به نام حق:
کاش بلد بودم و می تونستم از دید تربیتی به این کتاب نگاه کنم و ببینم واقعا هدفی که دنبال می کنه به رشد بچه ها کمک می کنه یا نه،آها راستی اول باید موضوع کتاب رو بگم.
...
توی مدرسه ما یک گروهی داریم به باحالا،این ها توی همه چیز محبوب و خوب هستند و این شخصیت داستان دوست داره شبیه این ها باشه یا حداقل دوست داره کمی باحال باشه،ولی از نظر خودش اصلا اینطور نیست.
حالا وقتشه که با باحال ها دوست بشه و دیدگاهش عوض بشه.
...
سوالاتی که برای من مطرح شد:
1.آیا تعریف کتاب درمورد باحال بودن درست هست؟
2.آیا باحال ها هستند که ناجی ما هستند؟
....
درکل پیشنهاد می کنم این کتاب رو برای بچه ها بخونین(یا بهشون بدید تا بخونن بستگی به سن داره)و از اینجور سوالات بپرسید و ببینید جواب اون ها چیه؟و بذارید روش فکر کنن.
      

        موضوع کتاب:
شما قرار است با ده قانون خیلی مهم برای تولد آشنا شوید.
مثلا:باید در روز تولدتان شمع فوت کنید،کیک بدهید و الی آخر.
نظر:
کتاب قوانین گاهاً غیر منطقی و بامزه خودش رو خوب برای بچه ها روایت می کنه و سعی می کنه فرضیه های مختلف بچینه و به بچه ها بگه:میشه جور دیگه ای هم فکر کرد.
مثلا قانون یک سالگی تولد خودت را جشن بگیر رو مطرح می کنه ، بعد به این اشاره می کنه که،البته اگر سار یا مثل بعضی حشرات باشی باید یک روزگی خودت رو جشن بگیری(اشاره به طول کم زندگی بعضی حشرات).
      

        این کتاب را با اسم ترس نخوانید،هرچند تصور بعضی از ماجرا ها دل آدم را به لرزه می اندازد چرا که توی جلد اول بسیاری از صحنه ها با هدف خلق ترس ساخته شده اند، اما به اون پختگی نرسیدند.
اگر با عنوان فانتزی کتاب رو باز کنید فکر می کنم لذت بیشتری ببرید،هرچند هدف از خوندن کتاب لذت بردن نیست ،ولی این لذت داستان باعث می شه راحت تر بتونیم داستان رو پیش ببریم،از بحث دور  نشیم.
کتاب روایت تاریخی در زمان حال، اما از دوره قاجار و پسرانی که با سختی به بافت قالی مشغول بودن هست.
      

        موضوع کلی داستان از عنوان مشخصه،داستان مجموعه ای از پند و اندرز های حکیمانه است که فرم بسیار ضعیفی داره و نمی تونه با بچه ها دوست بشه.
درکل انتظارات یک کتاب کودک واقعی رو برآورده نمی کنه.
      

        کتاب مفهوم اعتماد و امید داشتن به آینده رو سعی می کنه به بچه ها یاد بده و میشه گفت تا حدودی توی این کار موفق بوده.
      

        در این کتاب می خوانید:
تجربه چه جایگاهی در شناخت دارد؟
محدود کردن شناخت با استفاده از تجربه،چه پیامد هایی در پی دارد؟
جایگاه تجربه در دین.
راه های دیگر شناخت.
      

        سرگذشت ادواردو آنیلی خواندنی و قابل توجه است.
مشکل نوع پرداختن کتاب به این موضوع هست که خام و ناپخته می باشد.این مورد دوم می تونه دو دلیل همزمان باهم داشته باشد،یکی ضعف نویسنده یا نویسندگان در نوشتن و دیگری،دسترسی محدود به اطلاعات هست.
      

        کتاب درمورد چگونگی خلاقیت حرف می زنه و درمورد اینکه چگونه خلاق باشیم یکسری راهکار می دهد.
کتاب مفید و خواندنی و در عین حال حوصله سربر و اضافه گو هست به صورتی که می شود از بسیاری از صفحات اون بدون حتی یک کلمه خواندن گذشت.
      

        ممکنه بعضی وقت ها عصبانی باشی.
مشکلی نیست منم گاهی عصبانی می شم.
منم یک روزایی بد اخلاقم!
منم یک روزایی دلم می گیره.
      

        یک کبوتر بالش زخمی شده،توی شهر همه سرگرم کارهای خودشون هستند و توجهی نمی کنن.
اما بچه ها با همه فرق دارن!
      

        داستان:
از ابتدای کتاب ،تا نیمه آن ما با اعضای  شهر شکل ها مواجه می شویم.
این اعضا هر کدام یکی از شکل های هندسی هستند و ویژگی مشترک آن ها این است که این شخصیت همه متعلقاتشان،شبیه خودشان است.
به این شکل که مثلا خانه،کفش،شکل درختان محل سکونت،وسایل خانه و... دایره به شکل دایره است.
بعد از معرفی، ما با چهار داستان کوتاه مواجه می شویم که هرکدام ماجرای خودشان را دارد.
هدف داستان:
این داستان احتمالا سعی دارد مسئله ویژگی های فطرتی را مطرح کند.
این کتاب در هرکدام از داستان های خود پندی آموزنده و غیر مستقیم به بچه ها تحویل می دهد.
کتاب بچه ها را با شکل های هندسی نیز آشنا می کند.
ویژگی های مثبت:
1.تعاملی بودن کتاب
2.جلوه های بصری پویا و زیبا
3.روایتی آموزنده
      

        داستان:
یه رویای بی نام و نشون توی دنیای خودش هست و منتظر یه بچه برای اینکه باهم دوست بشن،اما بچه اون نمی آید.
تصمیم می گیره خودش به شهر آدما بره و بچه ای که قراره باهاش دوست بشه رو پیدا کنه.
وقتی به شهر آدم ها می رسه با حال و هوای سیاه و سفید شهر مواجه می شه و کمی میترسه،بعد پارکی رو پیدا می کنه و می بینه خیلی از بچه ها خودشون رویا دارن،بعد از ناامیدی و نشستن روی شاخه درخت بچه خودش رو پیدا می کنه و اون بچه برای این رویا اسم(پوپو کوتالی) رو انتخاب می کنه.
نظر:
فرم کار داستان منظوم هست،تصاویر پویا و جذابی داره و موضوع اون هم جالبه.
      

        داستان:
یکسری حشره کوچک توی آب زندگی می کنن و این ها بعد از مدتی به سنجاقک تبدیل می شوند و به بالای آب می روند،اما هیچکدام از آن ها بر نمی گردند و ماجرارو برای بقیه تعریف نمی کنن.
حشره ها خیلی کنجکاو هستند برای همین باهم قرار می گذارند که هرکس به سنجاقک تبدیل شد برگرده پایین و ماجرا رو تعریف کنه،اون حشره ای که خودش این داستان رو راه انداخت بود اول از همه به سنجاقک تبدیل میشه و دنیای بیرون آب رو می بینه ولی وقتی می خواهد برگرده و داستان رو برای باقی تعریف کنه با سطح آب برخورد می کنه و نمی تونه به داخل آب برگرده!
هدف:
این کتاب می خواد مفهوم مرگ رو  به کودکان توضیح بده.
نظر:
من فکر می کنم توی این کار موفق بوده=)
      

        داستان:
توی حیاط دختری نشته و مشغول نوشتن هست،یک دفعه پرنده ای با آدم کوچولوی مو آبی روی پشتش وارد حیاط شون میشه و سوالاتی راجع به این دختر یادداشتش و روسری اون می پرسه و اون دختر به این سوالات خیلی ساده و بچه گانه جواب می دهد.
نظر و هدف:
هدف نویسنده یاددهی یکی از فلسفه های حجاب هست،به نظر من خانم کلر ژوبرت مفاهیم دینی رو به شکلی یاد بچه ها می دهد که این همه سال آموزش و پرورش نتونسته به اون درجه برسه چون خانم ژوبرت باز به نظرم نظام  فکری بچه ها رو خوب فهمیده و بچه ها رو خوب درک می کنه=)
      

        من چقدر از دست کار های تو حرص خوردم پسر!