تاریخ عشق

تاریخ عشق

تاریخ عشق

نیکول کراوس و 1 نفر دیگر
3.5
16 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

29

خواهم خواند

13

ناشر
مرکز
شابک
9789642132867
تعداد صفحات
260
تاریخ انتشار
1399/10/9

توضیحات

        
لئوپلد گورسکی مردنش را از 18 اوت 1920 آغاز کرد.
وقتی راه رفتن می آموخت مرد.
وقتی پای تخته می ایستاد مرد.
و یک بار هم وقتی سینی بزرگی در دست داشت. 
وقتی امضای جدیدی تمرین می کرد مرد.
وقتی پنجره ای را باز می کرد.
تنها مرد، چون خجالت می کشید به کسی زنگ بزند.
یا به یاد آلما مرد.
یا وقتی دیگر نخواست یادش را بکند.
در واقع، چیز زیادی برای گفتن نیست.
او نویسنده ی بزرگی بود.
او عاشق شد.
این بود زندگی اش.

      

لیست‌های مرتبط به تاریخ عشق

یادداشت‌ها

          ترجمه‌ای جدید از ترانه علیدوستی
نویسنده‌ی امریکایی رمان به خاطر این کتاب نامزد جایزه‌ی ادبی اورنج شده و جایزه‌ی ادبی ویلیام سارویان را برده است. این دومین رمان او (که ضمناً دومین ترجمه‌ای است که از مترجمش منتشر می‌شود) نوعی فراداستان یا رمان در رمان است: لئو گورسکی زمانی که در موطنش، لهستان، با همسر محبوبش، آلما، زندگی می‌کرد، رمانی نوشت و به دست دوستی سپرد تا آن را بخواند، اما دوست لئو رمان را گم کرد. حالا لئو که در این فاصله از هولوکاست جان سالم به در برده تنها در آپارتمان کوچکی در منهتن نیویورک منتظر فرارسیدن مرگ است. در همان شهر، شارلوت که مشغول ترجمه‌ی یک رمان است، مادر و سرپرست یک پسربچه و دختر چهارده‌ ساله‌ای است به اسم آلما که نامش از نام قهرمان رمانی که پدرش دوست داشت آمده است. می‌فهمیم رمان لئو گورسکی گم نشده است: اولین بار به زبان اسپانیایی در شیلی منتشر شده، آن هم به نام دوست دوران کودکی لئو، و حالا شارلوت مشغول ترجمه‌ی آن است. 
نویسنده‌ی گاردین زمانی در مرور این کتاب نوشت خلق یک کاراکتر داستانی که خود نویسنده باشد و نشان دادن قوت کار او عملی است که شجاعت می‌خواهد، و اگر نویسندگانی مثل نابوکوف در «زندگی واقعی سباستین نایت» و سال بلو در «هدیه‌ی هومبولت» با موفقیت از عهده‌ی این کار برآمده‌اند (به خاطر نبوغ انکارناپذیرشان) بیشتر باید مایه‌ی ترس نویسندگان دیگر باشد تا قوت قلب. او عقیده داشت همین که کراوس، رمان‌نویس جوانی که تنها یک رمان قبل از این در کارنامه داشته،سعی کرده است با این آزمون دشوار دست و پنجه نرم کند، نشانه‌ی شجاعت اوست.


ماهنامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی چهاردهم، سال ۱۳۹۵.
        

3

          هووم، چه‌قدر انگار نوشتن ازش سخته! 
بارزترین ویژگی این کتاب، پیچیدگی‌شه. پیچیدگی که نه، پیش‌بردن همزمان چند داستان از زبون راوی‌های مختلف این سختی رو داشت که اگه کتاب رو زمین بگذاری و بعد مدتی بری سراغش، امکان نداره بتونی ادامه‌ش بدی. و حواست باشه شخصیت داستان‌ها باهم قاطی نشن‌.
به شخصه اوایلش خیلی گیج شدم. وقتی هنوز دستم نیومده بود که با یک داستان با راوی واحد، طرف نیستم. یکی اول‌هاش، یکی هم آخرِ آخر کتاب. صفحات آخر رو دو بار خوندم تا مطمئن شم فهمیدمش.
و اما راجع به خود داستان؛ قشنگ بود. دوستش داشتم و دوست داشتم نقطه‌ی به هم رسیدن این داستان‌های موازی رو بفهمم.
احساس می‌کنم ترجمه می‌تونست روون‌تر باشه ولی به ویرایش کتاب هم مشکلاتی وارد بود.
یه جایی تو کتاب میگه:
"حقیقت چیزی‌ست که ابداع کردم تا بتوانم زنده بمانم."
یه جا دیگه می‌گه:
"تصمیم داشتم آنچه را که آسان‌تر بود باور کنم."
می‌دونی، از این جمله‌ها و تیکه‌های تو‌قلب‌برو زیاد داشت.
        

0