بسم الحق؛
یک: رؤیای نیمهشب ، اولین رمانی بود که در زمینهی داستانهای تاریخی - مذهبی میخواندم و تجربهای تازه بود.
دو: نویسنده در کشاندن خواننده تا آخر داستان، تقریباً موفق عمل کرده و به جز در یکچهارم ابتدایی داستان، توانسته داستانی جذاب و پرکشش بیافریند.
سه: درشتترین ضعف داستان، که اندکی روی اعصاب بود، دانستن این نکته بود که «هاشم» همان است که ریحانه در خواب دیده. پس تعلیق در این مورد بیمعناست. اما بزرگترین غافلگیری داستان سرنوشت ابوراجح بود که آیا زنده میماند یا خیر؟
چهار: نویسنده در جاهایی از داستان، لحظات معنوی نابی خلق میکند که حتی ممکن است نمهاشکی هم به چشم خواننده بیاورد. لحظاتی که از حضرت موعود سخن میگوید و از دلبریهای ایشان.
پنج: فضاسازی شهر «حله» و تصویر سبک زندگی مردم در آن دورهی تاریخی بسیار موفق از آب درآمده و از این بابت باید به نویسنده آفرین و باریکلا گفت.
شش: کاش ناشر، همت کند و در چاپهای بعدی، با استخدام یک ویراستار و نمونهخوان دقیق، تناقضهای املایی را برطرف کند و مثلاً جایی نوشته نشود «خانهٔ» و در جایی دیگر «خانهی»!
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.