت‌های او تأثیر زیادی بر سیاست‌ها داشته است، از جمله کمپین‌هایی برای قرار دادن تصاویر زنان بر روی اسکناس‌های بریتانیایی و بهبود نمایندگی زنان در فضاهای عمومی.
سبک نوشتاری کریادو پرز واضح، جذاب و مبتنی بر داده‌ها است، که اغلب تجزیه و تحلیل‌های آماری را با مطالعات موردی واقعی ترکیب می‌کند. او مسائل پیچیده را به شکلی قابل درک بیان می‌کند که هم برای مخاطبان عمومی و هم برای مخاطبان علمی جذاب است.

اگر دوست داشتید که ویدئوی معرفی کتاب و معرفی نویسنده رو ببینید، می‌تونید به پیج اینستاگرام پادریویو سر بزنید.

www.instagram.com/pod_re_view
          در این کتاب آگاهی‌بخش و غیرداستانی، کارولین کریادو-پرز نشان می‌دهد که چگونه بیشتر داده‌ها علیه زنان تعصب دارند. از پزشکی و فضاهای عمومی گرفته تا حتی نحوه‌ی طراحی گوشی‌های هوشمند 
 انگار بیشتر سیستم‌ها نیمی از جمعیت را نادیده می‌گیرند. 

آیا می‌دانستید که علائم پزشکی در زنان معمولاً کمتر مورد تحقیق قرار می‌گیرد؟ یا اینکه کمربندهای ایمنی طوری طراحی شده‌اند که برای مردان مناسب باشند و این می‌تواند زنان را در تصادفات رانندگی در معرض خطر بیشتری قرار دهد؟ 

فکت جالب: آیا می‌دانستید که زنان تقریباً دو برابر بیشتر از مردان ممکن است عوارض جانبی شدید از داروها را تجربه کنند به خاطر اینکه تحقیقات کمتری در مورد تأثیر داروها بر زنان انجام شده است؟ 

کتاب Invisible Women با ساختاری منظم و پر از داده‌ها و تحقیقات علمی، به بررسی تعصبات پنهان در دنیای ما می‌پردازد. این کتاب در چندین بخش به موضوعاتی مثل بهداشت، حمل‌ونقل، فناوری و سیاست‌های عمومی پرداخته است. هر بخش با مثال‌های واقعی و شواهد علمی شما را به چالش می‌کشد که تصور کنید چطور دنیای اطراف شما برای نیمی از جمعیت طراحی نشده است.

کارولین کریادو-پرز نویسنده، روزنامه‌نگار و فعال بریتانیایی است که به خاطر کارهایش در زمینه نابرابری جنسیتی شناخته می‌شود. او در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرده و سپس به مطالعه اقتصاد رفتاری و فمینیستی پرداخته است. فعالیت‌های او تأثیر زیادی بر سیاست‌ها داشته است، از جمله کمپین‌هایی برای قرار دادن تصاویر زنان بر روی اسکناس‌های بریتانیایی و بهبود نمایندگی زنان در فضاهای عمومی.
سبک نوشتاری کریادو پرز واضح، جذاب و مبتنی بر داده‌ها است، که اغلب تجزیه و تحلیل‌های آماری را با مطالعات موردی واقعی ترکیب می‌کند. او مسائل پیچیده را به شکلی قابل درک بیان می‌کند که هم برای مخاطبان عمومی و هم برای مخاطبان علمی جذاب است.

اگر دوست داشتید که ویدئوی معرفی کتاب و معرفی نویسنده رو ببینید، می‌تونید به پیج اینستاگرام پادریویو سر بزنید.

www.instagram.com/pod_re_view
        

14

Siavash Saghati پسندید.
          تعریف زیاد از این کتاب جوری توقعم رو بالا برده بود که حقیقتا توقع اثری به مراتب بهتر و قوی‌تری رو داشتم.حضور یک موجود غیرانسانی که از خودش عشق و محبت زیادی به جهان اطراف نشون میده موضوع جدیدی نیست “ای.تی” “وال.ای” و اخیرا “ربات وحشی” که کاراکتر‌های دوست داشتنی و عزیزی دارن و همه از نمونه‌های این داستان هستن.  کلارای داستان از همین دسته‌است. اون عاشق خورشیده و انرژیش رو از اون می‌گیره. یادمه توی امتحان‌های زبان یکی از سوالاتی که  همیشه خیلی مطرح میشه اینه که فکر می‌کنید ربات‌ها خوبن یا بد یا مثلا فک می‌کنید باید با هوش مصنوعی برخورد محترمانه‌ای داشته باشیم؟ توی این کتاب نویسنده برخلاف خیلی از فیلم‌های آخرالزمانی رویکردی مثبتی به رباتها و همش‌های مصنوعی داره. ای.اف‌ها در این کتاب بدذات نیستن و هدف کلارا، شخصیت اصلی این کتاب، تجربه کردن و دوست داشته شدن و دوست داشتنه.  در پایان، انسان‌های این کتاب من رو ناامید کردن انگار که ما انسانی ‌ترین ویژگی انسانی(عشق ورزیدن بدون چشم داشت) رو که در  هرموجودی واسمون دوست داشتنی هست گاهی فراموش می‌کنیم. سوالی که موقع خوندن کلارا و خورشید از خودم پرسیدم این بود؟:”اگر ما روزی موفق بشیم آگاهی جدیدی خلق کنیم آیا اون موجود مانند ما اسطوره پردازی خواهد کرد؟”کاری که انسان از ابتدای تاریخ بشریت انجام میداده و انجام خواهد داد.
        

21