یادداشت Siavash Saghati
1403/10/2
3.5
6
رمان را که دست میگیری، با دیدنِ اسم مترجم روی جلد متعجب میشی و تا برگِ انتهايی هم اگر بر تعجبت اضافه نشود -که میشود- هر فصل شیفته شخصیتی نو خواهی شد و شیفته صحنههایی که از چند زاویه، بارها مرورشان میکنی. مرور میکنی و میفهمی اینْ جایِ ایستادنت در قصه، چقدر داستان را دستخوش تغییر میکند. برای همین است نمیدانی چطور سر از راز دفترچه خاطرات پسرکی درمیآوری که باور دارد میتواند پرواز کند در حالی که صفحه قبل در پی پیرمردی بودی که سالها پیش، تن به مهاجرت اجباری داده. خاطراتِ راوی با دختری را میخوانی که همبازی کودکیاش بوده و جایی دیگر میخواهی گرمای از دست رفته تخت خوابی باشی که قرار نبوده به این زودیها تک نفره استفاده شود ... تاریخ عشق از آن کتابهاست که زمین نمیگذاری. شاید میونِ واژهها دنبال درکِ احساساتی میگردی که تا امروز برایت گنگ بودن. نه لزوما از عشق، که از تنهایی و حسرتها و دروغ، از نرسیدن پها و ماجراجوییهای بچه گانه. شاید هم شیفته کشف کردن باشی و از تعقیب روابط آدمهای قصه لذت میبری و شاید تنها هدفت، لذت بردن از متنِ درست و داستانی خوب اسن. خب، تاریخ عشق همه اینها و بیشتر از این هاست
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.