علی مصباحی

علی مصباحی

@ali110313

25 دنبال شده

9 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        به نسبت تعداد زیاد کتاب‌هایی که با موضوع هیئت دیده‌ام، این اثر با اختلاف زیاد از همه‌ی آن‌ها بهتر، عمیق‌تر، کاربردی‌تر و جامع‌تر است!
به مسائلی پرداخته که هم مبتلابه است، هم مخاطب را به افقی جدید می‌برد که با همان مسائل روزمره‌ و به ظاهر عادیِ مربوط با هیئت، به شکلی متفاوت و عمیق‌تر مواجه می‌شود.
در کتاب علاوه بر استفاده‌ی عالمانه و بدیع از آیات قرآن و روایات، از بیانات بزرگانی چون رهبر معظّم انقلاب، شهید مطهری و به خصوص علامه طباطبایی (و المیزان ایشان) به خوبی بهره گرفته شده؛ زبان اثر، روان و کتاب‌سازی نیز شکیل و زیبا انجام شده است.
استفاده‌ی به جا و نسبتاً پر تعداد از حکایت‌های واقعی، برگرفته از تاریخ انبیا و اولیاء و تاریخ معاصر، باعث شده تا کتاب علاوه بر ارتقای معرفتی، جنبه‌ی کابردی هم پیدا کند و مخاطب بتواند در پاسخ به این مسئله که حالا به طور مشخص باید چه کنیم، پاسخ‌هایی الهام‌بخش، کابردی، و تجربه‌شده و نه صرفاً انتزاعی داشته باشد!
خواندن این کتاب را از دست ندهید، چه مسئول هیئت هستید، چه اگر اهل رفتن به هیئتید و چه اگر هر گاه به پرچم عزای سید الشهدا می‌رسید، نگاهی از سر محبت و ارادت به آن می‌اندازید...

به قسمتی متن پشت جلد که به نوعی شرح وجه تسمیه کتاب هست توجه فرمایید:
«بر خلاف «بیت» که محل بیتوته کردن و نشستن است، «خیمه» منزلی برای اقامه و تدارکی برای به پا خاستن است. خیمه‌های خادمی اباعبدالله (علیه‌السلام)، منزل تدارک و اقامه است، ...پس در آن‌ها هم حق باید شناسانده و اقامه شود، هم باطل باید شناسانده شود و دشمنان که در رأس آنان ابلیس ملعون است، بایستی در آن رسوا شوند...»

برخی از مباحث مهم کتاب عبارتند از: نسبت هیئت و احیای امر اهل بیت علیهم السلام؛ نقش حب و بغض و مسئله ولایت در هیئت؛ وجوه تمایز هیئت‌ها؛ نقش نام‌گذاری و زمان و مکان هیئت در تأثیر و عملکرد آن‌ها؛ تبیین ابعاد مسئله جذب حداکثر در هیئت؛ اهمیت کار تشکیلاتی در هیئت؛ ارتباط سه مفهومِ نیت، تواضع و ولایت‌پذیری با مسئولان هیئت؛ مهمترین چالش‌های امروز هیئت‌ها؛ مهمترین مکاید ابلیس نسبت به هیئت‌ها؛ نسبت هیئت و مسائل جامعه؛ هیئت و خدمات اجتماعی؛ هیئت و اطعام؛ هیئت و جهاد تبیین؛ اهمیت و تأثیر ارتباط هیئت‌ها با یکدیگر.
و اما از نظر بنده عمیق‌ترین و مهم‌ترین فصل کتاب که البته به نوعی میوه و حاصل تمام دیگر مباحث کتاب است، فصل مربوط به مسئله‌ی «هیئت و ظهور» است که مشتمل است بر چهار مبحث: نگاه تمدنی به هیئت، جریان عاشورا و نسبت آن با ظهور؛ هیئت و زمینه‌سازی برای ظهور و نسبت شعار قیام حضرت حجت «یا لثارات الحسین» با هیئت.

برای اینکه با حال و هوای محتوای کتاب بیشتر آشنا شوید، و مقداری از مشک را خود ببویید و به گفته‌های عطار اکتفا نکرده باشید به عنوان نمونه، قسمتی از یکی از مباحث مهم، مورد ابتلا و چالشی کتاب در موضوع جذب حداکثری در هیئت، تقدیم شده است که البته بسیار بسیار جالب توجه و کاربردی است!
پیشنهاد اکید دارم حتما گزیده کتاب ذکر شده در موضوع چالشی جذب حداکثری که در لینک ذکر شده را از دست ندهید...


«در نظام اسلامی، اصل سبقت رحمت بر غضب، اصل محتوایی و حکم غالب است... در هیئت نیز باید اصل سبقت رحمت بر غضب در همه برنامه‌ها، چه در محتوا و چه در قالب، جاری و در تمام ارکان هیئت، حاکم باشد. حتی با مخالفان نیز باید این‌گونه باشیم... چرا که این کار برکات زیادی به ارمغان می‌آورد.
آیت الله شیخ علی آقای پهلوانی (سعادت‌پرور)، به خانه یکی از اقوامشان رفته بود و دیده بود که هیئت دارند و شماری از ضد انقلاب‌ها هم به آن هیئت می‌آیند. به مسئول هیئت گفته بود:‌ «این چه هیئتی است که ضد انقلاب‌ها هم به آن‌جا می‌آیند؟»
مسئول هیئت پاسخ داده بود:‌ «من که نمی‌‌توانم به این‌ها بگویم به هیئت نیایند، بالاخره هیئت امام حسین است. نمی‌توان جلوی در ایستاد و به یکی گفت بیا به دیگری گفت نیا!» 
ایشان هم گفته بود: «اشکالی ندارد، نمی‌گویم این‌طور بگو، اما مثلاً عکس امام و رهبری را در هیئت خود بگذار تا هر کسی که به هیئت می‌آید زیر پرچم ولایت سینه بزند. آن‌ها هم وقتی زیر پرچم ولایت بایستند و سینه بزنند اشکالی ندارد که بیایند. حال اگر خودشان نخواهند، نمی‌آیند.» 
در این نگاه،‌ در عین اینکه سبقت رحمت بر غضب است، از شرایطمان هم چشم‌پوشی نمی‌کنیم... 
در اینجا می‌توان از الگوی جاذبه و دافعه امام علی علیه السلام استفاده کرد که در کتاب جاذبه و دافعه علی علیه‌السلام نوشته شهید مطهری و در بیانات رهبر معظّم انقلاب بیان شده است. 
در این الگو، اگرچه اصول و ارزش‌ها شفاف‌اند و ذره‌ای از آن‌ها چشم‌پوشی نمی‌شود، اما در مقام عمل و مواجهه با افراد، اصل بر جذب حداکثری است. تسامح در عمل، برای کسانی که در ایمان ضعیف‌اند معنادادر است و خالص‌سازی به معنای دفع آنان نیست، بلکه به این معناست که با همراه شدن، ایمان و باور خودمان و آن‌ها را به مرور ارتقا دهیم و خالص‌تر کنیم. 
این روش انبیا و ائمه علیهم‌السلام است. 
...مثلاً مرتبه حداقلیِ نمایشِ اصل اعتقاد به حکومت اسلامی و ولایت فقیه در هیئت، با نصب تصویر امام خمینی قدّس‌سرّه و رهبر معظّم انقلاب اتفاق می‌افتد. اما ممکن است مرتبه دیگری از آن، مثلاً اشعار و مداحی‌های سیاسیِ زیاد و بیان مسائل روز، دافعه ایجاد کند. در این صورت، باید ابتدا با تدبیر، باور سیاسی مخاطب هیئت را ارتقا داد و به موازات آن، رفته رفته با همراهی در این رشد و تعالی، شعارها و برنامه‌های هیئت را انقلابی‌تر کرد. مخاطب ابتدا باید به لحاظ معرفتی، به این باور برسد که عاشورا حادثه‌ای تاریخی نیست و نبرد حق و باطل همچنان ادامه دارد و سپس کم‌کم مصداق امروزی این جبهه‌ را با ملاک و معیار شناسایی کند. (کتاب خیمه خادمی، اثر محمدرضا عابدینی از نشر دفتر نشر معارف، ص122تا124)
      

0

        کتاب مشحون است از جفنگیاتی که نشان از جهل مرکب نویسنده و اطلاعات سطحی و ناقص او از عرفان و کلام اسلامی و شیعی دارد همراه با مغلطه ای از تأثیراتی که از مکاتب غربی، باب تبع نفس خودش یافته. کتاب از حیث اطناب بیش از حدش اثری فاقد اولویت برای خواندن است و از حیث جفنگیاتی که با ظاهر صحیح ارائه شده مضر و پر از مطالب خزعبل است.
جفنگیات متعددی در کتاب به اسم نظر دین و عرفان ارائه شده و بعد نقد شده! یا با برداشت های شخصی از برخی آیات قرآن، مقصودی که در تضاد با انبوه آیات و روایات عقل به عنوان مطلب حق و درست و ارزشمند ارائه کرده است!
به عنوان نمونه به طور مفصل با مترادف گرفتن عرفان با تصوف رایج و عدم فهم و شناخت عرفان اصیل شیعی تا توانسته به واژه عرفان وعارف تاخته آن هم بدون آنکه بگوید مدلی صحیح از عرفان هم وجود دارد.
برخی مفاهیم صحیح قرآنی که در عرفان اصیل شیعی آمده را نیز ذکر کرده منتها چون درست نفهمیده آن را نقد کرده و به آن اشکال وارد کرده؛ بی آنکه بداند اقتضائات آن مفهوم چیست و چرا نقدهایش بی ربط است!
در صفحات 627تا630 ذیل عنوان: تفاوت در رواداری به صراحت گفته است که همه به یک اندازه صاحب حق هستند! کسی از دیگری به واسطه ی هیچ عقیده ای برتر نیست! همه باید یکدیگر را بپذیرند نه اینکه کسی گمان کند برتر از دیگری است و به اندیشه حق رسیده، آنکه نرسیده را با بزرگواری تحمل کند! به صراحت سخن پلورالیزم آورده است!!

در ص596 گفته:  وقتی معتقد باشی انسان کامل قدرت تصرف در عالم را دارد، پس قوانین عالم را شایسته مطالعه نمی دانی تا به سوی کشف آن بروی.
بعد در ادامه می  گوید:
عرفا و برخی از  خواص معتقدند انسان کامل قدرت تصرف در هستی و نظام آفرینش را دارد که به آن ولایت تکوینی می گویند. به نظر من در طول تاریخ سخت تر می شود اعتقادی خطرناک تر و خانمان سوزتر از انسان کامل به این معنا یافت.
خوب این نویسنده ی جاهل مرکب که نفهمی و گمراهی خود را نیز دوست دارد به مخاطب کم اطلاعش سرایت دهد و بار معاصی خود را به واسطه ی این امر سنگین تر کند متوجه نیست که انسان وقتی به مقام ولایت تکوینی می رسد که تابع محض اراده ی خداوند باشد، نخواهد مگر آنچه رضای خدا در آن باشد و چیزی را اراده نمی کند مگر آنکه خدا بخواهد (نحن محال مشیة الله) و اگر بخواهد از این امر تخطی کند از هم این مقام از او خلع می شود و هم این توان از او سلب می شود مانند بلعم باعورا در قرآن که اسم اعظم داشت و به قول این نویسنده ی جاهل مرکب می خواست از آن سواستفاده کند و علیه بنده محبوب خدا، حضرت موسی علیه السلام، آن را به کار بندد؛ در نتیجه هم این قدرت از او سلب شد و هم از این مقام سقوط کرد! لذا تا وقتی شخصی در مراتبی از مراتب ولایت تکوینی است مانند عرفای حقه، آن ها از این ولایت تکوینی فقط به امر خدا و اولیای خدا و در راستای اوامر و رضای الهی عمل می کنند، دخل و تصرف نفسانی و شخصی ندارند.
این جاهل مرکب گمان کرده ولایت تکوینی مانند توان ساحران هالیوودی است که با تمرین صرف به دست می آید و می  تواند در اختیار اهوای شخصی آن انسان قرار گیرد دست به آفریدن فاجعه بزند به جهت سو استفاده از این توان! این قدر پرت و با وجود این حجم از پرت بودن به خود اجازه داده این جهل مرکب را به دیگران نیز عرضه کند!!!!
در ص595 گفته است: اگر عرفان مرتکب آن انحراف عظیم (نشاندن انسان بر جای خدا) نمی شد، قطعا...
با یک جهالت غلیظی مطلق عرفان را مدعی شده که انسان را بر جای خدا می نشاند! آیا عرفان اصیل شیعی انسان را در مقام خدا می نشاند؟!!
عارف عبد است؛  العبودیة کنها الربوبیة همان طور که در بالا هم توضیح دادم اگر می تواند خوارق عادتی بر دست و زبانش جاری شود به اذن الهی و رضای الهی و مطابق شأن عبودیت بندگی و در چهارچوب شرع است؛ نه خارج از آن. عرفان می گوید راه رسیدن هم این است که به شدّت فقر و عجز خود در برابر خداوند برسی. لا حول و لا قوه الا بالله را بیابی (نه صرفا بدانی!) و از این طریق وقتی اراده و میل نفس را تابع محض اراده و رضای الهی کردی از طریق تشرع و بندگی مجرای جاری شدن اراده خداوند هم واقع می شوی نظیر حدیث قرب نوافل که شیعه و سنی نقل کرده اند.
دروغ های تاریخی شاخ داری هم در خصوص سیر عرفان مطرح می کند مثلا می گوید اولین کسی که عشق و محبت را به عرفان و ارتباط با خدا وارد کرد رابعه عدویه بوده که این کار را در درجه اول چون زن بوده توانسته بکند!
اگر کسی کمترین اطلاعی از معارف وحیانی اعم از قرآن و روایات داشته باشد می داند که در آیات قرآن کریم و روایات مشحون است از تعابیری که دعوت می کنند بنده را به ارتباط با خدا بر مبنای محبت؛ نه صرفاً طمع بهشت یا ترس جهنم؛ و کمال بندگی را هم همین ارتباط و بندگی مبتنی بر محبت بیان داشته اند. این تهمتی بزرگ به معارف حقه ی متقدم است و انحرافی بزرگ در ذهنیت مخاطب، گویی تا قبل از رابعه تمام توصیه ها در عرصه ی عرفان و بندگی مبتنی بر زهد بوده است صرفا چنانچه در ص593 نویسنده جاهل مرکب به صراحت این دروغ را بر کاغذ جاری کرده است.
ص277 طعنه و تحقیر روحانیت و دستگاه فقاهت شیعی چرا که چون فهم این را نداشته که بسیاری از جنبه های هنر را بشناسد فعالیت های هنری نظیر رقص و موسقی و نقاشی و... را از جنس مشاغل بشری دانسته و لذا صاحبان فتوا بیشتر آن ها را حرام اعلام کرده اند! بعد اینجور به زعم خودش استدلال کرده است که اگر این ها می فهمیدند جنس این ها زیبایی است نه شغل، محال است که بشود آن را حرام دانست،  زیرا زیبایی زاییده ذات آفریدگار است و مگر می شود انسان را از امور الهی نهی کرد.
در این عبارات توهین های زیادی هست. اولا بیان می دارد که تقریبا جمیع صاحبان فتوا کج طبع جانورانی هستند که درک ندارند این ها هنر است!
در ثانی هر کس می داند که صاحبان فتوا نظر شخصی نمی دهند؛ بلکه سعی می کنند مبتنی بر آیات و روایات نظر دین را در هر موضوعی استخراج کنند با پردازش قواعد فقهی بر مجموعه آیات و روایات در یک موضوع. بر این اساس این طعنه و تحقیر ناخودآگاه به آیات و روایاتی هم می خورد که از این به اصطلاح امور هنری از نظر ایشان به صراحت نهی کرده اند.
در ثالث قیاس کرده است که هر چیز از جنس زیبایی باشد چون اصل زیبایی زاییده ذات پروردگار است لذا محال است حرام شود!
در این قیاس چند اشکال مبنایی و منطقی وجود دارد (فارغ از اینکه قیاس در استخراج حکم حرام است و اولین قیاس گر طبق روایات شخص ابلیس بود که قیاس کرد که او از آتش است و آدم از خاک پس چون آتش از خاک شریف تر است من از آدم شریف تر هستم) اولا مرجع تشخیص زیبایی چیست؟!
در ثانی چه کسی گفته هر چیز زیبا باشد نمی شود حرام باشد؟! به یک هنرپیشه زن فیلم های مستهجن گفتند از اینکه عریان هستی مشکلی نداری، گفت من چیز زشتی برای پنهان کردم ندارم! انتهای این قیاس مسخره و باطل این نویسنده به اینجا می رسد! اینکه ارائه ی مطلق هر زیبایی به هر شکل در هر جا آزاد باید باشد! چون خدا هم زیبا هست و زیبایی را دوست دارد!
رابعا این گونه وهم کرده که ریشه حرمت این ها این است که این امور را شغل در نظر گرفته اند، اولا باید بداند فلسفه تحریم بسیار عمیق تر از این مسائل است و بسیاری از آن ها را خداوند بیان نکرده برخی هم بیان کرده. عقل ناقص ما چگونه می تواند ارزیابی کند با این همه محدودیت که یک چیز درست حرام شده یا واجب شده یا نه.
مثلا شخصیمی گفت «غسل یعنی چه؟!! خوب می روم می شویم خودم را!» اما همین شخص گرفتار آزار اجانین شده بود و نمی دانست که یکی از مهمترین عوامل  دسترس پذیر شدنش برای اجانین غسل نکردن است. در اسلام برای قدرتمند بودن قوای عاقله و تحت یوغ غضب و خشم و وهم نرفتن آن، خداوند اهمیت ویژه قائل شده است و زمینه هایی را که موجب می شود قوای عقل تضعیف شدید شود را در بسیاری از موارد حرام کرده است که البته مجال توضیح بیشترش این جا نیست حال میان قوه واهمه و شهویه با برخی اموری که از نظر نویسنده کتاب هنر قلمداد شده چه نسبتی است بحث مفصلی است که در این مقال نمی گنجد.
      

0

        معرفی اجمالی کتاب:
کتاب اولین بار در سال 2016 به چاپ رسید. نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز و سخنران شناخته شده در سطح بین الملل، گبریل برنستین، بعد تحول خود 10 سال قبل از نگارش این کتاب، سعی کرده به ادعای خودش از طریق پذیرش، تسلیم و تعهد به مسیر معنوی‌اش، مشغول تبدیل ترس‌های خود به ایمان باشد. داستان‌ها و آموزه‌های او، مدعی هستند که به مخاطب کمک می‌کنند تا به گران‌بهاترین دستاوردها در زندگی برسند؛ دستاوردهایی نظیر: خوشحالی، امنیت و مسیری روشن.
اوپرا وینفری (که از بزرگترین حامیان همجنسگرایی و همجنسگرایان در آمریکا است!)، نویسنده این کتاب (گابریل برنستین) را «رهبر فکری جدید» نامیده است. او معمولاً به‌عنوان متخصص در برنامهٔ دکتر اُز۶۳ حضور پیدا می‌کند. نیویورک تایمز او را «الگوی جدید» خوانده است. گابریل نویسندهٔ کتاب‌های پرفروش «شاید معجزه کنیم» و «معجزه‌های اکنون» است. اخیراً گابریل به‌عنوان «فعال معنوی» به همراه دیپاک چوپرا، مجریان بزرگ‌ترین مراقبهٔ گروهی کتاب رکوردهای گینس هستند.
یوتیوب او را جزء شانزده ویدئو بلاگر اول خود نامید. وب‌سایت ماشابل حساب توییتر او را در لیست یازده حساب توییتری که باید دنبال کرد، قرار داده است. همچنین نشریهٔ فوربس او را در لیست بیست زن صاحب برند جهان قرار داده است.

تحلیل این اثر:
در این کتاب او مبتنی بر تعالیم یوگا و هندوییسم و بودیسم به شدّت توصیه می‌کند به چند چیز که مدعی است نتیجه‌اش آرامش و آزادی و حس خوب است.
1) مراقبه و انجام تمرین‌های یوگا (حرکات سلام خورشید که مشتمل بر 12 حرکت اصلی یوگا هست که در ادامه بیشتر درباره‌اش توضیح می‌دهم (در ص11)

2) پرهیز شدید از قضاوت کردن که جای جای کتاب است! (شما با این مبنا حتی نتانیاهو را هم نباید قضاوت کنید!) (ص13)
3) پرهیز از برنامه‌ریزی! باید رها کنید، هر چه پیش آید خوش‌آید! (ص13)
در ص14 تکرار می‌کند و تأکید می‌کند که درباره‌ی تمرین‌ها فکر نکنید! فقط انجام دهید! درست و غلط هم نکنید، فقط بپذیرید!
در ص16 راه رهایی از افسردگی را تمرین مراقبه یوگا بیان می‌کند! می‌گوید مانترایی را می‌گفتم که معنایش را نمی‌دانستم اما می‌دانستم حالم را خوب می‌کند! 5 دقیقه می‌نشستم و تکرار می‌کردم، حالم خوب می‌شد!
در ص16 و 17 میگوید بر اثر مراقبه فهمیدم می‌توانم به انرژی فراتر از ذهن و فیزیک متصل بشوم و احساس امنیت و آرامش کنم و اضطراب و افسردگی را با آن برطرف کنم.
در ص17 اصرار دارد بگوید این منبع حقیقی عشق، الزاماً خدا نیست، خیلی‌ها امروز به آن می‌گویند جهان هستی! دیگرانی هم به آن آگاهی یا روح می‌گویند برخی هم می‌گویند خدا!
میگه راه اتصال با این منبع انرژی چند چیز هست (در ص18): مراقبه، دعا و مانترا، برخورد مهرآمیز با خودم و دیگران (یعنی نفس لوامه را خفه کن و هیچ کس را تحت هیچ شرایطی هر کاری هم کرده بود نه قضاوت کن نه باهاش برخورد قهری از روی خشم داشته باش، نهایت برایش دعا کن و در دلت هم به او محبت و عشق بورز، حتی نتانیاهو!!!)
در صفحات 25 و 27 و 29 و 34 و  و39 و 60 و93 رد پای قانون دروغین جذب مشاهده می‌شود: «دنیای را می‌بیند که خودتان ساخته‌اید - هدف‌ها واقعیتتان را می‌سازند - بر هر چیزی که تمرکز می‌کنیم آن را می‌سازیم چه خوب باشد و چه بد - دنیای خارج بازتاب دنیایی است که در درون ذهنمان ساخته‌ایم - ذهن بسیار قدرتمند است و هر لحظه در حال خلق کردن است و می‌تواند کوه‌ها را جا به جا کند پس تصاویری را در ذهن مجسم کنید که می‌خواهید خودتان را در آن حال ببینید. - دختر به جای نالیدن از مجرد بودن کافی است تا به خودش بگوید من شریکم را تصور می‌کنم و خودم را برای زمانی که از راه می‌رسد آماده می‌کنم! - افکار و رویاهایتان واقعیتتان را می‌سازد»
مهملات ص 27 با گفتن یک جمله دوباره اتصال بر قرار میشه کافیه بگید: «گواهی می‌دهم که با قدرتم در اتحاد نیستم. تصمیم می‌گیرم که این تفرقه و پراکندگی را دور کنم و آرامش بیابم.»
در ص29 و 30 میگه مهم اینه بدونید خشونت بده و هر چی هست رو با عشق بپذیرید و با صلح و محبت سعی کنید تغییرش بدید بعد مثال میزنه از گاندی و لیما گبوی (برنده جایزه صلح نوبل برای مبارزه بدون خشونت برای امنیت و حقوق زنان لیبریا) یعنی الان در غزه مردم باید با محبت و صلح سعی کنند با نتانیاهو تعامل کنند! هر گونه خشونت و قوه‌ی قهریه در کتاب مورد نهی شدید است‌، هر قدر هم که طرف مقابل خبیث باشد و ظالم باز مهم نیست! مقابله با خشم و قوه‌ی قهریه نباید انجام بشه!!!!
قصه‌های شاخدار بدون ذکر نامی که بشود پیگری کرد! مثلا گفته در ص30 و31 به محض اینکه زانو زدم و دعا کردم که خدا برای سلامتی هدایتم کند دوست زنگ زد گفت از دکترم لیندا (بدون ذکر نام خانوادگی) که به هیچ کس وقت نمی‌ده وقت گرفتم چون حس کردم نیاز داری!) بعدم میگه از این هماهنگی الهی ذوق زده بودم. اینجا هم نمی‌گه تصمیم گرفتم سلامت باشم، خوب باید تغذیه و تحرک و حرکت رو اصلاح کرد چک آپ کرد و... میگه نشستم دعا کردم! نه با عقل تناسبی دارد، نه با شرع! اگر هم کسی بنشیند این کار را بکند نتیجه هم نگیرد پاسخ را در ص31 خطوط 7تا10 چنین بیان کرده: «چون قبلا هنوز کاملا در برابر  تغییر برای سلامتی تسلیم نشده بودم تلاش‌های قبلی‌ام برای گرفتن وقت از دکتر لیندا موفق نبود.» یعنی شما هم بدونید! اگر به جای اقدام منطقی نشستید و دعا کردید و هماهنگی الهی رخ نداد نقص در میزان خواست شماست نه تئوری من و نه چیز دیگر!!
ص31 دعوت به استفاده از درمان شبه علم هومیوپاتیک!
ص 36 میگه همه بی‌استثنا استحقاق عشق رو دارند، (حتی معاویه و یزید و نتانیاهو و...)
اصرار مکرر در کتاب که بعد از مراقبه یا در حین مراقبه به من الهامی واضح می‌شود!!!!!!! (ص40 و ص 12 و ص30 و ص55 و57و79)
ص47و48 مزخرفاتی بی‌معنی و بی‌اثر به اسم راهکار تحقق شفای حقیقی!
در ص54 از این یوگی بهاجان با تأکید بر اینکه او تعالیم کوندالینی را وارد غرب کرده با افتخار نقل قول الهام‌بخش می‌کند!!!! (حالا یوگی بهاجان کیست؟
https://pamelasaharahdyson.com/
لینک فوق معرفی کتاب زنی است که سال‌ها با یوگی بهاجان زندگی کرده و دست به افشاگری‌ علیه سوءاستفاده‌های جنسی مکرر یوگی بهاجان مؤسس یوگای کندالینی در دنیا مدرن زده و بعد از اون خیلی زن‌های دیگر جرئت کردند و این مطلب را بیان کردند کار تا جایی پیش رفت که خیلی از اساتید یوگا مثل استاد در لینک ذیل، از یوگی بهاجان برائت جستند برای حفظ آبروی خودشان!
https://babacool.net/the-dark-side-of-yogi-bhajans-kundalini-world/)
در ص58و59 رسما مراقبه‌ای از مراقبه‌های خطرناک و دارای عواقب کندالینی را تحت عنوان کرتا کریا آموزش می‌دهد با مانترای خاص خودش!!! همچنین در ص93
در سراسر کتاب نقل قول می‌کند از یوگی‌های متعدد یک نمونه‌اش در ص54 بود که ذکر شد، نمونه‌ای دیگر در ص61
ص64 گفته باید شاد بود و اثر حیرت‌انگیزش را دید، من هر بار که متوجه می‌شدم در یک دستان منفی گیر کرده‌ام، خودم را به چالش می‌کشیدم تا سعی کنم آن موقعیت را از منظر شادی بیینم. بعد جلوتر مثال زده مثلا گیر کردن در یک ترافیک به جای فحش دادن به زمین و زمان کتاب صوتی جذاب گوش کنید! (خوب آیا این برای همه شرایط قابل تعمیم است؟ مثلا وقتی دارم از فقر و گرسنگی می‌میرم و پول درمان فرزندم هم ندارم چگونه باید به این موقعیت شاد نگریست؟ یا وقتی اسرائیلی‌ها میرزند در خانه و پدر را می‌کشند و به مادر و خواهر مقابل چشم شخص تجاوز می‌کنند از چه منظری می‌تواند با شادی به این موقعیت بنگرد؟!»در ص66 دوباره تأکید می‌کند: به هر طریقی که می‌شود به شادی متعهد بمانید و به شادی تکیه که کنید تا هدایت شوید.
در صفحات 69 و 70 میگه دنبال خونه می‌گشتیم و من دنبال نشانه‌ای بودم ه بفهمم این خونه رو جهان هستی برای ما در نظر گرفته، میگه نشانه من جغد هست نمی‌دونم چرا این رو انتخاب کردم و شاید جغد منو انتخاب کرده، و میگه بالاخره جغدم رو پیدا کردم، روی سپر ماشین کناری بود. فهمیدم انتخاب این خونه درسته و جهان هستی هوای من رو داره! (همین‌قدر عمیق!!! و دقیق!!!) بعد ادامه می‌ده تا آخر شب کلی جغد دیگه هم دیدم که نشون می‌داد چقدر با جهان هستیم هماهنگ هستم!! بعد در ص74 درباب کارکرد درخواست نشانه و دنبال نشانه بودن میگه: اگر درباره تصمیمی که مطمئن نیستید یا فقط می‌خواهید بدانید که در مسیر درست هستید یا خیر درخواست نشانه کنید!!!! (یعنی راه پیدا کردن تصمیم درست درخواست نشانه و گشتن دنبال آن هست!!!) همین قدر عمیق و دقیق!!! بعد ص 75 میگه اگر نشانه پیدا نشد نترسید! شاید مشکل در ضعیف ایمان شما یا ناشکیبایی شماست!!
ص76 جهان هستی همه ما را دوست دارد و از ما حمایت می‌کند (حتی نتانیاهو!!! و حتی بزرگترین جنایت‌کاران و ظالمان طول تاریخ را!)
ص75 میگه دنبال نتیجه نباشید، تسلیم باشید تا شاد باشید، اما تمام مثالهایی که میزنه میگه تسلیم موقت داشته باشید تا بالاخره به نتیجه مطلوب هم برسید یعنی تناقض!!!! یعنی هیچ وقت نمی‌گه اصل خواسته‌ی خود رو کلا رها کنید در عمل! میگه فعلا تسلیم باشید تا به وقتش بهتون بده! خوب اگر نخواست بده چی؟!؟! تسلیم یعنی بنشینیم و کاری نکنیم ؟ اگر کاری کردیم و نشد و تسلیم ماندیم و نشد چی؟ جوابی وجود ندارد برای این پرسش‌ها در کتاب!
از یک طرف می‌گه دنبال نتیجه نباشید و خواست نداشته باشید، از طرف دیگه میگه باید باور کنید که به خواسته میرسید تا برسید از طرف دیگه هم میگه خواسته را بسپرید به جهان هستی صبور باشید تا دیر یا زود بهتون بده! یعنی تناقض!!!!!! (ص77) نمی‌شود هم دنبال نتیجه نبود تا شاد بود هم دنبال خواست و نتیجه بود و خوب تصورش کرد، در آن واحد چگونه می‌شود هم خوب و عمیق خواست و نتیجه مطلوب را تصور کرد هم دنبالش نبود!؟!!!!!!!
ص80 نقل قولی از یک مربی یوگا دورین ویرچو که مدعی هست توالی عدد 1 را هر جا دیدید بدانید هدایت الهی در اطرافتان است.
ص84و85: مردی که رابطه‌اش را با سارا به هم می‌زد یک مانع به نظر می‌رسید، اما در واقعیت یک مسیر انحرافی بود که او را به سمت تغییر انرژی، اتکا به هستی و ایمان به مسیر جدید هدایت می‌کرد (خوب الان مرد خائن عیاش دروغ‌گو را باید ازش تشکر کنیم؟ آیا از یزید و شمر و عمر بن سعد باید تشکر کنیم؟!)
وین دایر و لوئیز هی که قبلا مفصل در رد مباحثشان دلیل‌ها بیان شده مکرر مورد تمجید و ستایش دعوت به تبعیت از رهنمودهایشان می‌شود و برخی از آن‌ها را ذکر می‌کند، مثل اینکه باید ژرف به تحقق خواسته یقین کنید تا محقق شود! در
ص93 و 94 مدعی می‌شود مدلی از مراقبه کندالینی را یاد می‌دهد که منجر به الهام می‌شود الهام میگه نشانه‌اش اینه ایده‌هایی میاد که قبلا هرگز به ذهنتان خطور نکرده، و افکار شهودی زیادی پدیدار میشه حتی دستخط شما ممکنه تغییر کنه و واژگان جدیدی هم ممکنه به کار ببرید. میگه اینها نشانه اتصال به قدرت بزرگ جهان هستی هست و می‌فهمیم تحت هدایت و حمایت اون هستیم!!!! (خوب از کجا می‌شود مطمئن شد ریشه این چیزی که اسمش رو الهام می‌گذاره وهم خود یا القای شیاطین نیست،‌از کجا می فهمه همشون الهام از ناحیه خدا یا ملائکه هست؟!)
 بعد در ادامه ص96 میگه وقتی خوب مراقبه کردید و در حین مراقبه هم خوب روی خواسته شدیدتون تجسم خلاق کردید (حال بماند که این‌ها همه متناقض است که میگه خواست داشته ریشه غم هست و رها کنید دنبال تحقق خواسته بودن رو!) آماده هستید که دریافت کنید بعد میگه 30 ساله شدم خیلی دلم شوهر می خواست تا عشقم رو بروز بدم، بعد مراقبه کردم و تجسم خلاق و خیلی هیجان داشتم نسبت به خواسته ام و جوری در خیابان‌های نیویورک راه می‌رفتم که انگار یاری رمانتیک در کنارم دارم و تصور می‌:ردم دست‌های همسرم را گرفته‌ام و به او نزدیک هستم. این تمرین بسیار خلاقانه بود و مرا به فردی جذاب تبدیل کرد و بعد از یک هفته به قرارهای فراوانی دعوت شدم و مردان زیادی ناگهان با من تماس گرفتند و متوجه شدم مردان در خیابان به من دقت می‌کنند و انرژی عشق از خود ساطع می‌کنم!!
ص99 صحبت از پلورالیسم هست، صراط‌های مستقیم میگه مهم نیست چه جوری متصل میشید مهم اتصال هست چه با مذهب خودتون چه با وقت گذاشتن با بچه مهمه خوداتصال هست واینکه بدونید قدرتی فراتر از ادراک ما وجود داره.

اگر میگه دست از دعا برای نتیجه برداریم و دنبال حال خوب باشید، به این معنا نیست که دنبال نتیجه نیست، بلکه میگه با این طریق بهتر به نتیجه می‌رسید! (ص100)
در ص102 میگه رفتیم برزیل برای ملاقات با جان خداوند (john of god) که ارواح را هدایت می‌:نه و شفای معجزه آسا و رشد معنوی میده، خوب حالا این john of god کی هست؟ بر طبق مستندات هیچ مدرکی وجود ندارد که مزایای گزارش شده توسط بیماران چیزی بیش از اثرات دارونما باشد!
در سال 2018، پس از بیش از 600 اتهام آزار جنسی، فاریا خود را به پلیس تسلیم کرد. در سال‌های بعد، او برای تعدادی از جرایم مختلف، از جمله نگهداری غیرقانونی سلاح گرم و تجاوز جنسی، مجرم شناخته شد. مجموع این احکام به 489 سال و 4 ماه حبس می رسد!
https://en.wikipedia.org/wiki/Jo%C3%A3o_Teixeira_de_Faria
چنین جانوری رو به عنوان یکی از راهنمایان و واسطه‌های معنوی که بهش باور داره و میدونه بهش نیاز داریم معرفی کرده!!!!
در ص106 میگه لازم نیست کاری انجام بدهیم، فقط باید پذیرای هدایتی که می‌رسد باشیم!
تمام فصل 9 از ص 113تا124 می‌خواد بگه قضاوت نکنید! هر کس هر قدر هم کارش وحشتناک بود قضاوت نکنید، بهش محبت کنید با محبت برایش دعا کنید! همیشه به طرف مقابلتان که با آن دچار مشکل شدید، هر قدر هم که گمان می‌کنید که ظالم است و کارش وحشتناک به چشم عشق بنگرید!!!!!
از دیپاک چوپرا هم بارها به عنوان آموزگارش صحبت می‌کنم و او را می ستاید برای فهم حقیقت از او می پرسد و خود را به او عرضه می‌کند نظیر ص125

ص 129 شدیدترین دعوت به یوگای کندالینی هست! می‌گه این یوگا یوگای آگاهی هست و خود من آموزگار یوگای کونالینی هستم و مراقبه کوندالینی انرژی راکد را به جنبش در میاورد و شما را مستقیم به جهان هستی متصل می‌کند! باز از یوگی بهاجان که زن‌های متعددی دست به افشاگری به آزار جنسی که از او دیدن زده‌اند نقل قول می‌کنه! بعد در ص139 تمرین یوگایی می‌دهد که به بیداری کندالینی کمک کند!
در ص131 میگه اگر 40 روز این مراقبه رو انجام بدهید می‌تواند به شما یادآوری کند که شما نور جهان هستی هستید!!!!
در فصل 12 از ص144تا149 میگه مطلقا نباید خشم‌گین باشید! حتی اگر می‌خواهید تلاش کنید که قانون حمل اسلحه در آمریکا را تغییر دهید باید نسبت به همه کسانیکه معتقند این قانون باید باشد با عشق بنگرید و برایشان دعا کنید؛ مطلقا قائل به استفاده از قوه‌ی قهریه نیست، اشدا علی الکفار بودن را مطلقا جایز و مناسب نمیداند!!! به همه باید نگاه مهروزانه داشت حتی بدترین جانیان تاریخ! و بزرگترین ظالمان عصر!!

همچنین بارها از اپرا وینفری نقل قول شده و از او ستایش‌های کم‌نظیر شده (نظیر ص150) و باید بدانید که او یکی از بزرگترین حامیان حقوق همجنسگرایان بوده و هست!!!!

این کتاب در یک جمله انواع تمرین‌های یوگا را همراه با جهان‌بینی متناسب با ان را در یک کلام آیین و مکتب فکری و عملی یوگا را به مخاطب آموزش می‌دهد و مدعی می‌شود که با عمل به آنها به آرامش و شاید مطلق می‌رسید!!!!!!

در باب یوگا، آسانا یوگا که حرکات یوگاه هست و یوگای کندالینی چند مطلب را به نقل از سایت‌های خودشان تقدیم می‌کنم:

کوتاه سخنی در باب یوگا: برخی گمان می‌کنند که یوگا صرفاً ورزش است؛ برخی که اطلاعات بیشتری دارند، می‌پذیرند که یوگا یک آیین است مرتبط با هندوییسم، اما معتقدند که آسانا یوگا (asana yoga) که بخش مربوط به حرکات بدنی یوگا است، ورزش محسوب می‌شود. فعلاً بنا ندارم در باب یوگا و چیستی و ریشه‌های پیدایش آن صحبت کنم، صرفاً در باب رایج‌ترین بخش یوگا، یعنی آسانا یوگا (asana yoga) چند نکته مبتنی بر منابع معتبر خود یوگا تقدیم می‌کنم. در اینجا مستقیماً متن مرجع را در این خصوص ذکر می‌کنم بی هیچ توضیح و دخل و تصرّفی:

سلام خورشید: سوریا نامسکار سلام‌های خورشیدی پایه و اساس بسیاری از تمرین‌های یوگای معاصر هستند، اما این حرکات در واقع یک آیین باستانی ودایی (کتاب مقدّس هندوها) هستند تا نوعی ورزش. در اساطیر هندو، سلام بر خورشید مجموعه‌ای از حالت‌های برازنده است که هنگام سحر، رو به طلوع خورشید و برای پرستش خدای خورشید انجام می‌شود. این سلام سنتی، دارای 12 مرحله برای نشان دادن 12 مظهر خدای خورشید است. این توالی به طور کلی به روش سنتی و مذهبی انجام می‌شد، اما با گذشت سال‌ها، این تمرین که از ریشه‌های باستانی تکامل یافته است، امروزه بخشی جدایی‌ناپذیر از تمرین یوگا است[1].

«سوریا» در زبان سانسکریت به معنای خورشید است؛ در آیین هندو مقصود از سوریا، خدای خورشید است که یکی از پنج خدای اصلی است که برای تحقق برهمن لازم هستند[2]. ▪

به عنوان تکمله عرض کنم، انجام ولو ناآگاهانه‌ی این حرکات که در حقیقت پرستش خدای خورشید (به اسم ورزش یوگا) است، قطعاً دارای اثر وضعی و تکوینی است؛ عملی که شخص با اختیار خود انجام می‌دهد و یقین هم دارد که آن را به تبعیت از خدا و حجت‌های خدا انجام نمی‌دهد، چنین عملی کمترین اثرش این است که چون به تبعیت از خدا و اولیای خدا انجام نمی‌شود، شخص را از حصن ولایت الهی خارج می‌سازد و به همین دلیلِ خارج شدن از حصن الهی، شخص در برابر پدیده‌های آسیب‌زننده‌ با منشأ غیر ملموس و ماورای محسوسات (نظیر اجنه)، به شدّت آسیب‌پذیر می‌شود. خطرات متعددی را هم که اساتید یوگا برای حالت بیداریِ کندالینی (که حد اعلا و ثمره‌ی نهایی انجام تمرین‌های یوگا است) بر می‌شمارند، به جهت آسیب‌پذیری نسبت به همین نیروهای ماورایی است.

ابتدا برخی از علائم خطرناک بیدرای کندالینی (که میوه‌ی نهایی زحمات یوگی از تمرین‌های یوگای خودش است)، بنابر اظهار سایت‌های معتبر و تخصصی خود یوگا، ذکر می‌شود:
1)‌ احساس گرما یا سرمای فراگیر
2) ناراحتی و درد در مغز
3) نوسانات خلقی و مشکلات گوارشی
4)‌ مشکل در خواب یا اختلال در چرخه خواب
5)‌ تجربه درد و درد یا احساسات عجیب و غریب در نواحی مختلف بدن
6) تغییرات در فشار خون و ضربان قلب
7) درجات مختلف انرژی، از بی‌حالی عمیق تاحالت هیجان شدید
8) علائم مشابه تشنج
9)‌ ناتوانی لحظه‌ای در حرکت یا کنترل اعضای بدن
10) احساس انرژی عظیمی که در بدن جریان دارد
11) نوسانات خلقی که بسیار شدید و غیرقابل پیش‌بینی است
12) نگرانی‌ها و دوره‌های وحشت
13) افسردگی و عدم رضایت
14) کابوس‌های پر طنین
15) اضطراب شدید یا پارانویا[3]
این اشتراک و تشابه میان علائم هشداردهنده‌ی بیداری کندالینی با علائم جن‌زدگی، مطلقاً تصادفی نیست! 


پی‌نوشت:
[1] Sun Salutations: Surya Namaskar Sun salutations are the foundation of many contemporary yoga practices but are actually an ancient vedic ritual rather than a form of exercise. The sun salutation is a graceful set of postures performed at dawn, facing the rising Sun and worshipping the Sun God, in Hindu mythology. The traditional salutation has 12 steps to represent the 12 manifestations of the Sun God. The sequence was generally practiced in the traditional, religious way, but over the years this practice has evolved from the ancient origins and is today, an integral part of yoga practice.
https://www.mariepageyoga.com/sun-salutations-surya-namaskar/

[2] Surya (/ˈsuːrjə/;[9]Sanskrit: सूर्य, IAST: Sūrya) is the Sun as well as the solar deity in Hinduism. He is traditionally one of the major five deities in the Smarta tradition, all of whom are considered as equivalent deities in the Panchayatana puja and a means to realise Brahman.
https://en.wikipedia.org/wiki/Surya

[3] Pervasive feelings of warmth or cold Discomfort and aching in the brain Mood swings and gastrointestinal problems...
https://yinyangyogaacademy.org/blog/why-is-kundalini-yoga-dangerous/
      

0

        کتاب در یک جمله می‌خواهد بگوید هیچ چیز ماورایی وجود ندارد، انسان ماورای جسم هیچ حقیقتی ندارد و آنچه گمان می‌شده که روح باشد چیزی جز فعل و انفعالات مغز نیست!
این حرف مفت را که نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل به متوفا در سال 1994 میلادی زده، امروزه با همان ملاک‌های به اصلاح علمی بطلانش اثبات شده، به عنوان قطره از دریا، در مقاله‌ی منتشر شده در سایت پاپ‌مَد در سال 2015 بیان شده که:
حتی بیمارانی که نوار مغزی آنها دارای خط صاف است (و مطلقاً هیچ فعل و انفعالی ندارند!)، تجربیاتی را تجربه کرده‌اند که زندگی را تغییر می‌دهند. 
علاوه بر این، مطالعات روی افراد نابینا که تصاویر بصری را در طول تجارب نزدیک به مرگ درک کردند، از مفهوم ادراک بدون بستر فیزیولوژیکی حمایت می‌کنند (10).

Even patients whose EEGs have flat-lined have had life-changing experiences. Moreover, studies on blind individuals who perceived visual images during near-death experiences support the notion of perception without a physiological substrate (10).

https://pmc.ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC4576755/

یعنی یک بستر درک وجود دارد در انسان که هیچ ربطی به مغز و فعل و انفعالتش ندارد و این خط بطلانی بر این فرضیه‌ی الحادی است که با معارف وحیانی نیز بطلانش مسلم است که البته اینجا به ذکر ادله‌ی علمی برای بطلان این نظریه اکتفا شده.
      

0

        کتاب چهار اشکال بسیار بزرگ دارد! (ترجمه از نشری دیگر را خواندم - نشر مؤسسه فرهنگی راه بین - ترجمه مهدی مجردزاده کرمانی)

اشکال اول اینکه در چندین جای کتاب رسماً گفته بهترین و مطمئن‌ترین و پرسودترین راه ثروتمند شدن سود مرکب است! ربای علنی قطعی! قرض بدی با سود پس بگیری و سپس اصل پول و سود رو دوباره قرض بدی!!! خیلی علنی و ریلکس هم ترجمه شده!!  (صفحات 45و46) این گناهی که کمترین مقدارش از هفتاد بار زنای با محارم در خانه کعبه بزرگتر است. خیلی علنی گفته از طریق قرض ربوی و کسب سود از قرض کاری کنید که هر یک از سکه‌هایتان بتواند تولید مثل کند! (در اسلام پول نباید کار کند! پول نباید تولید پول کند بدون اینکه شما کاری انجام داده باشید،‌ این خصیصه‌ی نظام سرمایه‌داری است که در آن هر روز به جهت ساختار ربوی صاحبان سرمایه چاق‌تر می‌شوند و دریافت‌کنندگان سرمایه لاغرتر! و شکاف طبقاتی هم روز به روز افزایش می‌یابد!) کتاب می‌گه با این روش شما کار می‌کنید که چه کار کنید چه تفریح و سفر باز جریان درآمد مداوم وجود داره! (ص46 - خط7)
میگه به هر کی خواستید پول قرض بدید، فقط مطمئن باشید که می‌تونه برگردونه! (ص47 خط 16و17)

اشکال دوم این هست که می‌گه هر کی فقیر هست خودش مقصره! خودش عرضه نداشته و خودش عقل نداشته!
این حرف شرک محض و کفر محض است!
چرا؟
چون عملاً همان حرف یهود است که گفتند «قالت الیهود ید الله مغلوله (بقره:64) یهود گفتند دست خدا بسته است» یعنی قوانینی وجود دارد در هستی که همه چیز تابع آن قوانین است و خدا مثل یک ساعت‌ساز، ساعت جهان را کوک کرده و رفته این قوانین تخلف‌ناپذیرند که دارند کار می‌کنند!
بر این اساس هم ربوبیت الهی در کار نیست، خدایی نیست که بر اساس حکمت بالغه‌اش مافوق همه‌ی تلاش‌ها و عوامل اگر خواست رزق را بر کسی تنگ گیرد اگر خواست وسعت دهد و هر کی فقیر است خودش مقصر است!
با این حساب اگر کسی تمام تلاشش را کرد هم سخت کار کرد هم تخصص پیدا کرد و هم درست کار کرد اما یک‌باره مریض شد (خودش یا عزیزانش) و تمام داشته‌اش را صرف هزینه‌های بیماری کرد و فقیر شد باز خودش مقصر است! بارها در کتاب این مطلب گفته شده که فقرا خودشان مقصر هستند و لایق ترحم نیستند چون خودشان مقصر هستند.

اشکال سوم هم این است که کار را رزاق و علت تامه برای رزق معرفی می‌کند و بارها و بارها می‌گوید کار بیشتر و بهتر برابر است قطعا با درامد بیشتر!
و علت تامه برای ثروتمندی را هم هوش و توان خود فرد معرفی می‌کند
دقیقا مانند قارون! که وقتی به او گفته می‌شد که چرا از این مالی که خدا به تو داده انفاق نمی‌کنی در پاسخ می‌گفت: «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِي (قصص:78) به راستی که این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده‌ام!
یعنی خودم و علم و توانایی‌های خودم علت تامه برای این ثروت من است! نه خدا!!!

اشکال چهارم هم:‌ نهی شدید از معامله به شکل مضاربه‌ی اسلامی که سرمایه‌گذاری با شرط مشارکت در سود و زیان است را شاید بشود گفت پرتکرارترین نهی کتاب است!
به عنوان نمونه در ص88 خط8 می‌گوید:‌ فراموش نکنید که ثروتمندان نینوا هرگز در راهی سرمایه‌گذاری نمی‌کردند که اصل سرمایه‌شان به خطر بیافتد و یا درگیر سرمایه‌گذاری‌های بدون منفعت شوند!!!!


کتاب در یک کلام مدح سرمایه‌داری و ثروت و مدح طمع و سودجویی است مقارن به سه اشکال بسیار بزرگ که در فوق به آن‌ها اشاره شده.
      

0

        خوام گیاه‌خواری طبق علم روز عملی است که مطلقا نمی‌تواند به مدت طولانی ادامه داشته باشد و در همان مدت کوتاه هم عوارض جدی برای بدن به دنبال خواهد داشت و در این زمینه مقالات متعددی وجود دارد،‌ خام‌گیاه‌خواری طبق شواهد علمی به شدّت منجر به یائسگی زودرس در زنان می‌شود و به شدّت روی قدرت باروری زنان تأثیر منفی می‌گذارد. حتی قاعدگی آن‌ها را دچار اختلال می‌کند.
علاوه بر این در حالت خام گیاه‌خواری جذب ویتامین B12 به شدّت مختل شده و بدن با عوارض متعدد کمبود این ویتامین مواجه می‌شود، نظیر افسردگی، خستگی مفرط، التهاب در دهان و زبان و...
برای مطالعه بیشتر می‌توانید به منابع ذیل رجوع فرمایید:
https://theconversation.com/raw-vegan-diet-may-be-a-risk-to-your-health-heres-why-193495

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S266726852300013X

https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/10436305/

تازه این‌ها بخش کوچکی از عوارض خام‌گیاه‌خواری است که علم روز به آن رسیده؛ جنبه‌ی مهمتر باز می‌گردد به تأثیرات روحی و جسمی و روانی مخرب نخوردن گوشت.
یعنی دین اسلام نه تنها خام گیاه‌خواری را تأیید نمی‌کند، بلکه گیاه‌خواری صرف هم مورد تأیید نیست. انسان حداقل هر 40 روز یک‌بار باید شخص گوشت بخورد!
نخوردن گوشت عوارضی در پی دارد که حکمای اسلامی برخی از آن‌ها را بیان داشتند؛ یعنی اگر مصرف گوشت حذف شود در یک بازه‌ی طولانی، قوای عقلانی ضعیف شده، قوای واهمه تقویت می‌شود، از نظر روحی و روانی شخص ضعیف و حساس می‌شود و به جهت لطافت روحی تکوینی که پیدا می‌کند که ناشی از ایمان نیست بلکه اثر وضعی نخوردن گوشت است، به شدّت نسبت به آسیب دیدن از ناحیه اجنه زمینه‌ پیدا می‌کند و موارد دیگر.

لذا چون توصیه‌ی کتاب اولا علم روز تأییدش نمی‌کند، در ثانی مخالف صریح سیره‌ی نبوی و دستورات دینی است و از جنبه‌های مختلف برای بدن و روح و روان مضر است کتاب نه تنها فاقد اولویت خرید است بلکه مضر هم است.

به عنوان نمونه در سخنی غلط در ص26 سطر11تا19 گفته: آنچه خالق به عنوان غذا برای ما تعیین و پیشنهاد کرده است میوه‌های بهشتی است؛ بله فقط و فقط میوه‌های دانه‌داری که زیر نور خورشید می‌رسند، نه آنچه با زمین آلوده و مسموم در تماس هستند!
حتی در صفحه 289 گفته عسل هم خورده نشود!!!!
در ص333 تیتری زده تحت عنوان: آیا عادت ماهیانه ضروری است؟ - چرا که می‌داند خام‌گیاه‌خواری به شدّت فرآیند عادت ماهانه را مختل می‌کند و بعد توجیه می‌کنه اصلا اشتباهی بوده که زن‌ها عادت ماهیانه دارند چون حیوانات ماده عادت ماهانه ندارند! اما نمی‌گه نه تنها خام‌گیاه‌خواری عادت ماهانه را مختل می‌کنه اصل باروری را نیز تقریبا نابود می‌کنه!!!!!!!!!

حال آنکه به وضوح گوشت پرندگان (وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (واقعه،21: و گوشت پرندگان و هر چه به آن اشتها و میل داشته‌ باشند) جزو خوراکی‌های بهشتی است.
      

0

        کتاب در یک کلام می‌خواهد بگوید مشیت الهی یک انرژی پایان‌ناپذیر برای هستی بخشی هست، و شما کافی است که به این میدان انرژی متصل شوید و آنگاه هر چه می‌خواهید بیافرینید از ثروت و سلامتی و شادی و...

یعنی بیان دیگری از قانون جذب
در اینجا هم خداوند اراده‌اش تابع اراده‌ی انسان می‌شود و در مواجهه‌ای منفعلانه تنها وظیفه و کارکردش این می‌شود که آنچه انسان عمیقا اراده کرده را محقق سازد
حال آنکه نهایت این قصه در قرآن چنین بیان شده:

مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا (اسراء:18)
آن کس که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را می‌طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم و به هر کس اراده کنیم می‌دهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش می‌سوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است.

یعنی علامه بحث مفصلی دارد برای کسانی که با تمام وجود هم خواهان دنیا هستند، هم در عرصه‌ی نیت و اراده و هم در عرصه‌ی تلاش، سنت خدا این نیست که همان که خواسته را به بنده‌اش بدهد 
خداوند رب است و حکیم است و تنها اراده‌ی اوست که نافذ در عالم است و علت تامه برای تحقق هر پدیده در عالم وجود است
لذا با وجود تمام تلاش‌های ظاهری و باطنی کسانی که خواهان دنیا هستند، آن‌ مقدار که خودش صلاح بداند را و به هر کس که خودش صلاح بداند را عطا می‌کند
و مشخص است که این قرائت توحیدی از سنت‌الهی در مواجهه با خواست بندگان از زمین تا آسمان با ادعاهای مطرح شده در این کتاب تباین و تضاد ذاتی دارد.
فارغ از این اشکال و انحراف اعتقادی عمیق و بزرگ در نگاه به هستی و خداوند در این کتاب و امثالش وجود دارد، یک اشکال و ایراد و اثر مخرّب بزرگ دیگرش این است که مخاطب را به یک سرابی امیدوار می‌کند که حقیقتی ندارد، شخص با امید به این وهمیات ادعایی شروع به عمل می‌کند و وقتی با نتایج روبه‌رو می‌شود دلسرد  و ناامید می‌شود و حتی ممکن است اصل عقایدش نیز دچار تشکیک شود!
وقتی هم گفته می‌شود تعالیم در عمل نتایجی بسیار متفاوت دارند پاسخشان این است که شما درست انجام نداده‌اید که نتایج نشده آنچه باید می‌شده!
      

0

        کتاب حاشیه‌های فمنیستی قرآن، ابتدا تلاش‌های فمنیست‌های مسملمان را برای ارائه‌ی تفسیری مؤید دیدگاه‌های فمنیستی و برابری و تشابه حقوق جنسیتی را بیان می‌دارد، در ادامه ضمن نقد این تلاش‌ها می‌گوید که باید صریح‌تر باشیم و در بخش جمع‌بندی بیان می‌دارد که: «تصور می‌:نم که بسیاری از زنان مسلمان به دلیل اعتقادشان به الوهیت قرآن، انگیزه‌ای پرشور دارند تا در وهله‌ی اول متن را از تفاسیر تبعیض‌آمیز جنسی برهانند. نقطه شروع این است که خدا عادل است و قرآن کلام خداست، پس قرآن هم باید عادلانه باشد (به‌روشی که برابری کامل زنان و مردان را فراهم کند). اما اگر نتوانیم مطمئن باشیم، چنانچه فعلاً نیستیم، که متن حامی عدالتی است که ما به دنبال آن‌ایم، آن‌گاه این سوال می‌ماند که آیا قرآن واقعاً متنی الهی است یا خیر. اگر وحیانی بودن قرآن را زیر سؤال نبریم، این سوال مطرح می‌شود که آیا خدا عادل است یا نه (طر که از برابر زن و مرد حمایت کند.)‌» (ص248 - خط 8تا15)
او به صراحت می‌گوید آیاتی وجود دارد که با هیچ توجیهی نمی‌تواند انکار کرد که کاملا مردسالارانه و ضدارزش‌های فمنیستی و مؤید نابرابری جنسیتی زن و مرد در قرآن است، نظیر آیه‌ی جواز داشتن چهار زن برای یک مرد به طور همزمان و....)
او سرانجام بدون اینکه لحظه‌ای این تردید را مطرح کند که شاید آن چیزی که به عنوان عدالت جنسیتی نسبت به مرد و زن در فمنیست گفته می‌شود، به واقع عادلانه نباشد و صحیح هم نباشد؛ با مفروض دانستن صحیح قطعی و یقینی بودن مفهوم عدالت جنسیتی و تساوی و تشابه حقوق زن و مرد، تلویحاً بیان می‌دارد که ناگزیر باید به شکلی در الهی بودن و مقدّس بودن و وحیانی بودن قرآن تردید کنیم.


واقعا ناشر و مترجم و وزارت ارشاد خسته نباشند...
      

0

        برای اینکه بفهمیم این کتاب تا چه حد تحریف عمیق تاریخ است و حاصل نگاه چه کسی است، بهتر است اول برنارد لوئیس یهودی را بشناسیم! او از والدینی یهودی به دنیا آمده و با زنی یهودی از طبقه‌ی قدرتمندان صهیونیست ازدواج کرده،‌ از پرنفوذترین حامیان صهیونیسم و توجیه‌گر همواره‌ی جنایات اسرائیل علیه فلسطینیان بوده و بارها هم به خاطر خدماتش از سوی اسرائیل و لابی صهیونیسم آمریکا مورد تجلیل واقع شده؛ او در باب اسلام چنین عقیده دارد: «تمدنی برجسته در گذشته و شیطان مجسّم در حال» و معتقد است بین تمدن اسلام و تمدّن غرب هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه یکی دیگری را نابود کند و یکی در دیگری منحل شود! راه سومی هم وجود ندارد!
 از نظر لوئیس این پرسش که پس از یازده سپتامبر غربی‌ها از یکدیگر می‌پرسیدند که: «چرا مسلمان‌ها از غرب متنفر شده‌اند؟» پرسشی خطا است. از نظر او مسلمان‌ها از غرب متنفر نشده‌اند. بلکه آن‌ها قرن‌ها است که از غرب متنفر بوده‌اند. آن‌ها با تنفر و حسرت، پیشرفت نظامی، علمی و فرهنگی غرب را از سده ۱۶ (میلادی) به این سو و همزمان پس‌رفت خود را قدم به قدم به چشم دیده‌اند. او می‌گفت آمریکا باید حس احترام یا دست‌کم ترس نسبت به غرب را در دل جهان اسلام بکارد، حتی اگر لازمه آن جنگ باشد.
او ترکیه و اسرائیل را یگانه دولت‌های مدرن موفق در منطقه خاورمیانه می‌دانست. او مصطفی کمال آتاترک را به خاطر پایه‌گذاری سکولاریسم در ترکیه پس از جنگ جهانی اول می‌ستود. برخی از تحلیل‌گران معتقدند که نفوذ لوئیس (به جهت رابطه‌ی مخفیانه‌ی او با یکی از شاه‌دخت‌ها عثمانی که حتی منجر به طلاق همسرش از او شد)، در میان برخی از ژنرال‌ها و سیاستمداران ترک، به انعقاد پیوندهای نظامی میان اسرائیل و ترکیه در دهه ۱۹۹۰ (میلادی) کمک کرد!
دیدگاه‌های افراطی ضداسلامی، ضدخاورمیانه‌ای و غرب‌ستایانه لوئیس، همواره مورد انتقاد و مخالفت پروفسور ادوارد سعید بوده است و آن‌ها با هم مناظراتی داشته‌اند.
او در جنگ جهانی دوم تحت تربیت سازمان جاسوسی بریتانیا MI6 قرار می‌گیرد و پس از پایان جنگ به عنوان جاسوس و افسر اطلاعاتی و کارشناس ارشد جهان عرب در بخش وزارت امور خارجه بریتانیا مشغول به کار می‌شود. 
لوئیس در سال ۱۹۵۰ و در خلال سال‌های فعالیت دانشگاهی در SOAS، به مدت یک سال در ترکیه برای پژوهش بر روی اسناد سیاسی و دولتی عثمانی‌ها در آرشیو ملی آن کشور به سر می‌برد. یکی از اهداف پژوهش لوئیس بر روی آرشیو دولتی عثمانی‌ها، آشنایی کامل با فلسطین و فلسطینی‌ها بود تا در راستای استوار‌سازی پایه‌های کشور نوپای اسرائیل یاری شود، که دو سال پیش از آن توسط بریتانیا در فلسطین به پا شده بود. به گفته‌ی مایکل هرش، سردبیر نیوزویک، در آن کشور بود که "تز لوئیس" در مورد آینده‌ی آسیای غربی شکل گرفت و سرانجام زیربنایی شد برای سیاست دولت جیمی کارتر و بعدها دولت جوج بوش و حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و اشغال آن کشور.
جوئل بنین (Joel Beinin)، پروفسور یهودی و هوادار صهیونیسم در دانشگاه استنفورد و کارشناس آسیای غربی در توصیف گرایشات صهیونیستی لوئیس می‌نویسد: "بدون هیچ گمانی او خوش بیان‌ترین و فرهیخته‌ترین مدافع صهیونیسم جهانی و دانشگاهی کارشناس خاورمیانه در آمریکای شمالی است"

برنارد لوئیس، تا پیش از مرگش، از دوستان و مشاوران همهٔ نخست‌وزیران اسرائیل به شمار می‌رفت، از جمله موشه‌دایان، اسحق رابین، مناخم بگین و بویژه گُلدا مایر، که به کابینه خود دستور خواندن یکی از مقاله‌های لوئیس را داده بود!
لوئیس در میانه دهه ۱۹۷۰ (میلادی) در مقاله‌ای با استناد بر آرشیو عثمانی‌ها و البته 'جعل تاریخ' مدعی شده بود که تا پیش از جداسازی فلسطین از عثمانی، موجودیتی به نام فلسطین در سراسر تاریخ وجود نداشته است و فلسطینی‌ها مسلمانانی بودند که از عربستان به آن سرزمین مهاجرت کرده بودند به همین دلیل عرب‌های فلسطینی نمی‌توانند ادعا کنند که از نظر تاریخی واجد دولتی در سرزمین موسوم به فلسطین بوده‌اند؛ این گفته او مورد استقبال رهبران اسرائیل قرار گرفت. گلدا مایر نخست‌وزیر وقت اسراییل، از اعضای کابینه خود خواست همگی این مقاله را بخوانند. مئیر از لوئیس تقاضا کرد به دیدار او برود. آن دو ساعت‌ها با یکدیگر سخن گفتند. لوئیس با آریل شارون نیز رابطه بسیار نزدیکی داشت. ادعایی که لوئیس در این مقاله مطرح می‌کند، تا به امروز دست‌آویزی برای سیاستمداران اسرائیلی شده است تا با ارجاع به مقاله‌ی لوئیس، حقوق مردم فلسطین را پایمال سازند.
لوئیس همچنین راهنمای بنیامین نتانیاهو و دست پشت‌پرده‌ی راهنمای او در سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌اش بوده است.
او سرانجام در سال 2018 در سن 102 سالگی به دَرَک واصل شد!

چنین شخصیتی با این عقبه‌ی فکری و عملی، آمده در موضوع تاریخ یهودیان در جهان اسلام کتاب نگاشته!
اولا در یک تحریف عجیب تاریخی، هیچ یک از جنایات و پیمان‌شکنی‌های یهودیان علیه پیامبر صلی الله علیه و آله در صدر اسلام را بیان نمی‌کند.
همچنین هیچ اشاره‌ای به جنایات یهودیان معروفی که بر علیه مسلمین اقدام کردند در دل حکومت اسلامی نکرده؛ با اینکه او تسلط ویژه‌اش تاریخ عثمانی است، اما در کل کتاب یک کلمه درباره‌ی خاندان ساسون‌ها سخنی گفته نشده! (خانواده ساسون (به عبری: משפחת ששון)، خانواده‌ای بسیار متمول از تبار یهودیان بغدادی است که شجره‌نامه آن‌ها به دیوید ساسون، تاجر و از رهبران یهودیان شبه‌جزیره هند و جنوب شرقی آسیا بازمی‌گردد که مدتی ساکن بوشهر بوده‌اند. نام خانوادگی ساسون در زبان عبری به معنای «شوق» است و از نام‌های خانوادگی یهودی است. دیوید ساسون یکی از سه‌سرمایه‌گذار اصلی در تأسیس بانک شاهنشاهی ایران و مؤسس بانک قاهره بود. خانواده‌ی ساسون همچنین سهم قابل توجهی در شرکت نفت برمه، شرکت نفت ترکیه، شرکت نفت عراق و شرکت نفت ایران و انگلیس داشتند. در دایرةالمعارف یهود این خانواده به عنوان سلاطین تجارت مشرق زمین شناخته می‌شوند و به «روچیلدهای شرق» شهرت دارند. این خانواده تأثیرات بزرگی بر هندوستان، بریتانیا و چین داشته‌اند. اصلی‌ترین عضو این خانواده ساسون بن صلاح (۱۷۵۰–۱۸۳۰) بوده که گفته می‌شود خزانه دار حکومت عثمانی بوده‌است و ریاست جامعه یهودیان بغداد را به عهده داشته‌است. او در سال ۱۸۲۸ م. (۱۲۴۴ ه‍.ق) به همراه تعدادی یهودی دیگر از بغداد می‌گریزند. علت این فرار در دایرةالمعارف یهود ظلم و تعددی داوودپاشا والی بغداد اعلام شده‌است.
در کتاب هیچ صحبتی از یهودیان مخفی که به ظاهر مسلمان شدند نیست، با اینکه در منابع معتبر خود یهودیان بحث‌های مفصلی در خصوص یهودیان آنوسی شده است! 
او به دروغ ظلم‌هایی از مسلمین نسبت به یهودیان را در کتاب ذکر کرده که برخی از آن‌ها را حتی مترجم و ناشر متذکر شده‌اند که این‌ها دروغ است، نظیر: فهرستی از بدبختی‌های یهودیان ایران در قرن 19 میلادی که درصفحات251و252 کتاب ذکر شده، مواردی نظیر:
یهودیان به بهانه نجس بودن هنگام ورود به خیابانی که مسلمین در آن سکونت داشتند پسربچه‌ها و اوباش به آن‌ها سنگ پرتاب می‌کنند.
به دلیل نجس بودن یهودیان هنگام بارش باران نباید از خانه بیرون بیایند چون نجاست را پخش می‌کنند از طریق آب بارانی که به آن‌ها خورده.
اگر ایرانی‌ای یک یهودی را بکشد و خانواده متوفی بتواند دو مسلمان به عنوان شاهد بیاورند، قاتل با جریه دوازده تومانی (معادل ششصد غروش) مجازات می‌شود. ولی اگر نتواند شاهد بیاورد حتی اگر قتل در ملأ عام باشد جنایت بدون کیفر می‌ماند.
ایرانی‌ها می‌توانند به زور وارد محل سکونت یهودیان شوند و هر چیز که خوششان آمد را به زور تصرف کنند.
اگر دعوا بین یهودی و ایرانی رخ دهد، یهودی را بی درنگ نزد آخون می آورند و باید جریمه سنگین بپردازد، اگر فقیر باشد باید بدنش جور پرداخت کند. او را تا کمر لخت می‌کنند و 40 ضربه با ترکه به او می‌زنند و اگر کمترین فریادی بزند شمارش از نو آغاز می‌شود.
اگر یک یهودی در سه روز قتل (مراسم عزاداری برای علی ع) در خیابان دیده شود، قتلش حتمی است!
و... فهرستی از این خزعبلات برای مظلوم‌نمایی از این قوم که اکنون بسیار بدتری از این را در برابر دوربین‌ها بدون هیچ ابایی علیه فلسطینیان انجام می‌دهند!
همچنین در تحلیلی دروغین و البته متناقض با برخی دیگر از ادعاهای خود لوئیس در این همین اثر گفته است که مسلمین مشکل جدی با یهود نداشتند و این روحیه‌ی یهودستیزی را از اروپایی‌ها به ارث برده‌اند!! (ص256تا260) که این هم دروغی آشکار است، آن‌ها نزد مسلمین منفور بودند به جهت عملکرد بسیار منفی و صفات بسیار منفی‌شان که هم قرآن کریم مکرر از  این صفات و عملکرد منفی در میان اکثریت مطلق یهودیان خبر داده و هم تاریخ به آن گواهی می‌دهد و ریشه‌ی این نفرت از یهودیان،  به مانند اروپایی‌ها و مسیحیان چیزی جز عملکرد خود اکثریت مطلق مردمان این قوم نیست!

علاوه بر اطلاعات تاریخی بسیار تحریفی، در این اثر، انبوهی از تحلیل‌ها اعتقادی به شدّت باطل و به غایت انحرافی نسبت به معارف اسلامی نیز وجود دارد، به عنوان نمونه در صفحه (43) گفته: معنای «لا اکراه فی الدین» این است که باید با دیگر ادیان کنار آمد و مدارا کرد و نباید دین‌ پیروان سایر ادیان را مجبور کرد که اسلام آورند و این آیه پذیرش کثرت‌گرایی و پلورالیزم را نشان می‌دهد. یا در باب آیه‌ی «لکم دینکم ولی دین» نیز همین برداشت را ارائه کرده است.
حال آنکه علامه طباطبایی در خصوص آیه‌ی شریفه‌ی «لا اکراه فی الدین» می‌فرمایند:
یکى از عجایب این است که بعضى از اهل بحث و مفسرین با زور و زحمت خواسته‌اند اثبات کنند که در اسلام عقیده آزاد است، و استدلال کرده‌اند به آیه شریفه: ((لا اکراه فى الدین)) و آیاتى دیگر نظیر آن.
در حالى که ما در سابق در ذیل تفسیر همین آیه گفتیم که آیه چه مى‌خواهد بفرماید، آنچه در اینجا اضافه مى‌کنیم این است که:
توحید اساس تمامى نوامیس و احکام اسلامى است، با این حال چه‌طور ممکن است که اسلام آزادى در عقیده را تشریع کرده باشد؟
و اگر آیه‌ی بالا بخواهد چنین چیزى را تشریع کند، آیا تناقض صریح نخواهد بود؟
قطعاً تناقض است!
و آزادى در عقیده در اسلام، مثل این مى‌ماند که در دنیاى متمدن امروز، قوانینی وضع کنند و آن‌گاه در آخر این قوانین، یک قانون هم اضافه کنند که مردم در عمل به این قوانین آزادند، اگر خواستند، عمل بکنند و اگر نخواستند نکنند.
به عبارتى دیگر، عقیده که عبارت است از درک تصدیقى، اگر در ذهنِ انسان پیدا شود، نتیجه‌اش الزاماً عملِ اختیارى انسان نیست، تا بشود مانند افعال که از آن می‌شود امر و نه کرد، فلان شخص را از فلان عقیده منع و یا در آن عقیده دیگر آزاد گذاشت؛ بلکه آنچه در مورد عقاید مى‌شود تحت تکلیف درآید لوازمِ عملى آن است، یعنى بعضى از کارها را که با مقتضاى فلان عقیده منافات دارد منع و بعضى دیگر را که مطابق مقتضاى آن عقیده است تجویز کرد،
مثلاً شخصى را وادار کرد به اینکه مردم را به سوى فلان عقیده دعوت کند و با آوردن دلیل‌هاى محکم قانعشان کند که باید آن عقیده را بپذیرند و یا آن عقیده دیگر را نپذیرند؛
پس آنچه ((بکن)) و ((نکن)) برمى‌دارد لوازم عملى به عقاید است، نه خود عقاید و معلوم است که وقتى لوازم عملى نامبرده با مواد قانون دایر در اجتماع مخالفت داشت و یا با اصلى که قانون متکى بر آن است ناسازگارى داشت، حتماً قانون از چنان عملى جلوگیرى خواهد کرد! پس آیه شریفه ((لا اکراه فى الدین)) تنها در این مقام است که بفهماند اعتقاد اکراه بردار نیست، نه مى‌تواند منظورش این باشد که اسلام کسى را مجبور به اعتقاد به معارف خود نکرده
و نه مى‌تواند این باشد که ((مردم در اعتقاد آزادند)). (ترجمه تفسیر المیزان (علامه طباطبایی): ج۴، ص۱۸۴و۱۸۵)
ایشان در خصوص آیه‌ی شریفه‌ی «لکم دینکم و لی دین» نیز می‌فرمایند: ممكن است به ذهن كسى برسد كه اين آيه مردم را در انتخاب دين آزاد كرده، مى‌فرمايد هر كس دلش خواست دين شرك را انتخاب كند، و هر كس خواست دين توحيد را برگزيند. و يا به ذهن برسد كه آيه شريفه مى‌خواهد به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌اله دستور دهد كه متعرض دين مشركين نشود. و ليكن معنايى كه ما براى آيه كرديم اين توهم را دفع مى‌كند، چون گفتيم آيه‌ی شريفه در مقام اين است كه بفرمايد شما به دين من نخواهيد گرويد و من نيز به دين شما نخواهم گرويد، و اصولا دعوت حقه‌اى كه قرآن متضمن آن است، اين توهم را دفع مى‌كند.
در یک کلام اینکه این اثر داره با مجوز منتشر می‌شه برای من بسیار عجیبه!
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

خیمه خادمی: آداب تشکیلاتی اقامه مجالس اهل بیت علیهم  السلام‮‬
          به نسبت تعداد زیاد کتاب‌هایی که با موضوع هیئت دیده‌ام، این اثر با اختلاف زیاد از همه‌ی آن‌ها بهتر، عمیق‌تر، کاربردی‌تر و جامع‌تر است!
به مسائلی پرداخته که هم مبتلابه است، هم مخاطب را به افقی جدید می‌برد که با همان مسائل روزمره‌ و به ظاهر عادیِ مربوط با هیئت، به شکلی متفاوت و عمیق‌تر مواجه می‌شود.
در کتاب علاوه بر استفاده‌ی عالمانه و بدیع از آیات قرآن و روایات، از بیانات بزرگانی چون رهبر معظّم انقلاب، شهید مطهری و به خصوص علامه طباطبایی (و المیزان ایشان) به خوبی بهره گرفته شده؛ زبان اثر، روان و کتاب‌سازی نیز شکیل و زیبا انجام شده است.
استفاده‌ی به جا و نسبتاً پر تعداد از حکایت‌های واقعی، برگرفته از تاریخ انبیا و اولیاء و تاریخ معاصر، باعث شده تا کتاب علاوه بر ارتقای معرفتی، جنبه‌ی کابردی هم پیدا کند و مخاطب بتواند در پاسخ به این مسئله که حالا به طور مشخص باید چه کنیم، پاسخ‌هایی الهام‌بخش، کابردی، و تجربه‌شده و نه صرفاً انتزاعی داشته باشد!
خواندن این کتاب را از دست ندهید، چه مسئول هیئت هستید، چه اگر اهل رفتن به هیئتید و چه اگر هر گاه به پرچم عزای سید الشهدا می‌رسید، نگاهی از سر محبت و ارادت به آن می‌اندازید...

به قسمتی متن پشت جلد که به نوعی شرح وجه تسمیه کتاب هست توجه فرمایید:
«بر خلاف «بیت» که محل بیتوته کردن و نشستن است، «خیمه» منزلی برای اقامه و تدارکی برای به پا خاستن است. خیمه‌های خادمی اباعبدالله (علیه‌السلام)، منزل تدارک و اقامه است، ...پس در آن‌ها هم حق باید شناسانده و اقامه شود، هم باطل باید شناسانده شود و دشمنان که در رأس آنان ابلیس ملعون است، بایستی در آن رسوا شوند...»

برخی از مباحث مهم کتاب عبارتند از: نسبت هیئت و احیای امر اهل بیت علیهم السلام؛ نقش حب و بغض و مسئله ولایت در هیئت؛ وجوه تمایز هیئت‌ها؛ نقش نام‌گذاری و زمان و مکان هیئت در تأثیر و عملکرد آن‌ها؛ تبیین ابعاد مسئله جذب حداکثر در هیئت؛ اهمیت کار تشکیلاتی در هیئت؛ ارتباط سه مفهومِ نیت، تواضع و ولایت‌پذیری با مسئولان هیئت؛ مهمترین چالش‌های امروز هیئت‌ها؛ مهمترین مکاید ابلیس نسبت به هیئت‌ها؛ نسبت هیئت و مسائل جامعه؛ هیئت و خدمات اجتماعی؛ هیئت و اطعام؛ هیئت و جهاد تبیین؛ اهمیت و تأثیر ارتباط هیئت‌ها با یکدیگر.
و اما از نظر بنده عمیق‌ترین و مهم‌ترین فصل کتاب که البته به نوعی میوه و حاصل تمام دیگر مباحث کتاب است، فصل مربوط به مسئله‌ی «هیئت و ظهور» است که مشتمل است بر چهار مبحث: نگاه تمدنی به هیئت، جریان عاشورا و نسبت آن با ظهور؛ هیئت و زمینه‌سازی برای ظهور و نسبت شعار قیام حضرت حجت «یا لثارات الحسین» با هیئت.

برای اینکه با حال و هوای محتوای کتاب بیشتر آشنا شوید، و مقداری از مشک را خود ببویید و به گفته‌های عطار اکتفا نکرده باشید به عنوان نمونه، قسمتی از یکی از مباحث مهم، مورد ابتلا و چالشی کتاب در موضوع جذب حداکثری در هیئت، تقدیم شده است که البته بسیار بسیار جالب توجه و کاربردی است!
پیشنهاد اکید دارم حتما گزیده کتاب ذکر شده در موضوع چالشی جذب حداکثری که در لینک ذکر شده را از دست ندهید...


«در نظام اسلامی، اصل سبقت رحمت بر غضب، اصل محتوایی و حکم غالب است... در هیئت نیز باید اصل سبقت رحمت بر غضب در همه برنامه‌ها، چه در محتوا و چه در قالب، جاری و در تمام ارکان هیئت، حاکم باشد. حتی با مخالفان نیز باید این‌گونه باشیم... چرا که این کار برکات زیادی به ارمغان می‌آورد.
آیت الله شیخ علی آقای پهلوانی (سعادت‌پرور)، به خانه یکی از اقوامشان رفته بود و دیده بود که هیئت دارند و شماری از ضد انقلاب‌ها هم به آن هیئت می‌آیند. به مسئول هیئت گفته بود:‌ «این چه هیئتی است که ضد انقلاب‌ها هم به آن‌جا می‌آیند؟»
مسئول هیئت پاسخ داده بود:‌ «من که نمی‌‌توانم به این‌ها بگویم به هیئت نیایند، بالاخره هیئت امام حسین است. نمی‌توان جلوی در ایستاد و به یکی گفت بیا به دیگری گفت نیا!» 
ایشان هم گفته بود: «اشکالی ندارد، نمی‌گویم این‌طور بگو، اما مثلاً عکس امام و رهبری را در هیئت خود بگذار تا هر کسی که به هیئت می‌آید زیر پرچم ولایت سینه بزند. آن‌ها هم وقتی زیر پرچم ولایت بایستند و سینه بزنند اشکالی ندارد که بیایند. حال اگر خودشان نخواهند، نمی‌آیند.» 
در این نگاه،‌ در عین اینکه سبقت رحمت بر غضب است، از شرایطمان هم چشم‌پوشی نمی‌کنیم... 
در اینجا می‌توان از الگوی جاذبه و دافعه امام علی علیه السلام استفاده کرد که در کتاب جاذبه و دافعه علی علیه‌السلام نوشته شهید مطهری و در بیانات رهبر معظّم انقلاب بیان شده است. 
در این الگو، اگرچه اصول و ارزش‌ها شفاف‌اند و ذره‌ای از آن‌ها چشم‌پوشی نمی‌شود، اما در مقام عمل و مواجهه با افراد، اصل بر جذب حداکثری است. تسامح در عمل، برای کسانی که در ایمان ضعیف‌اند معنادادر است و خالص‌سازی به معنای دفع آنان نیست، بلکه به این معناست که با همراه شدن، ایمان و باور خودمان و آن‌ها را به مرور ارتقا دهیم و خالص‌تر کنیم. 
این روش انبیا و ائمه علیهم‌السلام است. 
...مثلاً مرتبه حداقلیِ نمایشِ اصل اعتقاد به حکومت اسلامی و ولایت فقیه در هیئت، با نصب تصویر امام خمینی قدّس‌سرّه و رهبر معظّم انقلاب اتفاق می‌افتد. اما ممکن است مرتبه دیگری از آن، مثلاً اشعار و مداحی‌های سیاسیِ زیاد و بیان مسائل روز، دافعه ایجاد کند. در این صورت، باید ابتدا با تدبیر، باور سیاسی مخاطب هیئت را ارتقا داد و به موازات آن، رفته رفته با همراهی در این رشد و تعالی، شعارها و برنامه‌های هیئت را انقلابی‌تر کرد. مخاطب ابتدا باید به لحاظ معرفتی، به این باور برسد که عاشورا حادثه‌ای تاریخی نیست و نبرد حق و باطل همچنان ادامه دارد و سپس کم‌کم مصداق امروزی این جبهه‌ را با ملاک و معیار شناسایی کند. (کتاب خیمه خادمی، اثر محمدرضا عابدینی از نشر دفتر نشر معارف، ص122تا124)
        

0

خیمه خادمی: آداب تشکیلاتی اقامه مجالس اهل بیت علیهم  السلام‮‬
          به نسبت تعداد زیاد کتاب‌هایی که با موضوع هیئت دیده‌ام، این اثر با اختلاف زیاد از همه‌ی آن‌ها بهتر، عمیق‌تر، کاربردی‌تر و جامع‌تر است!
به مسائلی پرداخته که هم مبتلابه است، هم مخاطب را به افقی جدید می‌برد که با همان مسائل روزمره‌ و به ظاهر عادیِ مربوط با هیئت، به شکلی متفاوت و عمیق‌تر مواجه می‌شود.
در کتاب علاوه بر استفاده‌ی عالمانه و بدیع از آیات قرآن و روایات، از بیانات بزرگانی چون رهبر معظّم انقلاب، شهید مطهری و به خصوص علامه طباطبایی (و المیزان ایشان) به خوبی بهره گرفته شده؛ زبان اثر، روان و کتاب‌سازی نیز شکیل و زیبا انجام شده است.
استفاده‌ی به جا و نسبتاً پر تعداد از حکایت‌های واقعی، برگرفته از تاریخ انبیا و اولیاء و تاریخ معاصر، باعث شده تا کتاب علاوه بر ارتقای معرفتی، جنبه‌ی کابردی هم پیدا کند و مخاطب بتواند در پاسخ به این مسئله که حالا به طور مشخص باید چه کنیم، پاسخ‌هایی الهام‌بخش، کابردی، و تجربه‌شده و نه صرفاً انتزاعی داشته باشد!
خواندن این کتاب را از دست ندهید، چه مسئول هیئت هستید، چه اگر اهل رفتن به هیئتید و چه اگر هر گاه به پرچم عزای سید الشهدا می‌رسید، نگاهی از سر محبت و ارادت به آن می‌اندازید...

به قسمتی متن پشت جلد که به نوعی شرح وجه تسمیه کتاب هست توجه فرمایید:
«بر خلاف «بیت» که محل بیتوته کردن و نشستن است، «خیمه» منزلی برای اقامه و تدارکی برای به پا خاستن است. خیمه‌های خادمی اباعبدالله (علیه‌السلام)، منزل تدارک و اقامه است، ...پس در آن‌ها هم حق باید شناسانده و اقامه شود، هم باطل باید شناسانده شود و دشمنان که در رأس آنان ابلیس ملعون است، بایستی در آن رسوا شوند...»

برخی از مباحث مهم کتاب عبارتند از: نسبت هیئت و احیای امر اهل بیت علیهم السلام؛ نقش حب و بغض و مسئله ولایت در هیئت؛ وجوه تمایز هیئت‌ها؛ نقش نام‌گذاری و زمان و مکان هیئت در تأثیر و عملکرد آن‌ها؛ تبیین ابعاد مسئله جذب حداکثر در هیئت؛ اهمیت کار تشکیلاتی در هیئت؛ ارتباط سه مفهومِ نیت، تواضع و ولایت‌پذیری با مسئولان هیئت؛ مهمترین چالش‌های امروز هیئت‌ها؛ مهمترین مکاید ابلیس نسبت به هیئت‌ها؛ نسبت هیئت و مسائل جامعه؛ هیئت و خدمات اجتماعی؛ هیئت و اطعام؛ هیئت و جهاد تبیین؛ اهمیت و تأثیر ارتباط هیئت‌ها با یکدیگر.
و اما از نظر بنده عمیق‌ترین و مهم‌ترین فصل کتاب که البته به نوعی میوه و حاصل تمام دیگر مباحث کتاب است، فصل مربوط به مسئله‌ی «هیئت و ظهور» است که مشتمل است بر چهار مبحث: نگاه تمدنی به هیئت، جریان عاشورا و نسبت آن با ظهور؛ هیئت و زمینه‌سازی برای ظهور و نسبت شعار قیام حضرت حجت «یا لثارات الحسین» با هیئت.

برای اینکه با حال و هوای محتوای کتاب بیشتر آشنا شوید، و مقداری از مشک را خود ببویید و به گفته‌های عطار اکتفا نکرده باشید به عنوان نمونه، قسمتی از یکی از مباحث مهم، مورد ابتلا و چالشی کتاب در موضوع جذب حداکثری در هیئت، تقدیم شده است که البته بسیار بسیار جالب توجه و کاربردی است!
پیشنهاد اکید دارم حتما گزیده کتاب ذکر شده در موضوع چالشی جذب حداکثری که در لینک ذکر شده را از دست ندهید...


«در نظام اسلامی، اصل سبقت رحمت بر غضب، اصل محتوایی و حکم غالب است... در هیئت نیز باید اصل سبقت رحمت بر غضب در همه برنامه‌ها، چه در محتوا و چه در قالب، جاری و در تمام ارکان هیئت، حاکم باشد. حتی با مخالفان نیز باید این‌گونه باشیم... چرا که این کار برکات زیادی به ارمغان می‌آورد.
آیت الله شیخ علی آقای پهلوانی (سعادت‌پرور)، به خانه یکی از اقوامشان رفته بود و دیده بود که هیئت دارند و شماری از ضد انقلاب‌ها هم به آن هیئت می‌آیند. به مسئول هیئت گفته بود:‌ «این چه هیئتی است که ضد انقلاب‌ها هم به آن‌جا می‌آیند؟»
مسئول هیئت پاسخ داده بود:‌ «من که نمی‌‌توانم به این‌ها بگویم به هیئت نیایند، بالاخره هیئت امام حسین است. نمی‌توان جلوی در ایستاد و به یکی گفت بیا به دیگری گفت نیا!» 
ایشان هم گفته بود: «اشکالی ندارد، نمی‌گویم این‌طور بگو، اما مثلاً عکس امام و رهبری را در هیئت خود بگذار تا هر کسی که به هیئت می‌آید زیر پرچم ولایت سینه بزند. آن‌ها هم وقتی زیر پرچم ولایت بایستند و سینه بزنند اشکالی ندارد که بیایند. حال اگر خودشان نخواهند، نمی‌آیند.» 
در این نگاه،‌ در عین اینکه سبقت رحمت بر غضب است، از شرایطمان هم چشم‌پوشی نمی‌کنیم... 
در اینجا می‌توان از الگوی جاذبه و دافعه امام علی علیه السلام استفاده کرد که در کتاب جاذبه و دافعه علی علیه‌السلام نوشته شهید مطهری و در بیانات رهبر معظّم انقلاب بیان شده است. 
در این الگو، اگرچه اصول و ارزش‌ها شفاف‌اند و ذره‌ای از آن‌ها چشم‌پوشی نمی‌شود، اما در مقام عمل و مواجهه با افراد، اصل بر جذب حداکثری است. تسامح در عمل، برای کسانی که در ایمان ضعیف‌اند معنادادر است و خالص‌سازی به معنای دفع آنان نیست، بلکه به این معناست که با همراه شدن، ایمان و باور خودمان و آن‌ها را به مرور ارتقا دهیم و خالص‌تر کنیم. 
این روش انبیا و ائمه علیهم‌السلام است. 
...مثلاً مرتبه حداقلیِ نمایشِ اصل اعتقاد به حکومت اسلامی و ولایت فقیه در هیئت، با نصب تصویر امام خمینی قدّس‌سرّه و رهبر معظّم انقلاب اتفاق می‌افتد. اما ممکن است مرتبه دیگری از آن، مثلاً اشعار و مداحی‌های سیاسیِ زیاد و بیان مسائل روز، دافعه ایجاد کند. در این صورت، باید ابتدا با تدبیر، باور سیاسی مخاطب هیئت را ارتقا داد و به موازات آن، رفته رفته با همراهی در این رشد و تعالی، شعارها و برنامه‌های هیئت را انقلابی‌تر کرد. مخاطب ابتدا باید به لحاظ معرفتی، به این باور برسد که عاشورا حادثه‌ای تاریخی نیست و نبرد حق و باطل همچنان ادامه دارد و سپس کم‌کم مصداق امروزی این جبهه‌ را با ملاک و معیار شناسایی کند. (کتاب خیمه خادمی، اثر محمدرضا عابدینی از نشر دفتر نشر معارف، ص122تا124)
        

0

داستان خلاقیت (راهنمای سبک زندگی برای رسیدن به تداوم در خلاقیت و شادی)
          کتاب مشحون است از جفنگیاتی که نشان از جهل مرکب نویسنده و اطلاعات سطحی و ناقص او از عرفان و کلام اسلامی و شیعی دارد همراه با مغلطه ای از تأثیراتی که از مکاتب غربی، باب تبع نفس خودش یافته. کتاب از حیث اطناب بیش از حدش اثری فاقد اولویت برای خواندن است و از حیث جفنگیاتی که با ظاهر صحیح ارائه شده مضر و پر از مطالب خزعبل است.
جفنگیات متعددی در کتاب به اسم نظر دین و عرفان ارائه شده و بعد نقد شده! یا با برداشت های شخصی از برخی آیات قرآن، مقصودی که در تضاد با انبوه آیات و روایات عقل به عنوان مطلب حق و درست و ارزشمند ارائه کرده است!
به عنوان نمونه به طور مفصل با مترادف گرفتن عرفان با تصوف رایج و عدم فهم و شناخت عرفان اصیل شیعی تا توانسته به واژه عرفان وعارف تاخته آن هم بدون آنکه بگوید مدلی صحیح از عرفان هم وجود دارد.
برخی مفاهیم صحیح قرآنی که در عرفان اصیل شیعی آمده را نیز ذکر کرده منتها چون درست نفهمیده آن را نقد کرده و به آن اشکال وارد کرده؛ بی آنکه بداند اقتضائات آن مفهوم چیست و چرا نقدهایش بی ربط است!
در صفحات 627تا630 ذیل عنوان: تفاوت در رواداری به صراحت گفته است که همه به یک اندازه صاحب حق هستند! کسی از دیگری به واسطه ی هیچ عقیده ای برتر نیست! همه باید یکدیگر را بپذیرند نه اینکه کسی گمان کند برتر از دیگری است و به اندیشه حق رسیده، آنکه نرسیده را با بزرگواری تحمل کند! به صراحت سخن پلورالیزم آورده است!!

در ص596 گفته:  وقتی معتقد باشی انسان کامل قدرت تصرف در عالم را دارد، پس قوانین عالم را شایسته مطالعه نمی دانی تا به سوی کشف آن بروی.
بعد در ادامه می  گوید:
عرفا و برخی از  خواص معتقدند انسان کامل قدرت تصرف در هستی و نظام آفرینش را دارد که به آن ولایت تکوینی می گویند. به نظر من در طول تاریخ سخت تر می شود اعتقادی خطرناک تر و خانمان سوزتر از انسان کامل به این معنا یافت.
خوب این نویسنده ی جاهل مرکب که نفهمی و گمراهی خود را نیز دوست دارد به مخاطب کم اطلاعش سرایت دهد و بار معاصی خود را به واسطه ی این امر سنگین تر کند متوجه نیست که انسان وقتی به مقام ولایت تکوینی می رسد که تابع محض اراده ی خداوند باشد، نخواهد مگر آنچه رضای خدا در آن باشد و چیزی را اراده نمی کند مگر آنکه خدا بخواهد (نحن محال مشیة الله) و اگر بخواهد از این امر تخطی کند از هم این مقام از او خلع می شود و هم این توان از او سلب می شود مانند بلعم باعورا در قرآن که اسم اعظم داشت و به قول این نویسنده ی جاهل مرکب می خواست از آن سواستفاده کند و علیه بنده محبوب خدا، حضرت موسی علیه السلام، آن را به کار بندد؛ در نتیجه هم این قدرت از او سلب شد و هم از این مقام سقوط کرد! لذا تا وقتی شخصی در مراتبی از مراتب ولایت تکوینی است مانند عرفای حقه، آن ها از این ولایت تکوینی فقط به امر خدا و اولیای خدا و در راستای اوامر و رضای الهی عمل می کنند، دخل و تصرف نفسانی و شخصی ندارند.
این جاهل مرکب گمان کرده ولایت تکوینی مانند توان ساحران هالیوودی است که با تمرین صرف به دست می آید و می  تواند در اختیار اهوای شخصی آن انسان قرار گیرد دست به آفریدن فاجعه بزند به جهت سو استفاده از این توان! این قدر پرت و با وجود این حجم از پرت بودن به خود اجازه داده این جهل مرکب را به دیگران نیز عرضه کند!!!!
در ص595 گفته است: اگر عرفان مرتکب آن انحراف عظیم (نشاندن انسان بر جای خدا) نمی شد، قطعا...
با یک جهالت غلیظی مطلق عرفان را مدعی شده که انسان را بر جای خدا می نشاند! آیا عرفان اصیل شیعی انسان را در مقام خدا می نشاند؟!!
عارف عبد است؛  العبودیة کنها الربوبیة همان طور که در بالا هم توضیح دادم اگر می تواند خوارق عادتی بر دست و زبانش جاری شود به اذن الهی و رضای الهی و مطابق شأن عبودیت بندگی و در چهارچوب شرع است؛ نه خارج از آن. عرفان می گوید راه رسیدن هم این است که به شدّت فقر و عجز خود در برابر خداوند برسی. لا حول و لا قوه الا بالله را بیابی (نه صرفا بدانی!) و از این طریق وقتی اراده و میل نفس را تابع محض اراده و رضای الهی کردی از طریق تشرع و بندگی مجرای جاری شدن اراده خداوند هم واقع می شوی نظیر حدیث قرب نوافل که شیعه و سنی نقل کرده اند.
دروغ های تاریخی شاخ داری هم در خصوص سیر عرفان مطرح می کند مثلا می گوید اولین کسی که عشق و محبت را به عرفان و ارتباط با خدا وارد کرد رابعه عدویه بوده که این کار را در درجه اول چون زن بوده توانسته بکند!
اگر کسی کمترین اطلاعی از معارف وحیانی اعم از قرآن و روایات داشته باشد می داند که در آیات قرآن کریم و روایات مشحون است از تعابیری که دعوت می کنند بنده را به ارتباط با خدا بر مبنای محبت؛ نه صرفاً طمع بهشت یا ترس جهنم؛ و کمال بندگی را هم همین ارتباط و بندگی مبتنی بر محبت بیان داشته اند. این تهمتی بزرگ به معارف حقه ی متقدم است و انحرافی بزرگ در ذهنیت مخاطب، گویی تا قبل از رابعه تمام توصیه ها در عرصه ی عرفان و بندگی مبتنی بر زهد بوده است صرفا چنانچه در ص593 نویسنده جاهل مرکب به صراحت این دروغ را بر کاغذ جاری کرده است.
ص277 طعنه و تحقیر روحانیت و دستگاه فقاهت شیعی چرا که چون فهم این را نداشته که بسیاری از جنبه های هنر را بشناسد فعالیت های هنری نظیر رقص و موسقی و نقاشی و... را از جنس مشاغل بشری دانسته و لذا صاحبان فتوا بیشتر آن ها را حرام اعلام کرده اند! بعد اینجور به زعم خودش استدلال کرده است که اگر این ها می فهمیدند جنس این ها زیبایی است نه شغل، محال است که بشود آن را حرام دانست،  زیرا زیبایی زاییده ذات آفریدگار است و مگر می شود انسان را از امور الهی نهی کرد.
در این عبارات توهین های زیادی هست. اولا بیان می دارد که تقریبا جمیع صاحبان فتوا کج طبع جانورانی هستند که درک ندارند این ها هنر است!
در ثانی هر کس می داند که صاحبان فتوا نظر شخصی نمی دهند؛ بلکه سعی می کنند مبتنی بر آیات و روایات نظر دین را در هر موضوعی استخراج کنند با پردازش قواعد فقهی بر مجموعه آیات و روایات در یک موضوع. بر این اساس این طعنه و تحقیر ناخودآگاه به آیات و روایاتی هم می خورد که از این به اصطلاح امور هنری از نظر ایشان به صراحت نهی کرده اند.
در ثالث قیاس کرده است که هر چیز از جنس زیبایی باشد چون اصل زیبایی زاییده ذات پروردگار است لذا محال است حرام شود!
در این قیاس چند اشکال مبنایی و منطقی وجود دارد (فارغ از اینکه قیاس در استخراج حکم حرام است و اولین قیاس گر طبق روایات شخص ابلیس بود که قیاس کرد که او از آتش است و آدم از خاک پس چون آتش از خاک شریف تر است من از آدم شریف تر هستم) اولا مرجع تشخیص زیبایی چیست؟!
در ثانی چه کسی گفته هر چیز زیبا باشد نمی شود حرام باشد؟! به یک هنرپیشه زن فیلم های مستهجن گفتند از اینکه عریان هستی مشکلی نداری، گفت من چیز زشتی برای پنهان کردم ندارم! انتهای این قیاس مسخره و باطل این نویسنده به اینجا می رسد! اینکه ارائه ی مطلق هر زیبایی به هر شکل در هر جا آزاد باید باشد! چون خدا هم زیبا هست و زیبایی را دوست دارد!
رابعا این گونه وهم کرده که ریشه حرمت این ها این است که این امور را شغل در نظر گرفته اند، اولا باید بداند فلسفه تحریم بسیار عمیق تر از این مسائل است و بسیاری از آن ها را خداوند بیان نکرده برخی هم بیان کرده. عقل ناقص ما چگونه می تواند ارزیابی کند با این همه محدودیت که یک چیز درست حرام شده یا واجب شده یا نه.
مثلا شخصیمی گفت «غسل یعنی چه؟!! خوب می روم می شویم خودم را!» اما همین شخص گرفتار آزار اجانین شده بود و نمی دانست که یکی از مهمترین عوامل  دسترس پذیر شدنش برای اجانین غسل نکردن است. در اسلام برای قدرتمند بودن قوای عاقله و تحت یوغ غضب و خشم و وهم نرفتن آن، خداوند اهمیت ویژه قائل شده است و زمینه هایی را که موجب می شود قوای عقل تضعیف شدید شود را در بسیاری از موارد حرام کرده است که البته مجال توضیح بیشترش این جا نیست حال میان قوه واهمه و شهویه با برخی اموری که از نظر نویسنده کتاب هنر قلمداد شده چه نسبتی است بحث مفصلی است که در این مقال نمی گنجد.
        

0

داستان خلاقیت (راهنمای سبک زندگی برای رسیدن به تداوم در خلاقیت و شادی)
          کتاب مشحون است از جفنگیاتی که نشان از جهل مرکب نویسنده و اطلاعات سطحی و ناقص او از عرفان و کلام اسلامی و شیعی دارد همراه با مغلطه ای از تأثیراتی که از مکاتب غربی، باب تبع نفس خودش یافته. کتاب از حیث اطناب بیش از حدش اثری فاقد اولویت برای خواندن است و از حیث جفنگیاتی که با ظاهر صحیح ارائه شده مضر و پر از مطالب خزعبل است.
جفنگیات متعددی در کتاب به اسم نظر دین و عرفان ارائه شده و بعد نقد شده! یا با برداشت های شخصی از برخی آیات قرآن، مقصودی که در تضاد با انبوه آیات و روایات عقل به عنوان مطلب حق و درست و ارزشمند ارائه کرده است!
به عنوان نمونه به طور مفصل با مترادف گرفتن عرفان با تصوف رایج و عدم فهم و شناخت عرفان اصیل شیعی تا توانسته به واژه عرفان وعارف تاخته آن هم بدون آنکه بگوید مدلی صحیح از عرفان هم وجود دارد.
برخی مفاهیم صحیح قرآنی که در عرفان اصیل شیعی آمده را نیز ذکر کرده منتها چون درست نفهمیده آن را نقد کرده و به آن اشکال وارد کرده؛ بی آنکه بداند اقتضائات آن مفهوم چیست و چرا نقدهایش بی ربط است!
در صفحات 627تا630 ذیل عنوان: تفاوت در رواداری به صراحت گفته است که همه به یک اندازه صاحب حق هستند! کسی از دیگری به واسطه ی هیچ عقیده ای برتر نیست! همه باید یکدیگر را بپذیرند نه اینکه کسی گمان کند برتر از دیگری است و به اندیشه حق رسیده، آنکه نرسیده را با بزرگواری تحمل کند! به صراحت سخن پلورالیزم آورده است!!

در ص596 گفته:  وقتی معتقد باشی انسان کامل قدرت تصرف در عالم را دارد، پس قوانین عالم را شایسته مطالعه نمی دانی تا به سوی کشف آن بروی.
بعد در ادامه می  گوید:
عرفا و برخی از  خواص معتقدند انسان کامل قدرت تصرف در هستی و نظام آفرینش را دارد که به آن ولایت تکوینی می گویند. به نظر من در طول تاریخ سخت تر می شود اعتقادی خطرناک تر و خانمان سوزتر از انسان کامل به این معنا یافت.
خوب این نویسنده ی جاهل مرکب که نفهمی و گمراهی خود را نیز دوست دارد به مخاطب کم اطلاعش سرایت دهد و بار معاصی خود را به واسطه ی این امر سنگین تر کند متوجه نیست که انسان وقتی به مقام ولایت تکوینی می رسد که تابع محض اراده ی خداوند باشد، نخواهد مگر آنچه رضای خدا در آن باشد و چیزی را اراده نمی کند مگر آنکه خدا بخواهد (نحن محال مشیة الله) و اگر بخواهد از این امر تخطی کند از هم این مقام از او خلع می شود و هم این توان از او سلب می شود مانند بلعم باعورا در قرآن که اسم اعظم داشت و به قول این نویسنده ی جاهل مرکب می خواست از آن سواستفاده کند و علیه بنده محبوب خدا، حضرت موسی علیه السلام، آن را به کار بندد؛ در نتیجه هم این قدرت از او سلب شد و هم از این مقام سقوط کرد! لذا تا وقتی شخصی در مراتبی از مراتب ولایت تکوینی است مانند عرفای حقه، آن ها از این ولایت تکوینی فقط به امر خدا و اولیای خدا و در راستای اوامر و رضای الهی عمل می کنند، دخل و تصرف نفسانی و شخصی ندارند.
این جاهل مرکب گمان کرده ولایت تکوینی مانند توان ساحران هالیوودی است که با تمرین صرف به دست می آید و می  تواند در اختیار اهوای شخصی آن انسان قرار گیرد دست به آفریدن فاجعه بزند به جهت سو استفاده از این توان! این قدر پرت و با وجود این حجم از پرت بودن به خود اجازه داده این جهل مرکب را به دیگران نیز عرضه کند!!!!
در ص595 گفته است: اگر عرفان مرتکب آن انحراف عظیم (نشاندن انسان بر جای خدا) نمی شد، قطعا...
با یک جهالت غلیظی مطلق عرفان را مدعی شده که انسان را بر جای خدا می نشاند! آیا عرفان اصیل شیعی انسان را در مقام خدا می نشاند؟!!
عارف عبد است؛  العبودیة کنها الربوبیة همان طور که در بالا هم توضیح دادم اگر می تواند خوارق عادتی بر دست و زبانش جاری شود به اذن الهی و رضای الهی و مطابق شأن عبودیت بندگی و در چهارچوب شرع است؛ نه خارج از آن. عرفان می گوید راه رسیدن هم این است که به شدّت فقر و عجز خود در برابر خداوند برسی. لا حول و لا قوه الا بالله را بیابی (نه صرفا بدانی!) و از این طریق وقتی اراده و میل نفس را تابع محض اراده و رضای الهی کردی از طریق تشرع و بندگی مجرای جاری شدن اراده خداوند هم واقع می شوی نظیر حدیث قرب نوافل که شیعه و سنی نقل کرده اند.
دروغ های تاریخی شاخ داری هم در خصوص سیر عرفان مطرح می کند مثلا می گوید اولین کسی که عشق و محبت را به عرفان و ارتباط با خدا وارد کرد رابعه عدویه بوده که این کار را در درجه اول چون زن بوده توانسته بکند!
اگر کسی کمترین اطلاعی از معارف وحیانی اعم از قرآن و روایات داشته باشد می داند که در آیات قرآن کریم و روایات مشحون است از تعابیری که دعوت می کنند بنده را به ارتباط با خدا بر مبنای محبت؛ نه صرفاً طمع بهشت یا ترس جهنم؛ و کمال بندگی را هم همین ارتباط و بندگی مبتنی بر محبت بیان داشته اند. این تهمتی بزرگ به معارف حقه ی متقدم است و انحرافی بزرگ در ذهنیت مخاطب، گویی تا قبل از رابعه تمام توصیه ها در عرصه ی عرفان و بندگی مبتنی بر زهد بوده است صرفا چنانچه در ص593 نویسنده جاهل مرکب به صراحت این دروغ را بر کاغذ جاری کرده است.
ص277 طعنه و تحقیر روحانیت و دستگاه فقاهت شیعی چرا که چون فهم این را نداشته که بسیاری از جنبه های هنر را بشناسد فعالیت های هنری نظیر رقص و موسقی و نقاشی و... را از جنس مشاغل بشری دانسته و لذا صاحبان فتوا بیشتر آن ها را حرام اعلام کرده اند! بعد اینجور به زعم خودش استدلال کرده است که اگر این ها می فهمیدند جنس این ها زیبایی است نه شغل، محال است که بشود آن را حرام دانست،  زیرا زیبایی زاییده ذات آفریدگار است و مگر می شود انسان را از امور الهی نهی کرد.
در این عبارات توهین های زیادی هست. اولا بیان می دارد که تقریبا جمیع صاحبان فتوا کج طبع جانورانی هستند که درک ندارند این ها هنر است!
در ثانی هر کس می داند که صاحبان فتوا نظر شخصی نمی دهند؛ بلکه سعی می کنند مبتنی بر آیات و روایات نظر دین را در هر موضوعی استخراج کنند با پردازش قواعد فقهی بر مجموعه آیات و روایات در یک موضوع. بر این اساس این طعنه و تحقیر ناخودآگاه به آیات و روایاتی هم می خورد که از این به اصطلاح امور هنری از نظر ایشان به صراحت نهی کرده اند.
در ثالث قیاس کرده است که هر چیز از جنس زیبایی باشد چون اصل زیبایی زاییده ذات پروردگار است لذا محال است حرام شود!
در این قیاس چند اشکال مبنایی و منطقی وجود دارد (فارغ از اینکه قیاس در استخراج حکم حرام است و اولین قیاس گر طبق روایات شخص ابلیس بود که قیاس کرد که او از آتش است و آدم از خاک پس چون آتش از خاک شریف تر است من از آدم شریف تر هستم) اولا مرجع تشخیص زیبایی چیست؟!
در ثانی چه کسی گفته هر چیز زیبا باشد نمی شود حرام باشد؟! به یک هنرپیشه زن فیلم های مستهجن گفتند از اینکه عریان هستی مشکلی نداری، گفت من چیز زشتی برای پنهان کردم ندارم! انتهای این قیاس مسخره و باطل این نویسنده به اینجا می رسد! اینکه ارائه ی مطلق هر زیبایی به هر شکل در هر جا آزاد باید باشد! چون خدا هم زیبا هست و زیبایی را دوست دارد!
رابعا این گونه وهم کرده که ریشه حرمت این ها این است که این امور را شغل در نظر گرفته اند، اولا باید بداند فلسفه تحریم بسیار عمیق تر از این مسائل است و بسیاری از آن ها را خداوند بیان نکرده برخی هم بیان کرده. عقل ناقص ما چگونه می تواند ارزیابی کند با این همه محدودیت که یک چیز درست حرام شده یا واجب شده یا نه.
مثلا شخصیمی گفت «غسل یعنی چه؟!! خوب می روم می شویم خودم را!» اما همین شخص گرفتار آزار اجانین شده بود و نمی دانست که یکی از مهمترین عوامل  دسترس پذیر شدنش برای اجانین غسل نکردن است. در اسلام برای قدرتمند بودن قوای عاقله و تحت یوغ غضب و خشم و وهم نرفتن آن، خداوند اهمیت ویژه قائل شده است و زمینه هایی را که موجب می شود قوای عقل تضعیف شدید شود را در بسیاری از موارد حرام کرده است که البته مجال توضیح بیشترش این جا نیست حال میان قوه واهمه و شهویه با برخی اموری که از نظر نویسنده کتاب هنر قلمداد شده چه نسبتی است بحث مفصلی است که در این مقال نمی گنجد.
        

0

جهان هستی هوایت را دارد
          معرفی اجمالی کتاب:
کتاب اولین بار در سال 2016 به چاپ رسید. نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز و سخنران شناخته شده در سطح بین الملل، گبریل برنستین، بعد تحول خود 10 سال قبل از نگارش این کتاب، سعی کرده به ادعای خودش از طریق پذیرش، تسلیم و تعهد به مسیر معنوی‌اش، مشغول تبدیل ترس‌های خود به ایمان باشد. داستان‌ها و آموزه‌های او، مدعی هستند که به مخاطب کمک می‌کنند تا به گران‌بهاترین دستاوردها در زندگی برسند؛ دستاوردهایی نظیر: خوشحالی، امنیت و مسیری روشن.
اوپرا وینفری (که از بزرگترین حامیان همجنسگرایی و همجنسگرایان در آمریکا است!)، نویسنده این کتاب (گابریل برنستین) را «رهبر فکری جدید» نامیده است. او معمولاً به‌عنوان متخصص در برنامهٔ دکتر اُز۶۳ حضور پیدا می‌کند. نیویورک تایمز او را «الگوی جدید» خوانده است. گابریل نویسندهٔ کتاب‌های پرفروش «شاید معجزه کنیم» و «معجزه‌های اکنون» است. اخیراً گابریل به‌عنوان «فعال معنوی» به همراه دیپاک چوپرا، مجریان بزرگ‌ترین مراقبهٔ گروهی کتاب رکوردهای گینس هستند.
یوتیوب او را جزء شانزده ویدئو بلاگر اول خود نامید. وب‌سایت ماشابل حساب توییتر او را در لیست یازده حساب توییتری که باید دنبال کرد، قرار داده است. همچنین نشریهٔ فوربس او را در لیست بیست زن صاحب برند جهان قرار داده است.

تحلیل این اثر:
در این کتاب او مبتنی بر تعالیم یوگا و هندوییسم و بودیسم به شدّت توصیه می‌کند به چند چیز که مدعی است نتیجه‌اش آرامش و آزادی و حس خوب است.
1) مراقبه و انجام تمرین‌های یوگا (حرکات سلام خورشید که مشتمل بر 12 حرکت اصلی یوگا هست که در ادامه بیشتر درباره‌اش توضیح می‌دهم (در ص11)

2) پرهیز شدید از قضاوت کردن که جای جای کتاب است! (شما با این مبنا حتی نتانیاهو را هم نباید قضاوت کنید!) (ص13)
3) پرهیز از برنامه‌ریزی! باید رها کنید، هر چه پیش آید خوش‌آید! (ص13)
در ص14 تکرار می‌کند و تأکید می‌کند که درباره‌ی تمرین‌ها فکر نکنید! فقط انجام دهید! درست و غلط هم نکنید، فقط بپذیرید!
در ص16 راه رهایی از افسردگی را تمرین مراقبه یوگا بیان می‌کند! می‌گوید مانترایی را می‌گفتم که معنایش را نمی‌دانستم اما می‌دانستم حالم را خوب می‌کند! 5 دقیقه می‌نشستم و تکرار می‌کردم، حالم خوب می‌شد!
در ص16 و 17 میگوید بر اثر مراقبه فهمیدم می‌توانم به انرژی فراتر از ذهن و فیزیک متصل بشوم و احساس امنیت و آرامش کنم و اضطراب و افسردگی را با آن برطرف کنم.
در ص17 اصرار دارد بگوید این منبع حقیقی عشق، الزاماً خدا نیست، خیلی‌ها امروز به آن می‌گویند جهان هستی! دیگرانی هم به آن آگاهی یا روح می‌گویند برخی هم می‌گویند خدا!
میگه راه اتصال با این منبع انرژی چند چیز هست (در ص18): مراقبه، دعا و مانترا، برخورد مهرآمیز با خودم و دیگران (یعنی نفس لوامه را خفه کن و هیچ کس را تحت هیچ شرایطی هر کاری هم کرده بود نه قضاوت کن نه باهاش برخورد قهری از روی خشم داشته باش، نهایت برایش دعا کن و در دلت هم به او محبت و عشق بورز، حتی نتانیاهو!!!)
در صفحات 25 و 27 و 29 و 34 و  و39 و 60 و93 رد پای قانون دروغین جذب مشاهده می‌شود: «دنیای را می‌بیند که خودتان ساخته‌اید - هدف‌ها واقعیتتان را می‌سازند - بر هر چیزی که تمرکز می‌کنیم آن را می‌سازیم چه خوب باشد و چه بد - دنیای خارج بازتاب دنیایی است که در درون ذهنمان ساخته‌ایم - ذهن بسیار قدرتمند است و هر لحظه در حال خلق کردن است و می‌تواند کوه‌ها را جا به جا کند پس تصاویری را در ذهن مجسم کنید که می‌خواهید خودتان را در آن حال ببینید. - دختر به جای نالیدن از مجرد بودن کافی است تا به خودش بگوید من شریکم را تصور می‌کنم و خودم را برای زمانی که از راه می‌رسد آماده می‌کنم! - افکار و رویاهایتان واقعیتتان را می‌سازد»
مهملات ص 27 با گفتن یک جمله دوباره اتصال بر قرار میشه کافیه بگید: «گواهی می‌دهم که با قدرتم در اتحاد نیستم. تصمیم می‌گیرم که این تفرقه و پراکندگی را دور کنم و آرامش بیابم.»
در ص29 و 30 میگه مهم اینه بدونید خشونت بده و هر چی هست رو با عشق بپذیرید و با صلح و محبت سعی کنید تغییرش بدید بعد مثال میزنه از گاندی و لیما گبوی (برنده جایزه صلح نوبل برای مبارزه بدون خشونت برای امنیت و حقوق زنان لیبریا) یعنی الان در غزه مردم باید با محبت و صلح سعی کنند با نتانیاهو تعامل کنند! هر گونه خشونت و قوه‌ی قهریه در کتاب مورد نهی شدید است‌، هر قدر هم که طرف مقابل خبیث باشد و ظالم باز مهم نیست! مقابله با خشم و قوه‌ی قهریه نباید انجام بشه!!!!
قصه‌های شاخدار بدون ذکر نامی که بشود پیگری کرد! مثلا گفته در ص30 و31 به محض اینکه زانو زدم و دعا کردم که خدا برای سلامتی هدایتم کند دوست زنگ زد گفت از دکترم لیندا (بدون ذکر نام خانوادگی) که به هیچ کس وقت نمی‌ده وقت گرفتم چون حس کردم نیاز داری!) بعدم میگه از این هماهنگی الهی ذوق زده بودم. اینجا هم نمی‌گه تصمیم گرفتم سلامت باشم، خوب باید تغذیه و تحرک و حرکت رو اصلاح کرد چک آپ کرد و... میگه نشستم دعا کردم! نه با عقل تناسبی دارد، نه با شرع! اگر هم کسی بنشیند این کار را بکند نتیجه هم نگیرد پاسخ را در ص31 خطوط 7تا10 چنین بیان کرده: «چون قبلا هنوز کاملا در برابر  تغییر برای سلامتی تسلیم نشده بودم تلاش‌های قبلی‌ام برای گرفتن وقت از دکتر لیندا موفق نبود.» یعنی شما هم بدونید! اگر به جای اقدام منطقی نشستید و دعا کردید و هماهنگی الهی رخ نداد نقص در میزان خواست شماست نه تئوری من و نه چیز دیگر!!
ص31 دعوت به استفاده از درمان شبه علم هومیوپاتیک!
ص 36 میگه همه بی‌استثنا استحقاق عشق رو دارند، (حتی معاویه و یزید و نتانیاهو و...)
اصرار مکرر در کتاب که بعد از مراقبه یا در حین مراقبه به من الهامی واضح می‌شود!!!!!!! (ص40 و ص 12 و ص30 و ص55 و57و79)
ص47و48 مزخرفاتی بی‌معنی و بی‌اثر به اسم راهکار تحقق شفای حقیقی!
در ص54 از این یوگی بهاجان با تأکید بر اینکه او تعالیم کوندالینی را وارد غرب کرده با افتخار نقل قول الهام‌بخش می‌کند!!!! (حالا یوگی بهاجان کیست؟
https://pamelasaharahdyson.com/
لینک فوق معرفی کتاب زنی است که سال‌ها با یوگی بهاجان زندگی کرده و دست به افشاگری‌ علیه سوءاستفاده‌های جنسی مکرر یوگی بهاجان مؤسس یوگای کندالینی در دنیا مدرن زده و بعد از اون خیلی زن‌های دیگر جرئت کردند و این مطلب را بیان کردند کار تا جایی پیش رفت که خیلی از اساتید یوگا مثل استاد در لینک ذیل، از یوگی بهاجان برائت جستند برای حفظ آبروی خودشان!
https://babacool.net/the-dark-side-of-yogi-bhajans-kundalini-world/)
در ص58و59 رسما مراقبه‌ای از مراقبه‌های خطرناک و دارای عواقب کندالینی را تحت عنوان کرتا کریا آموزش می‌دهد با مانترای خاص خودش!!! همچنین در ص93
در سراسر کتاب نقل قول می‌کند از یوگی‌های متعدد یک نمونه‌اش در ص54 بود که ذکر شد، نمونه‌ای دیگر در ص61
ص64 گفته باید شاد بود و اثر حیرت‌انگیزش را دید، من هر بار که متوجه می‌شدم در یک دستان منفی گیر کرده‌ام، خودم را به چالش می‌کشیدم تا سعی کنم آن موقعیت را از منظر شادی بیینم. بعد جلوتر مثال زده مثلا گیر کردن در یک ترافیک به جای فحش دادن به زمین و زمان کتاب صوتی جذاب گوش کنید! (خوب آیا این برای همه شرایط قابل تعمیم است؟ مثلا وقتی دارم از فقر و گرسنگی می‌میرم و پول درمان فرزندم هم ندارم چگونه باید به این موقعیت شاد نگریست؟ یا وقتی اسرائیلی‌ها میرزند در خانه و پدر را می‌کشند و به مادر و خواهر مقابل چشم شخص تجاوز می‌کنند از چه منظری می‌تواند با شادی به این موقعیت بنگرد؟!»در ص66 دوباره تأکید می‌کند: به هر طریقی که می‌شود به شادی متعهد بمانید و به شادی تکیه که کنید تا هدایت شوید.
در صفحات 69 و 70 میگه دنبال خونه می‌گشتیم و من دنبال نشانه‌ای بودم ه بفهمم این خونه رو جهان هستی برای ما در نظر گرفته، میگه نشانه من جغد هست نمی‌دونم چرا این رو انتخاب کردم و شاید جغد منو انتخاب کرده، و میگه بالاخره جغدم رو پیدا کردم، روی سپر ماشین کناری بود. فهمیدم انتخاب این خونه درسته و جهان هستی هوای من رو داره! (همین‌قدر عمیق!!! و دقیق!!!) بعد ادامه می‌ده تا آخر شب کلی جغد دیگه هم دیدم که نشون می‌داد چقدر با جهان هستیم هماهنگ هستم!! بعد در ص74 درباب کارکرد درخواست نشانه و دنبال نشانه بودن میگه: اگر درباره تصمیمی که مطمئن نیستید یا فقط می‌خواهید بدانید که در مسیر درست هستید یا خیر درخواست نشانه کنید!!!! (یعنی راه پیدا کردن تصمیم درست درخواست نشانه و گشتن دنبال آن هست!!!) همین قدر عمیق و دقیق!!! بعد ص 75 میگه اگر نشانه پیدا نشد نترسید! شاید مشکل در ضعیف ایمان شما یا ناشکیبایی شماست!!
ص76 جهان هستی همه ما را دوست دارد و از ما حمایت می‌کند (حتی نتانیاهو!!! و حتی بزرگترین جنایت‌کاران و ظالمان طول تاریخ را!)
ص75 میگه دنبال نتیجه نباشید، تسلیم باشید تا شاد باشید، اما تمام مثالهایی که میزنه میگه تسلیم موقت داشته باشید تا بالاخره به نتیجه مطلوب هم برسید یعنی تناقض!!!! یعنی هیچ وقت نمی‌گه اصل خواسته‌ی خود رو کلا رها کنید در عمل! میگه فعلا تسلیم باشید تا به وقتش بهتون بده! خوب اگر نخواست بده چی؟!؟! تسلیم یعنی بنشینیم و کاری نکنیم ؟ اگر کاری کردیم و نشد و تسلیم ماندیم و نشد چی؟ جوابی وجود ندارد برای این پرسش‌ها در کتاب!
از یک طرف می‌گه دنبال نتیجه نباشید و خواست نداشته باشید، از طرف دیگه میگه باید باور کنید که به خواسته میرسید تا برسید از طرف دیگه هم میگه خواسته را بسپرید به جهان هستی صبور باشید تا دیر یا زود بهتون بده! یعنی تناقض!!!!!! (ص77) نمی‌شود هم دنبال نتیجه نبود تا شاد بود هم دنبال خواست و نتیجه بود و خوب تصورش کرد، در آن واحد چگونه می‌شود هم خوب و عمیق خواست و نتیجه مطلوب را تصور کرد هم دنبالش نبود!؟!!!!!!!
ص80 نقل قولی از یک مربی یوگا دورین ویرچو که مدعی هست توالی عدد 1 را هر جا دیدید بدانید هدایت الهی در اطرافتان است.
ص84و85: مردی که رابطه‌اش را با سارا به هم می‌زد یک مانع به نظر می‌رسید، اما در واقعیت یک مسیر انحرافی بود که او را به سمت تغییر انرژی، اتکا به هستی و ایمان به مسیر جدید هدایت می‌کرد (خوب الان مرد خائن عیاش دروغ‌گو را باید ازش تشکر کنیم؟ آیا از یزید و شمر و عمر بن سعد باید تشکر کنیم؟!)
وین دایر و لوئیز هی که قبلا مفصل در رد مباحثشان دلیل‌ها بیان شده مکرر مورد تمجید و ستایش دعوت به تبعیت از رهنمودهایشان می‌شود و برخی از آن‌ها را ذکر می‌کند، مثل اینکه باید ژرف به تحقق خواسته یقین کنید تا محقق شود! در
ص93 و 94 مدعی می‌شود مدلی از مراقبه کندالینی را یاد می‌دهد که منجر به الهام می‌شود الهام میگه نشانه‌اش اینه ایده‌هایی میاد که قبلا هرگز به ذهنتان خطور نکرده، و افکار شهودی زیادی پدیدار میشه حتی دستخط شما ممکنه تغییر کنه و واژگان جدیدی هم ممکنه به کار ببرید. میگه اینها نشانه اتصال به قدرت بزرگ جهان هستی هست و می‌فهمیم تحت هدایت و حمایت اون هستیم!!!! (خوب از کجا می‌شود مطمئن شد ریشه این چیزی که اسمش رو الهام می‌گذاره وهم خود یا القای شیاطین نیست،‌از کجا می فهمه همشون الهام از ناحیه خدا یا ملائکه هست؟!)
 بعد در ادامه ص96 میگه وقتی خوب مراقبه کردید و در حین مراقبه هم خوب روی خواسته شدیدتون تجسم خلاق کردید (حال بماند که این‌ها همه متناقض است که میگه خواست داشته ریشه غم هست و رها کنید دنبال تحقق خواسته بودن رو!) آماده هستید که دریافت کنید بعد میگه 30 ساله شدم خیلی دلم شوهر می خواست تا عشقم رو بروز بدم، بعد مراقبه کردم و تجسم خلاق و خیلی هیجان داشتم نسبت به خواسته ام و جوری در خیابان‌های نیویورک راه می‌رفتم که انگار یاری رمانتیک در کنارم دارم و تصور می‌:ردم دست‌های همسرم را گرفته‌ام و به او نزدیک هستم. این تمرین بسیار خلاقانه بود و مرا به فردی جذاب تبدیل کرد و بعد از یک هفته به قرارهای فراوانی دعوت شدم و مردان زیادی ناگهان با من تماس گرفتند و متوجه شدم مردان در خیابان به من دقت می‌کنند و انرژی عشق از خود ساطع می‌کنم!!
ص99 صحبت از پلورالیسم هست، صراط‌های مستقیم میگه مهم نیست چه جوری متصل میشید مهم اتصال هست چه با مذهب خودتون چه با وقت گذاشتن با بچه مهمه خوداتصال هست واینکه بدونید قدرتی فراتر از ادراک ما وجود داره.

اگر میگه دست از دعا برای نتیجه برداریم و دنبال حال خوب باشید، به این معنا نیست که دنبال نتیجه نیست، بلکه میگه با این طریق بهتر به نتیجه می‌رسید! (ص100)
در ص102 میگه رفتیم برزیل برای ملاقات با جان خداوند (john of god) که ارواح را هدایت می‌:نه و شفای معجزه آسا و رشد معنوی میده، خوب حالا این john of god کی هست؟ بر طبق مستندات هیچ مدرکی وجود ندارد که مزایای گزارش شده توسط بیماران چیزی بیش از اثرات دارونما باشد!
در سال 2018، پس از بیش از 600 اتهام آزار جنسی، فاریا خود را به پلیس تسلیم کرد. در سال‌های بعد، او برای تعدادی از جرایم مختلف، از جمله نگهداری غیرقانونی سلاح گرم و تجاوز جنسی، مجرم شناخته شد. مجموع این احکام به 489 سال و 4 ماه حبس می رسد!
https://en.wikipedia.org/wiki/Jo%C3%A3o_Teixeira_de_Faria
چنین جانوری رو به عنوان یکی از راهنمایان و واسطه‌های معنوی که بهش باور داره و میدونه بهش نیاز داریم معرفی کرده!!!!
در ص106 میگه لازم نیست کاری انجام بدهیم، فقط باید پذیرای هدایتی که می‌رسد باشیم!
تمام فصل 9 از ص 113تا124 می‌خواد بگه قضاوت نکنید! هر کس هر قدر هم کارش وحشتناک بود قضاوت نکنید، بهش محبت کنید با محبت برایش دعا کنید! همیشه به طرف مقابلتان که با آن دچار مشکل شدید، هر قدر هم که گمان می‌کنید که ظالم است و کارش وحشتناک به چشم عشق بنگرید!!!!!
از دیپاک چوپرا هم بارها به عنوان آموزگارش صحبت می‌کنم و او را می ستاید برای فهم حقیقت از او می پرسد و خود را به او عرضه می‌کند نظیر ص125

ص 129 شدیدترین دعوت به یوگای کندالینی هست! می‌گه این یوگا یوگای آگاهی هست و خود من آموزگار یوگای کونالینی هستم و مراقبه کوندالینی انرژی راکد را به جنبش در میاورد و شما را مستقیم به جهان هستی متصل می‌کند! باز از یوگی بهاجان که زن‌های متعددی دست به افشاگری به آزار جنسی که از او دیدن زده‌اند نقل قول می‌کنه! بعد در ص139 تمرین یوگایی می‌دهد که به بیداری کندالینی کمک کند!
در ص131 میگه اگر 40 روز این مراقبه رو انجام بدهید می‌تواند به شما یادآوری کند که شما نور جهان هستی هستید!!!!
در فصل 12 از ص144تا149 میگه مطلقا نباید خشم‌گین باشید! حتی اگر می‌خواهید تلاش کنید که قانون حمل اسلحه در آمریکا را تغییر دهید باید نسبت به همه کسانیکه معتقند این قانون باید باشد با عشق بنگرید و برایشان دعا کنید؛ مطلقا قائل به استفاده از قوه‌ی قهریه نیست، اشدا علی الکفار بودن را مطلقا جایز و مناسب نمیداند!!! به همه باید نگاه مهروزانه داشت حتی بدترین جانیان تاریخ! و بزرگترین ظالمان عصر!!

همچنین بارها از اپرا وینفری نقل قول شده و از او ستایش‌های کم‌نظیر شده (نظیر ص150) و باید بدانید که او یکی از بزرگترین حامیان حقوق همجنسگرایان بوده و هست!!!!

این کتاب در یک جمله انواع تمرین‌های یوگا را همراه با جهان‌بینی متناسب با ان را در یک کلام آیین و مکتب فکری و عملی یوگا را به مخاطب آموزش می‌دهد و مدعی می‌شود که با عمل به آنها به آرامش و شاید مطلق می‌رسید!!!!!!

در باب یوگا، آسانا یوگا که حرکات یوگاه هست و یوگای کندالینی چند مطلب را به نقل از سایت‌های خودشان تقدیم می‌کنم:

کوتاه سخنی در باب یوگا: برخی گمان می‌کنند که یوگا صرفاً ورزش است؛ برخی که اطلاعات بیشتری دارند، می‌پذیرند که یوگا یک آیین است مرتبط با هندوییسم، اما معتقدند که آسانا یوگا (asana yoga) که بخش مربوط به حرکات بدنی یوگا است، ورزش محسوب می‌شود. فعلاً بنا ندارم در باب یوگا و چیستی و ریشه‌های پیدایش آن صحبت کنم، صرفاً در باب رایج‌ترین بخش یوگا، یعنی آسانا یوگا (asana yoga) چند نکته مبتنی بر منابع معتبر خود یوگا تقدیم می‌کنم. در اینجا مستقیماً متن مرجع را در این خصوص ذکر می‌کنم بی هیچ توضیح و دخل و تصرّفی:

سلام خورشید: سوریا نامسکار سلام‌های خورشیدی پایه و اساس بسیاری از تمرین‌های یوگای معاصر هستند، اما این حرکات در واقع یک آیین باستانی ودایی (کتاب مقدّس هندوها) هستند تا نوعی ورزش. در اساطیر هندو، سلام بر خورشید مجموعه‌ای از حالت‌های برازنده است که هنگام سحر، رو به طلوع خورشید و برای پرستش خدای خورشید انجام می‌شود. این سلام سنتی، دارای 12 مرحله برای نشان دادن 12 مظهر خدای خورشید است. این توالی به طور کلی به روش سنتی و مذهبی انجام می‌شد، اما با گذشت سال‌ها، این تمرین که از ریشه‌های باستانی تکامل یافته است، امروزه بخشی جدایی‌ناپذیر از تمرین یوگا است[1].

«سوریا» در زبان سانسکریت به معنای خورشید است؛ در آیین هندو مقصود از سوریا، خدای خورشید است که یکی از پنج خدای اصلی است که برای تحقق برهمن لازم هستند[2]. ▪

به عنوان تکمله عرض کنم، انجام ولو ناآگاهانه‌ی این حرکات که در حقیقت پرستش خدای خورشید (به اسم ورزش یوگا) است، قطعاً دارای اثر وضعی و تکوینی است؛ عملی که شخص با اختیار خود انجام می‌دهد و یقین هم دارد که آن را به تبعیت از خدا و حجت‌های خدا انجام نمی‌دهد، چنین عملی کمترین اثرش این است که چون به تبعیت از خدا و اولیای خدا انجام نمی‌شود، شخص را از حصن ولایت الهی خارج می‌سازد و به همین دلیلِ خارج شدن از حصن الهی، شخص در برابر پدیده‌های آسیب‌زننده‌ با منشأ غیر ملموس و ماورای محسوسات (نظیر اجنه)، به شدّت آسیب‌پذیر می‌شود. خطرات متعددی را هم که اساتید یوگا برای حالت بیداریِ کندالینی (که حد اعلا و ثمره‌ی نهایی انجام تمرین‌های یوگا است) بر می‌شمارند، به جهت آسیب‌پذیری نسبت به همین نیروهای ماورایی است.

ابتدا برخی از علائم خطرناک بیدرای کندالینی (که میوه‌ی نهایی زحمات یوگی از تمرین‌های یوگای خودش است)، بنابر اظهار سایت‌های معتبر و تخصصی خود یوگا، ذکر می‌شود:
1)‌ احساس گرما یا سرمای فراگیر
2) ناراحتی و درد در مغز
3) نوسانات خلقی و مشکلات گوارشی
4)‌ مشکل در خواب یا اختلال در چرخه خواب
5)‌ تجربه درد و درد یا احساسات عجیب و غریب در نواحی مختلف بدن
6) تغییرات در فشار خون و ضربان قلب
7) درجات مختلف انرژی، از بی‌حالی عمیق تاحالت هیجان شدید
8) علائم مشابه تشنج
9)‌ ناتوانی لحظه‌ای در حرکت یا کنترل اعضای بدن
10) احساس انرژی عظیمی که در بدن جریان دارد
11) نوسانات خلقی که بسیار شدید و غیرقابل پیش‌بینی است
12) نگرانی‌ها و دوره‌های وحشت
13) افسردگی و عدم رضایت
14) کابوس‌های پر طنین
15) اضطراب شدید یا پارانویا[3]
این اشتراک و تشابه میان علائم هشداردهنده‌ی بیداری کندالینی با علائم جن‌زدگی، مطلقاً تصادفی نیست! 


پی‌نوشت:
[1] Sun Salutations: Surya Namaskar Sun salutations are the foundation of many contemporary yoga practices but are actually an ancient vedic ritual rather than a form of exercise. The sun salutation is a graceful set of postures performed at dawn, facing the rising Sun and worshipping the Sun God, in Hindu mythology. The traditional salutation has 12 steps to represent the 12 manifestations of the Sun God. The sequence was generally practiced in the traditional, religious way, but over the years this practice has evolved from the ancient origins and is today, an integral part of yoga practice.
https://www.mariepageyoga.com/sun-salutations-surya-namaskar/

[2] Surya (/ˈsuːrjə/;[9]Sanskrit: सूर्य, IAST: Sūrya) is the Sun as well as the solar deity in Hinduism. He is traditionally one of the major five deities in the Smarta tradition, all of whom are considered as equivalent deities in the Panchayatana puja and a means to realise Brahman.
https://en.wikipedia.org/wiki/Surya

[3] Pervasive feelings of warmth or cold Discomfort and aching in the brain Mood swings and gastrointestinal problems...
https://yinyangyogaacademy.org/blog/why-is-kundalini-yoga-dangerous/
        

0

جهان هستی هوایت را دارد
          معرفی اجمالی کتاب:
کتاب اولین بار در سال 2016 به چاپ رسید. نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز و سخنران شناخته شده در سطح بین الملل، گبریل برنستین، بعد تحول خود 10 سال قبل از نگارش این کتاب، سعی کرده به ادعای خودش از طریق پذیرش، تسلیم و تعهد به مسیر معنوی‌اش، مشغول تبدیل ترس‌های خود به ایمان باشد. داستان‌ها و آموزه‌های او، مدعی هستند که به مخاطب کمک می‌کنند تا به گران‌بهاترین دستاوردها در زندگی برسند؛ دستاوردهایی نظیر: خوشحالی، امنیت و مسیری روشن.
اوپرا وینفری (که از بزرگترین حامیان همجنسگرایی و همجنسگرایان در آمریکا است!)، نویسنده این کتاب (گابریل برنستین) را «رهبر فکری جدید» نامیده است. او معمولاً به‌عنوان متخصص در برنامهٔ دکتر اُز۶۳ حضور پیدا می‌کند. نیویورک تایمز او را «الگوی جدید» خوانده است. گابریل نویسندهٔ کتاب‌های پرفروش «شاید معجزه کنیم» و «معجزه‌های اکنون» است. اخیراً گابریل به‌عنوان «فعال معنوی» به همراه دیپاک چوپرا، مجریان بزرگ‌ترین مراقبهٔ گروهی کتاب رکوردهای گینس هستند.
یوتیوب او را جزء شانزده ویدئو بلاگر اول خود نامید. وب‌سایت ماشابل حساب توییتر او را در لیست یازده حساب توییتری که باید دنبال کرد، قرار داده است. همچنین نشریهٔ فوربس او را در لیست بیست زن صاحب برند جهان قرار داده است.

تحلیل این اثر:
در این کتاب او مبتنی بر تعالیم یوگا و هندوییسم و بودیسم به شدّت توصیه می‌کند به چند چیز که مدعی است نتیجه‌اش آرامش و آزادی و حس خوب است.
1) مراقبه و انجام تمرین‌های یوگا (حرکات سلام خورشید که مشتمل بر 12 حرکت اصلی یوگا هست که در ادامه بیشتر درباره‌اش توضیح می‌دهم (در ص11)

2) پرهیز شدید از قضاوت کردن که جای جای کتاب است! (شما با این مبنا حتی نتانیاهو را هم نباید قضاوت کنید!) (ص13)
3) پرهیز از برنامه‌ریزی! باید رها کنید، هر چه پیش آید خوش‌آید! (ص13)
در ص14 تکرار می‌کند و تأکید می‌کند که درباره‌ی تمرین‌ها فکر نکنید! فقط انجام دهید! درست و غلط هم نکنید، فقط بپذیرید!
در ص16 راه رهایی از افسردگی را تمرین مراقبه یوگا بیان می‌کند! می‌گوید مانترایی را می‌گفتم که معنایش را نمی‌دانستم اما می‌دانستم حالم را خوب می‌کند! 5 دقیقه می‌نشستم و تکرار می‌کردم، حالم خوب می‌شد!
در ص16 و 17 میگوید بر اثر مراقبه فهمیدم می‌توانم به انرژی فراتر از ذهن و فیزیک متصل بشوم و احساس امنیت و آرامش کنم و اضطراب و افسردگی را با آن برطرف کنم.
در ص17 اصرار دارد بگوید این منبع حقیقی عشق، الزاماً خدا نیست، خیلی‌ها امروز به آن می‌گویند جهان هستی! دیگرانی هم به آن آگاهی یا روح می‌گویند برخی هم می‌گویند خدا!
میگه راه اتصال با این منبع انرژی چند چیز هست (در ص18): مراقبه، دعا و مانترا، برخورد مهرآمیز با خودم و دیگران (یعنی نفس لوامه را خفه کن و هیچ کس را تحت هیچ شرایطی هر کاری هم کرده بود نه قضاوت کن نه باهاش برخورد قهری از روی خشم داشته باش، نهایت برایش دعا کن و در دلت هم به او محبت و عشق بورز، حتی نتانیاهو!!!)
در صفحات 25 و 27 و 29 و 34 و  و39 و 60 و93 رد پای قانون دروغین جذب مشاهده می‌شود: «دنیای را می‌بیند که خودتان ساخته‌اید - هدف‌ها واقعیتتان را می‌سازند - بر هر چیزی که تمرکز می‌کنیم آن را می‌سازیم چه خوب باشد و چه بد - دنیای خارج بازتاب دنیایی است که در درون ذهنمان ساخته‌ایم - ذهن بسیار قدرتمند است و هر لحظه در حال خلق کردن است و می‌تواند کوه‌ها را جا به جا کند پس تصاویری را در ذهن مجسم کنید که می‌خواهید خودتان را در آن حال ببینید. - دختر به جای نالیدن از مجرد بودن کافی است تا به خودش بگوید من شریکم را تصور می‌کنم و خودم را برای زمانی که از راه می‌رسد آماده می‌کنم! - افکار و رویاهایتان واقعیتتان را می‌سازد»
مهملات ص 27 با گفتن یک جمله دوباره اتصال بر قرار میشه کافیه بگید: «گواهی می‌دهم که با قدرتم در اتحاد نیستم. تصمیم می‌گیرم که این تفرقه و پراکندگی را دور کنم و آرامش بیابم.»
در ص29 و 30 میگه مهم اینه بدونید خشونت بده و هر چی هست رو با عشق بپذیرید و با صلح و محبت سعی کنید تغییرش بدید بعد مثال میزنه از گاندی و لیما گبوی (برنده جایزه صلح نوبل برای مبارزه بدون خشونت برای امنیت و حقوق زنان لیبریا) یعنی الان در غزه مردم باید با محبت و صلح سعی کنند با نتانیاهو تعامل کنند! هر گونه خشونت و قوه‌ی قهریه در کتاب مورد نهی شدید است‌، هر قدر هم که طرف مقابل خبیث باشد و ظالم باز مهم نیست! مقابله با خشم و قوه‌ی قهریه نباید انجام بشه!!!!
قصه‌های شاخدار بدون ذکر نامی که بشود پیگری کرد! مثلا گفته در ص30 و31 به محض اینکه زانو زدم و دعا کردم که خدا برای سلامتی هدایتم کند دوست زنگ زد گفت از دکترم لیندا (بدون ذکر نام خانوادگی) که به هیچ کس وقت نمی‌ده وقت گرفتم چون حس کردم نیاز داری!) بعدم میگه از این هماهنگی الهی ذوق زده بودم. اینجا هم نمی‌گه تصمیم گرفتم سلامت باشم، خوب باید تغذیه و تحرک و حرکت رو اصلاح کرد چک آپ کرد و... میگه نشستم دعا کردم! نه با عقل تناسبی دارد، نه با شرع! اگر هم کسی بنشیند این کار را بکند نتیجه هم نگیرد پاسخ را در ص31 خطوط 7تا10 چنین بیان کرده: «چون قبلا هنوز کاملا در برابر  تغییر برای سلامتی تسلیم نشده بودم تلاش‌های قبلی‌ام برای گرفتن وقت از دکتر لیندا موفق نبود.» یعنی شما هم بدونید! اگر به جای اقدام منطقی نشستید و دعا کردید و هماهنگی الهی رخ نداد نقص در میزان خواست شماست نه تئوری من و نه چیز دیگر!!
ص31 دعوت به استفاده از درمان شبه علم هومیوپاتیک!
ص 36 میگه همه بی‌استثنا استحقاق عشق رو دارند، (حتی معاویه و یزید و نتانیاهو و...)
اصرار مکرر در کتاب که بعد از مراقبه یا در حین مراقبه به من الهامی واضح می‌شود!!!!!!! (ص40 و ص 12 و ص30 و ص55 و57و79)
ص47و48 مزخرفاتی بی‌معنی و بی‌اثر به اسم راهکار تحقق شفای حقیقی!
در ص54 از این یوگی بهاجان با تأکید بر اینکه او تعالیم کوندالینی را وارد غرب کرده با افتخار نقل قول الهام‌بخش می‌کند!!!! (حالا یوگی بهاجان کیست؟
https://pamelasaharahdyson.com/
لینک فوق معرفی کتاب زنی است که سال‌ها با یوگی بهاجان زندگی کرده و دست به افشاگری‌ علیه سوءاستفاده‌های جنسی مکرر یوگی بهاجان مؤسس یوگای کندالینی در دنیا مدرن زده و بعد از اون خیلی زن‌های دیگر جرئت کردند و این مطلب را بیان کردند کار تا جایی پیش رفت که خیلی از اساتید یوگا مثل استاد در لینک ذیل، از یوگی بهاجان برائت جستند برای حفظ آبروی خودشان!
https://babacool.net/the-dark-side-of-yogi-bhajans-kundalini-world/)
در ص58و59 رسما مراقبه‌ای از مراقبه‌های خطرناک و دارای عواقب کندالینی را تحت عنوان کرتا کریا آموزش می‌دهد با مانترای خاص خودش!!! همچنین در ص93
در سراسر کتاب نقل قول می‌کند از یوگی‌های متعدد یک نمونه‌اش در ص54 بود که ذکر شد، نمونه‌ای دیگر در ص61
ص64 گفته باید شاد بود و اثر حیرت‌انگیزش را دید، من هر بار که متوجه می‌شدم در یک دستان منفی گیر کرده‌ام، خودم را به چالش می‌کشیدم تا سعی کنم آن موقعیت را از منظر شادی بیینم. بعد جلوتر مثال زده مثلا گیر کردن در یک ترافیک به جای فحش دادن به زمین و زمان کتاب صوتی جذاب گوش کنید! (خوب آیا این برای همه شرایط قابل تعمیم است؟ مثلا وقتی دارم از فقر و گرسنگی می‌میرم و پول درمان فرزندم هم ندارم چگونه باید به این موقعیت شاد نگریست؟ یا وقتی اسرائیلی‌ها میرزند در خانه و پدر را می‌کشند و به مادر و خواهر مقابل چشم شخص تجاوز می‌کنند از چه منظری می‌تواند با شادی به این موقعیت بنگرد؟!»در ص66 دوباره تأکید می‌کند: به هر طریقی که می‌شود به شادی متعهد بمانید و به شادی تکیه که کنید تا هدایت شوید.
در صفحات 69 و 70 میگه دنبال خونه می‌گشتیم و من دنبال نشانه‌ای بودم ه بفهمم این خونه رو جهان هستی برای ما در نظر گرفته، میگه نشانه من جغد هست نمی‌دونم چرا این رو انتخاب کردم و شاید جغد منو انتخاب کرده، و میگه بالاخره جغدم رو پیدا کردم، روی سپر ماشین کناری بود. فهمیدم انتخاب این خونه درسته و جهان هستی هوای من رو داره! (همین‌قدر عمیق!!! و دقیق!!!) بعد ادامه می‌ده تا آخر شب کلی جغد دیگه هم دیدم که نشون می‌داد چقدر با جهان هستیم هماهنگ هستم!! بعد در ص74 درباب کارکرد درخواست نشانه و دنبال نشانه بودن میگه: اگر درباره تصمیمی که مطمئن نیستید یا فقط می‌خواهید بدانید که در مسیر درست هستید یا خیر درخواست نشانه کنید!!!! (یعنی راه پیدا کردن تصمیم درست درخواست نشانه و گشتن دنبال آن هست!!!) همین قدر عمیق و دقیق!!! بعد ص 75 میگه اگر نشانه پیدا نشد نترسید! شاید مشکل در ضعیف ایمان شما یا ناشکیبایی شماست!!
ص76 جهان هستی همه ما را دوست دارد و از ما حمایت می‌کند (حتی نتانیاهو!!! و حتی بزرگترین جنایت‌کاران و ظالمان طول تاریخ را!)
ص75 میگه دنبال نتیجه نباشید، تسلیم باشید تا شاد باشید، اما تمام مثالهایی که میزنه میگه تسلیم موقت داشته باشید تا بالاخره به نتیجه مطلوب هم برسید یعنی تناقض!!!! یعنی هیچ وقت نمی‌گه اصل خواسته‌ی خود رو کلا رها کنید در عمل! میگه فعلا تسلیم باشید تا به وقتش بهتون بده! خوب اگر نخواست بده چی؟!؟! تسلیم یعنی بنشینیم و کاری نکنیم ؟ اگر کاری کردیم و نشد و تسلیم ماندیم و نشد چی؟ جوابی وجود ندارد برای این پرسش‌ها در کتاب!
از یک طرف می‌گه دنبال نتیجه نباشید و خواست نداشته باشید، از طرف دیگه میگه باید باور کنید که به خواسته میرسید تا برسید از طرف دیگه هم میگه خواسته را بسپرید به جهان هستی صبور باشید تا دیر یا زود بهتون بده! یعنی تناقض!!!!!! (ص77) نمی‌شود هم دنبال نتیجه نبود تا شاد بود هم دنبال خواست و نتیجه بود و خوب تصورش کرد، در آن واحد چگونه می‌شود هم خوب و عمیق خواست و نتیجه مطلوب را تصور کرد هم دنبالش نبود!؟!!!!!!!
ص80 نقل قولی از یک مربی یوگا دورین ویرچو که مدعی هست توالی عدد 1 را هر جا دیدید بدانید هدایت الهی در اطرافتان است.
ص84و85: مردی که رابطه‌اش را با سارا به هم می‌زد یک مانع به نظر می‌رسید، اما در واقعیت یک مسیر انحرافی بود که او را به سمت تغییر انرژی، اتکا به هستی و ایمان به مسیر جدید هدایت می‌کرد (خوب الان مرد خائن عیاش دروغ‌گو را باید ازش تشکر کنیم؟ آیا از یزید و شمر و عمر بن سعد باید تشکر کنیم؟!)
وین دایر و لوئیز هی که قبلا مفصل در رد مباحثشان دلیل‌ها بیان شده مکرر مورد تمجید و ستایش دعوت به تبعیت از رهنمودهایشان می‌شود و برخی از آن‌ها را ذکر می‌کند، مثل اینکه باید ژرف به تحقق خواسته یقین کنید تا محقق شود! در
ص93 و 94 مدعی می‌شود مدلی از مراقبه کندالینی را یاد می‌دهد که منجر به الهام می‌شود الهام میگه نشانه‌اش اینه ایده‌هایی میاد که قبلا هرگز به ذهنتان خطور نکرده، و افکار شهودی زیادی پدیدار میشه حتی دستخط شما ممکنه تغییر کنه و واژگان جدیدی هم ممکنه به کار ببرید. میگه اینها نشانه اتصال به قدرت بزرگ جهان هستی هست و می‌فهمیم تحت هدایت و حمایت اون هستیم!!!! (خوب از کجا می‌شود مطمئن شد ریشه این چیزی که اسمش رو الهام می‌گذاره وهم خود یا القای شیاطین نیست،‌از کجا می فهمه همشون الهام از ناحیه خدا یا ملائکه هست؟!)
 بعد در ادامه ص96 میگه وقتی خوب مراقبه کردید و در حین مراقبه هم خوب روی خواسته شدیدتون تجسم خلاق کردید (حال بماند که این‌ها همه متناقض است که میگه خواست داشته ریشه غم هست و رها کنید دنبال تحقق خواسته بودن رو!) آماده هستید که دریافت کنید بعد میگه 30 ساله شدم خیلی دلم شوهر می خواست تا عشقم رو بروز بدم، بعد مراقبه کردم و تجسم خلاق و خیلی هیجان داشتم نسبت به خواسته ام و جوری در خیابان‌های نیویورک راه می‌رفتم که انگار یاری رمانتیک در کنارم دارم و تصور می‌:ردم دست‌های همسرم را گرفته‌ام و به او نزدیک هستم. این تمرین بسیار خلاقانه بود و مرا به فردی جذاب تبدیل کرد و بعد از یک هفته به قرارهای فراوانی دعوت شدم و مردان زیادی ناگهان با من تماس گرفتند و متوجه شدم مردان در خیابان به من دقت می‌کنند و انرژی عشق از خود ساطع می‌کنم!!
ص99 صحبت از پلورالیسم هست، صراط‌های مستقیم میگه مهم نیست چه جوری متصل میشید مهم اتصال هست چه با مذهب خودتون چه با وقت گذاشتن با بچه مهمه خوداتصال هست واینکه بدونید قدرتی فراتر از ادراک ما وجود داره.

اگر میگه دست از دعا برای نتیجه برداریم و دنبال حال خوب باشید، به این معنا نیست که دنبال نتیجه نیست، بلکه میگه با این طریق بهتر به نتیجه می‌رسید! (ص100)
در ص102 میگه رفتیم برزیل برای ملاقات با جان خداوند (john of god) که ارواح را هدایت می‌:نه و شفای معجزه آسا و رشد معنوی میده، خوب حالا این john of god کی هست؟ بر طبق مستندات هیچ مدرکی وجود ندارد که مزایای گزارش شده توسط بیماران چیزی بیش از اثرات دارونما باشد!
در سال 2018، پس از بیش از 600 اتهام آزار جنسی، فاریا خود را به پلیس تسلیم کرد. در سال‌های بعد، او برای تعدادی از جرایم مختلف، از جمله نگهداری غیرقانونی سلاح گرم و تجاوز جنسی، مجرم شناخته شد. مجموع این احکام به 489 سال و 4 ماه حبس می رسد!
https://en.wikipedia.org/wiki/Jo%C3%A3o_Teixeira_de_Faria
چنین جانوری رو به عنوان یکی از راهنمایان و واسطه‌های معنوی که بهش باور داره و میدونه بهش نیاز داریم معرفی کرده!!!!
در ص106 میگه لازم نیست کاری انجام بدهیم، فقط باید پذیرای هدایتی که می‌رسد باشیم!
تمام فصل 9 از ص 113تا124 می‌خواد بگه قضاوت نکنید! هر کس هر قدر هم کارش وحشتناک بود قضاوت نکنید، بهش محبت کنید با محبت برایش دعا کنید! همیشه به طرف مقابلتان که با آن دچار مشکل شدید، هر قدر هم که گمان می‌کنید که ظالم است و کارش وحشتناک به چشم عشق بنگرید!!!!!
از دیپاک چوپرا هم بارها به عنوان آموزگارش صحبت می‌کنم و او را می ستاید برای فهم حقیقت از او می پرسد و خود را به او عرضه می‌کند نظیر ص125

ص 129 شدیدترین دعوت به یوگای کندالینی هست! می‌گه این یوگا یوگای آگاهی هست و خود من آموزگار یوگای کونالینی هستم و مراقبه کوندالینی انرژی راکد را به جنبش در میاورد و شما را مستقیم به جهان هستی متصل می‌کند! باز از یوگی بهاجان که زن‌های متعددی دست به افشاگری به آزار جنسی که از او دیدن زده‌اند نقل قول می‌کنه! بعد در ص139 تمرین یوگایی می‌دهد که به بیداری کندالینی کمک کند!
در ص131 میگه اگر 40 روز این مراقبه رو انجام بدهید می‌تواند به شما یادآوری کند که شما نور جهان هستی هستید!!!!
در فصل 12 از ص144تا149 میگه مطلقا نباید خشم‌گین باشید! حتی اگر می‌خواهید تلاش کنید که قانون حمل اسلحه در آمریکا را تغییر دهید باید نسبت به همه کسانیکه معتقند این قانون باید باشد با عشق بنگرید و برایشان دعا کنید؛ مطلقا قائل به استفاده از قوه‌ی قهریه نیست، اشدا علی الکفار بودن را مطلقا جایز و مناسب نمیداند!!! به همه باید نگاه مهروزانه داشت حتی بدترین جانیان تاریخ! و بزرگترین ظالمان عصر!!

همچنین بارها از اپرا وینفری نقل قول شده و از او ستایش‌های کم‌نظیر شده (نظیر ص150) و باید بدانید که او یکی از بزرگترین حامیان حقوق همجنسگرایان بوده و هست!!!!

این کتاب در یک جمله انواع تمرین‌های یوگا را همراه با جهان‌بینی متناسب با ان را در یک کلام آیین و مکتب فکری و عملی یوگا را به مخاطب آموزش می‌دهد و مدعی می‌شود که با عمل به آنها به آرامش و شاید مطلق می‌رسید!!!!!!

در باب یوگا، آسانا یوگا که حرکات یوگاه هست و یوگای کندالینی چند مطلب را به نقل از سایت‌های خودشان تقدیم می‌کنم:

کوتاه سخنی در باب یوگا: برخی گمان می‌کنند که یوگا صرفاً ورزش است؛ برخی که اطلاعات بیشتری دارند، می‌پذیرند که یوگا یک آیین است مرتبط با هندوییسم، اما معتقدند که آسانا یوگا (asana yoga) که بخش مربوط به حرکات بدنی یوگا است، ورزش محسوب می‌شود. فعلاً بنا ندارم در باب یوگا و چیستی و ریشه‌های پیدایش آن صحبت کنم، صرفاً در باب رایج‌ترین بخش یوگا، یعنی آسانا یوگا (asana yoga) چند نکته مبتنی بر منابع معتبر خود یوگا تقدیم می‌کنم. در اینجا مستقیماً متن مرجع را در این خصوص ذکر می‌کنم بی هیچ توضیح و دخل و تصرّفی:

سلام خورشید: سوریا نامسکار سلام‌های خورشیدی پایه و اساس بسیاری از تمرین‌های یوگای معاصر هستند، اما این حرکات در واقع یک آیین باستانی ودایی (کتاب مقدّس هندوها) هستند تا نوعی ورزش. در اساطیر هندو، سلام بر خورشید مجموعه‌ای از حالت‌های برازنده است که هنگام سحر، رو به طلوع خورشید و برای پرستش خدای خورشید انجام می‌شود. این سلام سنتی، دارای 12 مرحله برای نشان دادن 12 مظهر خدای خورشید است. این توالی به طور کلی به روش سنتی و مذهبی انجام می‌شد، اما با گذشت سال‌ها، این تمرین که از ریشه‌های باستانی تکامل یافته است، امروزه بخشی جدایی‌ناپذیر از تمرین یوگا است[1].

«سوریا» در زبان سانسکریت به معنای خورشید است؛ در آیین هندو مقصود از سوریا، خدای خورشید است که یکی از پنج خدای اصلی است که برای تحقق برهمن لازم هستند[2]. ▪

به عنوان تکمله عرض کنم، انجام ولو ناآگاهانه‌ی این حرکات که در حقیقت پرستش خدای خورشید (به اسم ورزش یوگا) است، قطعاً دارای اثر وضعی و تکوینی است؛ عملی که شخص با اختیار خود انجام می‌دهد و یقین هم دارد که آن را به تبعیت از خدا و حجت‌های خدا انجام نمی‌دهد، چنین عملی کمترین اثرش این است که چون به تبعیت از خدا و اولیای خدا انجام نمی‌شود، شخص را از حصن ولایت الهی خارج می‌سازد و به همین دلیلِ خارج شدن از حصن الهی، شخص در برابر پدیده‌های آسیب‌زننده‌ با منشأ غیر ملموس و ماورای محسوسات (نظیر اجنه)، به شدّت آسیب‌پذیر می‌شود. خطرات متعددی را هم که اساتید یوگا برای حالت بیداریِ کندالینی (که حد اعلا و ثمره‌ی نهایی انجام تمرین‌های یوگا است) بر می‌شمارند، به جهت آسیب‌پذیری نسبت به همین نیروهای ماورایی است.

ابتدا برخی از علائم خطرناک بیدرای کندالینی (که میوه‌ی نهایی زحمات یوگی از تمرین‌های یوگای خودش است)، بنابر اظهار سایت‌های معتبر و تخصصی خود یوگا، ذکر می‌شود:
1)‌ احساس گرما یا سرمای فراگیر
2) ناراحتی و درد در مغز
3) نوسانات خلقی و مشکلات گوارشی
4)‌ مشکل در خواب یا اختلال در چرخه خواب
5)‌ تجربه درد و درد یا احساسات عجیب و غریب در نواحی مختلف بدن
6) تغییرات در فشار خون و ضربان قلب
7) درجات مختلف انرژی، از بی‌حالی عمیق تاحالت هیجان شدید
8) علائم مشابه تشنج
9)‌ ناتوانی لحظه‌ای در حرکت یا کنترل اعضای بدن
10) احساس انرژی عظیمی که در بدن جریان دارد
11) نوسانات خلقی که بسیار شدید و غیرقابل پیش‌بینی است
12) نگرانی‌ها و دوره‌های وحشت
13) افسردگی و عدم رضایت
14) کابوس‌های پر طنین
15) اضطراب شدید یا پارانویا[3]
این اشتراک و تشابه میان علائم هشداردهنده‌ی بیداری کندالینی با علائم جن‌زدگی، مطلقاً تصادفی نیست! 


پی‌نوشت:
[1] Sun Salutations: Surya Namaskar Sun salutations are the foundation of many contemporary yoga practices but are actually an ancient vedic ritual rather than a form of exercise. The sun salutation is a graceful set of postures performed at dawn, facing the rising Sun and worshipping the Sun God, in Hindu mythology. The traditional salutation has 12 steps to represent the 12 manifestations of the Sun God. The sequence was generally practiced in the traditional, religious way, but over the years this practice has evolved from the ancient origins and is today, an integral part of yoga practice.
https://www.mariepageyoga.com/sun-salutations-surya-namaskar/

[2] Surya (/ˈsuːrjə/;[9]Sanskrit: सूर्य, IAST: Sūrya) is the Sun as well as the solar deity in Hinduism. He is traditionally one of the major five deities in the Smarta tradition, all of whom are considered as equivalent deities in the Panchayatana puja and a means to realise Brahman.
https://en.wikipedia.org/wiki/Surya

[3] Pervasive feelings of warmth or cold Discomfort and aching in the brain Mood swings and gastrointestinal problems...
https://yinyangyogaacademy.org/blog/why-is-kundalini-yoga-dangerous/
        

0

فرضیه ی شگفت انگیز: پژوهش علمی در مورد آگاهی و روح
          کتاب در یک جمله می‌خواهد بگوید هیچ چیز ماورایی وجود ندارد، انسان ماورای جسم هیچ حقیقتی ندارد و آنچه گمان می‌شده که روح باشد چیزی جز فعل و انفعالات مغز نیست!
این حرف مفت را که نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل به متوفا در سال 1994 میلادی زده، امروزه با همان ملاک‌های به اصلاح علمی بطلانش اثبات شده، به عنوان قطره از دریا، در مقاله‌ی منتشر شده در سایت پاپ‌مَد در سال 2015 بیان شده که:
حتی بیمارانی که نوار مغزی آنها دارای خط صاف است (و مطلقاً هیچ فعل و انفعالی ندارند!)، تجربیاتی را تجربه کرده‌اند که زندگی را تغییر می‌دهند. 
علاوه بر این، مطالعات روی افراد نابینا که تصاویر بصری را در طول تجارب نزدیک به مرگ درک کردند، از مفهوم ادراک بدون بستر فیزیولوژیکی حمایت می‌کنند (10).

Even patients whose EEGs have flat-lined have had life-changing experiences. Moreover, studies on blind individuals who perceived visual images during near-death experiences support the notion of perception without a physiological substrate (10).

https://pmc.ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC4576755/

یعنی یک بستر درک وجود دارد در انسان که هیچ ربطی به مغز و فعل و انفعالتش ندارد و این خط بطلانی بر این فرضیه‌ی الحادی است که با معارف وحیانی نیز بطلانش مسلم است که البته اینجا به ذکر ادله‌ی علمی برای بطلان این نظریه اکتفا شده.
        

0

فرضیه ی شگفت انگیز: پژوهش علمی در مورد آگاهی و روح
          کتاب در یک جمله می‌خواهد بگوید هیچ چیز ماورایی وجود ندارد، انسان ماورای جسم هیچ حقیقتی ندارد و آنچه گمان می‌شده که روح باشد چیزی جز فعل و انفعالات مغز نیست!
این حرف مفت را که نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل به متوفا در سال 1994 میلادی زده، امروزه با همان ملاک‌های به اصلاح علمی بطلانش اثبات شده، به عنوان قطره از دریا، در مقاله‌ی منتشر شده در سایت پاپ‌مَد در سال 2015 بیان شده که:
حتی بیمارانی که نوار مغزی آنها دارای خط صاف است (و مطلقاً هیچ فعل و انفعالی ندارند!)، تجربیاتی را تجربه کرده‌اند که زندگی را تغییر می‌دهند. 
علاوه بر این، مطالعات روی افراد نابینا که تصاویر بصری را در طول تجارب نزدیک به مرگ درک کردند، از مفهوم ادراک بدون بستر فیزیولوژیکی حمایت می‌کنند (10).

Even patients whose EEGs have flat-lined have had life-changing experiences. Moreover, studies on blind individuals who perceived visual images during near-death experiences support the notion of perception without a physiological substrate (10).

https://pmc.ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC4576755/

یعنی یک بستر درک وجود دارد در انسان که هیچ ربطی به مغز و فعل و انفعالتش ندارد و این خط بطلانی بر این فرضیه‌ی الحادی است که با معارف وحیانی نیز بطلانش مسلم است که البته اینجا به ذکر ادله‌ی علمی برای بطلان این نظریه اکتفا شده.
        

0

ثروتمندترین مرد بابل
          کتاب چهار اشکال بسیار بزرگ دارد! (ترجمه از نشری دیگر را خواندم - نشر مؤسسه فرهنگی راه بین - ترجمه مهدی مجردزاده کرمانی)

اشکال اول اینکه در چندین جای کتاب رسماً گفته بهترین و مطمئن‌ترین و پرسودترین راه ثروتمند شدن سود مرکب است! ربای علنی قطعی! قرض بدی با سود پس بگیری و سپس اصل پول و سود رو دوباره قرض بدی!!! خیلی علنی و ریلکس هم ترجمه شده!!  (صفحات 45و46) این گناهی که کمترین مقدارش از هفتاد بار زنای با محارم در خانه کعبه بزرگتر است. خیلی علنی گفته از طریق قرض ربوی و کسب سود از قرض کاری کنید که هر یک از سکه‌هایتان بتواند تولید مثل کند! (در اسلام پول نباید کار کند! پول نباید تولید پول کند بدون اینکه شما کاری انجام داده باشید،‌ این خصیصه‌ی نظام سرمایه‌داری است که در آن هر روز به جهت ساختار ربوی صاحبان سرمایه چاق‌تر می‌شوند و دریافت‌کنندگان سرمایه لاغرتر! و شکاف طبقاتی هم روز به روز افزایش می‌یابد!) کتاب می‌گه با این روش شما کار می‌کنید که چه کار کنید چه تفریح و سفر باز جریان درآمد مداوم وجود داره! (ص46 - خط7)
میگه به هر کی خواستید پول قرض بدید، فقط مطمئن باشید که می‌تونه برگردونه! (ص47 خط 16و17)

اشکال دوم این هست که می‌گه هر کی فقیر هست خودش مقصره! خودش عرضه نداشته و خودش عقل نداشته!
این حرف شرک محض و کفر محض است!
چرا؟
چون عملاً همان حرف یهود است که گفتند «قالت الیهود ید الله مغلوله (بقره:64) یهود گفتند دست خدا بسته است» یعنی قوانینی وجود دارد در هستی که همه چیز تابع آن قوانین است و خدا مثل یک ساعت‌ساز، ساعت جهان را کوک کرده و رفته این قوانین تخلف‌ناپذیرند که دارند کار می‌کنند!
بر این اساس هم ربوبیت الهی در کار نیست، خدایی نیست که بر اساس حکمت بالغه‌اش مافوق همه‌ی تلاش‌ها و عوامل اگر خواست رزق را بر کسی تنگ گیرد اگر خواست وسعت دهد و هر کی فقیر است خودش مقصر است!
با این حساب اگر کسی تمام تلاشش را کرد هم سخت کار کرد هم تخصص پیدا کرد و هم درست کار کرد اما یک‌باره مریض شد (خودش یا عزیزانش) و تمام داشته‌اش را صرف هزینه‌های بیماری کرد و فقیر شد باز خودش مقصر است! بارها در کتاب این مطلب گفته شده که فقرا خودشان مقصر هستند و لایق ترحم نیستند چون خودشان مقصر هستند.

اشکال سوم هم این است که کار را رزاق و علت تامه برای رزق معرفی می‌کند و بارها و بارها می‌گوید کار بیشتر و بهتر برابر است قطعا با درامد بیشتر!
و علت تامه برای ثروتمندی را هم هوش و توان خود فرد معرفی می‌کند
دقیقا مانند قارون! که وقتی به او گفته می‌شد که چرا از این مالی که خدا به تو داده انفاق نمی‌کنی در پاسخ می‌گفت: «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِي (قصص:78) به راستی که این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده‌ام!
یعنی خودم و علم و توانایی‌های خودم علت تامه برای این ثروت من است! نه خدا!!!

اشکال چهارم هم:‌ نهی شدید از معامله به شکل مضاربه‌ی اسلامی که سرمایه‌گذاری با شرط مشارکت در سود و زیان است را شاید بشود گفت پرتکرارترین نهی کتاب است!
به عنوان نمونه در ص88 خط8 می‌گوید:‌ فراموش نکنید که ثروتمندان نینوا هرگز در راهی سرمایه‌گذاری نمی‌کردند که اصل سرمایه‌شان به خطر بیافتد و یا درگیر سرمایه‌گذاری‌های بدون منفعت شوند!!!!


کتاب در یک کلام مدح سرمایه‌داری و ثروت و مدح طمع و سودجویی است مقارن به سه اشکال بسیار بزرگ که در فوق به آن‌ها اشاره شده.
        

0

ثروتمندترین مرد بابل
          کتاب چهار اشکال بسیار بزرگ دارد! (ترجمه از نشری دیگر را خواندم - نشر مؤسسه فرهنگی راه بین - ترجمه مهدی مجردزاده کرمانی)

اشکال اول اینکه در چندین جای کتاب رسماً گفته بهترین و مطمئن‌ترین و پرسودترین راه ثروتمند شدن سود مرکب است! ربای علنی قطعی! قرض بدی با سود پس بگیری و سپس اصل پول و سود رو دوباره قرض بدی!!! خیلی علنی و ریلکس هم ترجمه شده!!  (صفحات 45و46) این گناهی که کمترین مقدارش از هفتاد بار زنای با محارم در خانه کعبه بزرگتر است. خیلی علنی گفته از طریق قرض ربوی و کسب سود از قرض کاری کنید که هر یک از سکه‌هایتان بتواند تولید مثل کند! (در اسلام پول نباید کار کند! پول نباید تولید پول کند بدون اینکه شما کاری انجام داده باشید،‌ این خصیصه‌ی نظام سرمایه‌داری است که در آن هر روز به جهت ساختار ربوی صاحبان سرمایه چاق‌تر می‌شوند و دریافت‌کنندگان سرمایه لاغرتر! و شکاف طبقاتی هم روز به روز افزایش می‌یابد!) کتاب می‌گه با این روش شما کار می‌کنید که چه کار کنید چه تفریح و سفر باز جریان درآمد مداوم وجود داره! (ص46 - خط7)
میگه به هر کی خواستید پول قرض بدید، فقط مطمئن باشید که می‌تونه برگردونه! (ص47 خط 16و17)

اشکال دوم این هست که می‌گه هر کی فقیر هست خودش مقصره! خودش عرضه نداشته و خودش عقل نداشته!
این حرف شرک محض و کفر محض است!
چرا؟
چون عملاً همان حرف یهود است که گفتند «قالت الیهود ید الله مغلوله (بقره:64) یهود گفتند دست خدا بسته است» یعنی قوانینی وجود دارد در هستی که همه چیز تابع آن قوانین است و خدا مثل یک ساعت‌ساز، ساعت جهان را کوک کرده و رفته این قوانین تخلف‌ناپذیرند که دارند کار می‌کنند!
بر این اساس هم ربوبیت الهی در کار نیست، خدایی نیست که بر اساس حکمت بالغه‌اش مافوق همه‌ی تلاش‌ها و عوامل اگر خواست رزق را بر کسی تنگ گیرد اگر خواست وسعت دهد و هر کی فقیر است خودش مقصر است!
با این حساب اگر کسی تمام تلاشش را کرد هم سخت کار کرد هم تخصص پیدا کرد و هم درست کار کرد اما یک‌باره مریض شد (خودش یا عزیزانش) و تمام داشته‌اش را صرف هزینه‌های بیماری کرد و فقیر شد باز خودش مقصر است! بارها در کتاب این مطلب گفته شده که فقرا خودشان مقصر هستند و لایق ترحم نیستند چون خودشان مقصر هستند.

اشکال سوم هم این است که کار را رزاق و علت تامه برای رزق معرفی می‌کند و بارها و بارها می‌گوید کار بیشتر و بهتر برابر است قطعا با درامد بیشتر!
و علت تامه برای ثروتمندی را هم هوش و توان خود فرد معرفی می‌کند
دقیقا مانند قارون! که وقتی به او گفته می‌شد که چرا از این مالی که خدا به تو داده انفاق نمی‌کنی در پاسخ می‌گفت: «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِي (قصص:78) به راستی که این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده‌ام!
یعنی خودم و علم و توانایی‌های خودم علت تامه برای این ثروت من است! نه خدا!!!

اشکال چهارم هم:‌ نهی شدید از معامله به شکل مضاربه‌ی اسلامی که سرمایه‌گذاری با شرط مشارکت در سود و زیان است را شاید بشود گفت پرتکرارترین نهی کتاب است!
به عنوان نمونه در ص88 خط8 می‌گوید:‌ فراموش نکنید که ثروتمندان نینوا هرگز در راهی سرمایه‌گذاری نمی‌کردند که اصل سرمایه‌شان به خطر بیافتد و یا درگیر سرمایه‌گذاری‌های بدون منفعت شوند!!!!


کتاب در یک کلام مدح سرمایه‌داری و ثروت و مدح طمع و سودجویی است مقارن به سه اشکال بسیار بزرگ که در فوق به آن‌ها اشاره شده.
        

0

قابلمه را فراموش کن!
          خوام گیاه‌خواری طبق علم روز عملی است که مطلقا نمی‌تواند به مدت طولانی ادامه داشته باشد و در همان مدت کوتاه هم عوارض جدی برای بدن به دنبال خواهد داشت و در این زمینه مقالات متعددی وجود دارد،‌ خام‌گیاه‌خواری طبق شواهد علمی به شدّت منجر به یائسگی زودرس در زنان می‌شود و به شدّت روی قدرت باروری زنان تأثیر منفی می‌گذارد. حتی قاعدگی آن‌ها را دچار اختلال می‌کند.
علاوه بر این در حالت خام گیاه‌خواری جذب ویتامین B12 به شدّت مختل شده و بدن با عوارض متعدد کمبود این ویتامین مواجه می‌شود، نظیر افسردگی، خستگی مفرط، التهاب در دهان و زبان و...
برای مطالعه بیشتر می‌توانید به منابع ذیل رجوع فرمایید:
https://theconversation.com/raw-vegan-diet-may-be-a-risk-to-your-health-heres-why-193495

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S266726852300013X

https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/10436305/

تازه این‌ها بخش کوچکی از عوارض خام‌گیاه‌خواری است که علم روز به آن رسیده؛ جنبه‌ی مهمتر باز می‌گردد به تأثیرات روحی و جسمی و روانی مخرب نخوردن گوشت.
یعنی دین اسلام نه تنها خام گیاه‌خواری را تأیید نمی‌کند، بلکه گیاه‌خواری صرف هم مورد تأیید نیست. انسان حداقل هر 40 روز یک‌بار باید شخص گوشت بخورد!
نخوردن گوشت عوارضی در پی دارد که حکمای اسلامی برخی از آن‌ها را بیان داشتند؛ یعنی اگر مصرف گوشت حذف شود در یک بازه‌ی طولانی، قوای عقلانی ضعیف شده، قوای واهمه تقویت می‌شود، از نظر روحی و روانی شخص ضعیف و حساس می‌شود و به جهت لطافت روحی تکوینی که پیدا می‌کند که ناشی از ایمان نیست بلکه اثر وضعی نخوردن گوشت است، به شدّت نسبت به آسیب دیدن از ناحیه اجنه زمینه‌ پیدا می‌کند و موارد دیگر.

لذا چون توصیه‌ی کتاب اولا علم روز تأییدش نمی‌کند، در ثانی مخالف صریح سیره‌ی نبوی و دستورات دینی است و از جنبه‌های مختلف برای بدن و روح و روان مضر است کتاب نه تنها فاقد اولویت خرید است بلکه مضر هم است.

به عنوان نمونه در سخنی غلط در ص26 سطر11تا19 گفته: آنچه خالق به عنوان غذا برای ما تعیین و پیشنهاد کرده است میوه‌های بهشتی است؛ بله فقط و فقط میوه‌های دانه‌داری که زیر نور خورشید می‌رسند، نه آنچه با زمین آلوده و مسموم در تماس هستند!
حتی در صفحه 289 گفته عسل هم خورده نشود!!!!
در ص333 تیتری زده تحت عنوان: آیا عادت ماهیانه ضروری است؟ - چرا که می‌داند خام‌گیاه‌خواری به شدّت فرآیند عادت ماهانه را مختل می‌کند و بعد توجیه می‌کنه اصلا اشتباهی بوده که زن‌ها عادت ماهیانه دارند چون حیوانات ماده عادت ماهانه ندارند! اما نمی‌گه نه تنها خام‌گیاه‌خواری عادت ماهانه را مختل می‌کنه اصل باروری را نیز تقریبا نابود می‌کنه!!!!!!!!!

حال آنکه به وضوح گوشت پرندگان (وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (واقعه،21: و گوشت پرندگان و هر چه به آن اشتها و میل داشته‌ باشند) جزو خوراکی‌های بهشتی است.
        

0

قابلمه را فراموش کن!
          خوام گیاه‌خواری طبق علم روز عملی است که مطلقا نمی‌تواند به مدت طولانی ادامه داشته باشد و در همان مدت کوتاه هم عوارض جدی برای بدن به دنبال خواهد داشت و در این زمینه مقالات متعددی وجود دارد،‌ خام‌گیاه‌خواری طبق شواهد علمی به شدّت منجر به یائسگی زودرس در زنان می‌شود و به شدّت روی قدرت باروری زنان تأثیر منفی می‌گذارد. حتی قاعدگی آن‌ها را دچار اختلال می‌کند.
علاوه بر این در حالت خام گیاه‌خواری جذب ویتامین B12 به شدّت مختل شده و بدن با عوارض متعدد کمبود این ویتامین مواجه می‌شود، نظیر افسردگی، خستگی مفرط، التهاب در دهان و زبان و...
برای مطالعه بیشتر می‌توانید به منابع ذیل رجوع فرمایید:
https://theconversation.com/raw-vegan-diet-may-be-a-risk-to-your-health-heres-why-193495

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S266726852300013X

https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/10436305/

تازه این‌ها بخش کوچکی از عوارض خام‌گیاه‌خواری است که علم روز به آن رسیده؛ جنبه‌ی مهمتر باز می‌گردد به تأثیرات روحی و جسمی و روانی مخرب نخوردن گوشت.
یعنی دین اسلام نه تنها خام گیاه‌خواری را تأیید نمی‌کند، بلکه گیاه‌خواری صرف هم مورد تأیید نیست. انسان حداقل هر 40 روز یک‌بار باید شخص گوشت بخورد!
نخوردن گوشت عوارضی در پی دارد که حکمای اسلامی برخی از آن‌ها را بیان داشتند؛ یعنی اگر مصرف گوشت حذف شود در یک بازه‌ی طولانی، قوای عقلانی ضعیف شده، قوای واهمه تقویت می‌شود، از نظر روحی و روانی شخص ضعیف و حساس می‌شود و به جهت لطافت روحی تکوینی که پیدا می‌کند که ناشی از ایمان نیست بلکه اثر وضعی نخوردن گوشت است، به شدّت نسبت به آسیب دیدن از ناحیه اجنه زمینه‌ پیدا می‌کند و موارد دیگر.

لذا چون توصیه‌ی کتاب اولا علم روز تأییدش نمی‌کند، در ثانی مخالف صریح سیره‌ی نبوی و دستورات دینی است و از جنبه‌های مختلف برای بدن و روح و روان مضر است کتاب نه تنها فاقد اولویت خرید است بلکه مضر هم است.

به عنوان نمونه در سخنی غلط در ص26 سطر11تا19 گفته: آنچه خالق به عنوان غذا برای ما تعیین و پیشنهاد کرده است میوه‌های بهشتی است؛ بله فقط و فقط میوه‌های دانه‌داری که زیر نور خورشید می‌رسند، نه آنچه با زمین آلوده و مسموم در تماس هستند!
حتی در صفحه 289 گفته عسل هم خورده نشود!!!!
در ص333 تیتری زده تحت عنوان: آیا عادت ماهیانه ضروری است؟ - چرا که می‌داند خام‌گیاه‌خواری به شدّت فرآیند عادت ماهانه را مختل می‌کند و بعد توجیه می‌کنه اصلا اشتباهی بوده که زن‌ها عادت ماهیانه دارند چون حیوانات ماده عادت ماهانه ندارند! اما نمی‌گه نه تنها خام‌گیاه‌خواری عادت ماهانه را مختل می‌کنه اصل باروری را نیز تقریبا نابود می‌کنه!!!!!!!!!

حال آنکه به وضوح گوشت پرندگان (وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (واقعه،21: و گوشت پرندگان و هر چه به آن اشتها و میل داشته‌ باشند) جزو خوراکی‌های بهشتی است.
        

0

قدرت مشیت الهی: یاد بگیرید دنیای خود را به همان شکلی که می خواهید باز آفرینی کنید
          کتاب در یک کلام می‌خواهد بگوید مشیت الهی یک انرژی پایان‌ناپذیر برای هستی بخشی هست، و شما کافی است که به این میدان انرژی متصل شوید و آنگاه هر چه می‌خواهید بیافرینید از ثروت و سلامتی و شادی و...

یعنی بیان دیگری از قانون جذب
در اینجا هم خداوند اراده‌اش تابع اراده‌ی انسان می‌شود و در مواجهه‌ای منفعلانه تنها وظیفه و کارکردش این می‌شود که آنچه انسان عمیقا اراده کرده را محقق سازد
حال آنکه نهایت این قصه در قرآن چنین بیان شده:

مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا (اسراء:18)
آن کس که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را می‌طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم و به هر کس اراده کنیم می‌دهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش می‌سوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است.

یعنی علامه بحث مفصلی دارد برای کسانی که با تمام وجود هم خواهان دنیا هستند، هم در عرصه‌ی نیت و اراده و هم در عرصه‌ی تلاش، سنت خدا این نیست که همان که خواسته را به بنده‌اش بدهد 
خداوند رب است و حکیم است و تنها اراده‌ی اوست که نافذ در عالم است و علت تامه برای تحقق هر پدیده در عالم وجود است
لذا با وجود تمام تلاش‌های ظاهری و باطنی کسانی که خواهان دنیا هستند، آن‌ مقدار که خودش صلاح بداند را و به هر کس که خودش صلاح بداند را عطا می‌کند
و مشخص است که این قرائت توحیدی از سنت‌الهی در مواجهه با خواست بندگان از زمین تا آسمان با ادعاهای مطرح شده در این کتاب تباین و تضاد ذاتی دارد.
فارغ از این اشکال و انحراف اعتقادی عمیق و بزرگ در نگاه به هستی و خداوند در این کتاب و امثالش وجود دارد، یک اشکال و ایراد و اثر مخرّب بزرگ دیگرش این است که مخاطب را به یک سرابی امیدوار می‌کند که حقیقتی ندارد، شخص با امید به این وهمیات ادعایی شروع به عمل می‌کند و وقتی با نتایج روبه‌رو می‌شود دلسرد  و ناامید می‌شود و حتی ممکن است اصل عقایدش نیز دچار تشکیک شود!
وقتی هم گفته می‌شود تعالیم در عمل نتایجی بسیار متفاوت دارند پاسخشان این است که شما درست انجام نداده‌اید که نتایج نشده آنچه باید می‌شده!
        

0

قدرت مشیت الهی: یاد بگیرید دنیای خود را به همان شکلی که می خواهید باز آفرینی کنید
          کتاب در یک کلام می‌خواهد بگوید مشیت الهی یک انرژی پایان‌ناپذیر برای هستی بخشی هست، و شما کافی است که به این میدان انرژی متصل شوید و آنگاه هر چه می‌خواهید بیافرینید از ثروت و سلامتی و شادی و...

یعنی بیان دیگری از قانون جذب
در اینجا هم خداوند اراده‌اش تابع اراده‌ی انسان می‌شود و در مواجهه‌ای منفعلانه تنها وظیفه و کارکردش این می‌شود که آنچه انسان عمیقا اراده کرده را محقق سازد
حال آنکه نهایت این قصه در قرآن چنین بیان شده:

مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا (اسراء:18)
آن کس که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را می‌طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم و به هر کس اراده کنیم می‌دهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش می‌سوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است.

یعنی علامه بحث مفصلی دارد برای کسانی که با تمام وجود هم خواهان دنیا هستند، هم در عرصه‌ی نیت و اراده و هم در عرصه‌ی تلاش، سنت خدا این نیست که همان که خواسته را به بنده‌اش بدهد 
خداوند رب است و حکیم است و تنها اراده‌ی اوست که نافذ در عالم است و علت تامه برای تحقق هر پدیده در عالم وجود است
لذا با وجود تمام تلاش‌های ظاهری و باطنی کسانی که خواهان دنیا هستند، آن‌ مقدار که خودش صلاح بداند را و به هر کس که خودش صلاح بداند را عطا می‌کند
و مشخص است که این قرائت توحیدی از سنت‌الهی در مواجهه با خواست بندگان از زمین تا آسمان با ادعاهای مطرح شده در این کتاب تباین و تضاد ذاتی دارد.
فارغ از این اشکال و انحراف اعتقادی عمیق و بزرگ در نگاه به هستی و خداوند در این کتاب و امثالش وجود دارد، یک اشکال و ایراد و اثر مخرّب بزرگ دیگرش این است که مخاطب را به یک سرابی امیدوار می‌کند که حقیقتی ندارد، شخص با امید به این وهمیات ادعایی شروع به عمل می‌کند و وقتی با نتایج روبه‌رو می‌شود دلسرد  و ناامید می‌شود و حتی ممکن است اصل عقایدش نیز دچار تشکیک شود!
وقتی هم گفته می‌شود تعالیم در عمل نتایجی بسیار متفاوت دارند پاسخشان این است که شما درست انجام نداده‌اید که نتایج نشده آنچه باید می‌شده!
        

0

حاشیه های فمینیستی قرآن
          کتاب حاشیه‌های فمنیستی قرآن، ابتدا تلاش‌های فمنیست‌های مسملمان را برای ارائه‌ی تفسیری مؤید دیدگاه‌های فمنیستی و برابری و تشابه حقوق جنسیتی را بیان می‌دارد، در ادامه ضمن نقد این تلاش‌ها می‌گوید که باید صریح‌تر باشیم و در بخش جمع‌بندی بیان می‌دارد که: «تصور می‌:نم که بسیاری از زنان مسلمان به دلیل اعتقادشان به الوهیت قرآن، انگیزه‌ای پرشور دارند تا در وهله‌ی اول متن را از تفاسیر تبعیض‌آمیز جنسی برهانند. نقطه شروع این است که خدا عادل است و قرآن کلام خداست، پس قرآن هم باید عادلانه باشد (به‌روشی که برابری کامل زنان و مردان را فراهم کند). اما اگر نتوانیم مطمئن باشیم، چنانچه فعلاً نیستیم، که متن حامی عدالتی است که ما به دنبال آن‌ایم، آن‌گاه این سوال می‌ماند که آیا قرآن واقعاً متنی الهی است یا خیر. اگر وحیانی بودن قرآن را زیر سؤال نبریم، این سوال مطرح می‌شود که آیا خدا عادل است یا نه (طر که از برابر زن و مرد حمایت کند.)‌» (ص248 - خط 8تا15)
او به صراحت می‌گوید آیاتی وجود دارد که با هیچ توجیهی نمی‌تواند انکار کرد که کاملا مردسالارانه و ضدارزش‌های فمنیستی و مؤید نابرابری جنسیتی زن و مرد در قرآن است، نظیر آیه‌ی جواز داشتن چهار زن برای یک مرد به طور همزمان و....)
او سرانجام بدون اینکه لحظه‌ای این تردید را مطرح کند که شاید آن چیزی که به عنوان عدالت جنسیتی نسبت به مرد و زن در فمنیست گفته می‌شود، به واقع عادلانه نباشد و صحیح هم نباشد؛ با مفروض دانستن صحیح قطعی و یقینی بودن مفهوم عدالت جنسیتی و تساوی و تشابه حقوق زن و مرد، تلویحاً بیان می‌دارد که ناگزیر باید به شکلی در الهی بودن و مقدّس بودن و وحیانی بودن قرآن تردید کنیم.


واقعا ناشر و مترجم و وزارت ارشاد خسته نباشند...
        

0

حاشیه های فمینیستی قرآن
          کتاب حاشیه‌های فمنیستی قرآن، ابتدا تلاش‌های فمنیست‌های مسملمان را برای ارائه‌ی تفسیری مؤید دیدگاه‌های فمنیستی و برابری و تشابه حقوق جنسیتی را بیان می‌دارد، در ادامه ضمن نقد این تلاش‌ها می‌گوید که باید صریح‌تر باشیم و در بخش جمع‌بندی بیان می‌دارد که: «تصور می‌:نم که بسیاری از زنان مسلمان به دلیل اعتقادشان به الوهیت قرآن، انگیزه‌ای پرشور دارند تا در وهله‌ی اول متن را از تفاسیر تبعیض‌آمیز جنسی برهانند. نقطه شروع این است که خدا عادل است و قرآن کلام خداست، پس قرآن هم باید عادلانه باشد (به‌روشی که برابری کامل زنان و مردان را فراهم کند). اما اگر نتوانیم مطمئن باشیم، چنانچه فعلاً نیستیم، که متن حامی عدالتی است که ما به دنبال آن‌ایم، آن‌گاه این سوال می‌ماند که آیا قرآن واقعاً متنی الهی است یا خیر. اگر وحیانی بودن قرآن را زیر سؤال نبریم، این سوال مطرح می‌شود که آیا خدا عادل است یا نه (طر که از برابر زن و مرد حمایت کند.)‌» (ص248 - خط 8تا15)
او به صراحت می‌گوید آیاتی وجود دارد که با هیچ توجیهی نمی‌تواند انکار کرد که کاملا مردسالارانه و ضدارزش‌های فمنیستی و مؤید نابرابری جنسیتی زن و مرد در قرآن است، نظیر آیه‌ی جواز داشتن چهار زن برای یک مرد به طور همزمان و....)
او سرانجام بدون اینکه لحظه‌ای این تردید را مطرح کند که شاید آن چیزی که به عنوان عدالت جنسیتی نسبت به مرد و زن در فمنیست گفته می‌شود، به واقع عادلانه نباشد و صحیح هم نباشد؛ با مفروض دانستن صحیح قطعی و یقینی بودن مفهوم عدالت جنسیتی و تساوی و تشابه حقوق زن و مرد، تلویحاً بیان می‌دارد که ناگزیر باید به شکلی در الهی بودن و مقدّس بودن و وحیانی بودن قرآن تردید کنیم.


واقعا ناشر و مترجم و وزارت ارشاد خسته نباشند...
        

0