الی

الی

@annar

8 دنبال شده

11 دنبال کننده

            من پیر شده ام و باد موهایم را غارت کرده است ...
          
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه

باشگاه‌ها

نَقْلِ رِوایَت

174 عضو

بوطیقای ارسطو: ترجمه ی متن همراه با کنکاشی در تئوری بوطیقا

دورۀ فعال

ایرانشهر

165 عضو

ایران باستان (از 550 پیش از میلاد تا 650 پس از میلاد)

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

الی پسندید.
ویدئو در بهخوان
          با احترام به همه دوستانی که در فضای مجازی مطالب طولانی می‌نویسند و کامنت‌ طولانی می‌گذارند، گاهی اوقات حس می‌کنم هرگز حوصله خواندن آن‌ها را ندارم (البته، خودم هم یکی از شما هستم؛ الآن هم در حال نوشتن یک یادداشت ۵۰۰ کلمه‌ای هستم). در عوض، سعی می‌کنم خیلی سریع از روی این مطالب رد شوم و ایده اصلی آن‌ها را بگیرم یا اینکه مطالب خیلی کوتاه را بخوانم. این تجربه‌ای است که من تا چند وقت پیش داشتم؛ اما جدیداً تجربه‌ای دیگر پیدا کردم...

تجربه جدیدم وقتی شروع شد که یکی از دوستانم، در مورد یکی از موضوعات مورد علاقه من، مطلبی از سایت متمم فرستاد. این بار دیگر نمی‌توانستم آن را نادیده بگیرم و از رویش رد شوم؛ چون واقعاً به خواندن و یادگیری آن نیاز داشتم. چند بار دیگر این حالت تکرار شد؛ دوستم چند بار مطالبی می‌فرستاد که با وجود طولانی‌بودن، نیاز به خواندن آن‌ها داشتم. کم‌کم متوجه نکته جالبی شدم، اینکه هر چقدر مطالب کوتاه‌تر بیشتری می‌خوانم، رغبتم به این کار بیشتر می‌شود و حوصله‌ام برای خواندن مطالب طولانی کمتر و هر چقدر مطالب طولانی‌تر بیشتری می‌خوانم، خواندن آن‌ها برایم راحت‌تر می‌شود (البته، کم‌کم به این نکته در دیگر حوزه‌های زندگی نیز رسیدم).

این تجربه باعث شد دقت بیشتری به افرادی که روزانه با آن‌ها مواجه می‌شدم بکنم. بعضی از آن‌ها، افراد عمیق‌تری بودند و افکار بزرگ‌تری داشتند؛ ویژگی مشترک‌شان این بود که کتاب‌های زیادی می‌خواندند و در آن‌ها عمیق می‌شدند و این کتاب‌ها کم‌کم ذهن آن‌ها را پرورش می‌داد و وسعت دیدگاه و عمق فکر آن‌ها را افزایش. فعالیتشان در فضای مجازی هم اینگونه بود که مطالب مفصل از کانال‌هایی خاص را می‌خواندند. همچنین، بعضی دیگر، هر چند کتابی هم آنچنان نمی‌خواندند؛ اما در افکار خود به زیبایی غرق می‌شدند، طرز فکری زیبا داشتند و مدام از مفاهیم عمیقی سخن می‌گفتند.
مدت‌ها به این فکر می‌کردم که چه می‌شود که اینطور می‌شود و این عمیق‌شدن‌ها از کجا ناشی می‌شود. تا اینکه در کتاب «کم‌عمق‌ها: اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» اثر نیکلاس کار - یکی از کتاب‌ها چالش کتابخوانی طاقچه - متوجه سازوکار تغییر مغز بر اثر ارتباطش با فناوری شدم. این کتاب، علاوه بر توضیح دقیق علمی این سازوکار، تغییرات ذهن و رفتار انسان‌ها بر اثر اختراعات مختلف در تمام طول تاریخ را شرح می‌دهد و مثال‌های مختلفی نیز می‌زند.

بعداً به مثال‌های دیگری نیز در زندگی خودم و دیگران فکر کردم:

- مدت‌ها اینگونه بودم که همواره هندزفری در گوش می‌گذاشتم و برای استفاده حداکثری از وقت، به چیزهای مختلف گوش می‌دادم (جدیداً بجای اینکار، بخشی از این اوقات را به فکر کردن نیز اختصاص می‌دهم).
- مدت‌ها اینگونه بودم که حوصله خواندن هیچ کتابی نداشتم و نیازی هم برای اینکار احساس نمی‌کردم (جدیداً، سعی می‌کنم ۶۰ الی ۷۰ کتاب در سال بخوانم).
- مدت‌ها اینگونه بودم که اگر کتابی می‌خواندم، حوصله یادداشت‌برداری و انجام تمرینات آن کتاب یا فکر کردن به محتوا نداشتم (جدیداً، تمام این‌ها برعکس شده).

شما چه مثال‌هایی از این دست در زندگی خود تجربه کرده‌اید یا می‌کنید؟ آیا متوجه تغییری در آن هم شده‌اید؟

        

60