یادداشت علی مصباحی
1403/8/29
کتاب چهار اشکال بسیار بزرگ دارد! (ترجمه از نشری دیگر را خواندم - نشر مؤسسه فرهنگی راه بین - ترجمه مهدی مجردزاده کرمانی) اشکال اول اینکه در چندین جای کتاب رسماً گفته بهترین و مطمئنترین و پرسودترین راه ثروتمند شدن سود مرکب است! ربای علنی قطعی! قرض بدی با سود پس بگیری و سپس اصل پول و سود رو دوباره قرض بدی!!! خیلی علنی و ریلکس هم ترجمه شده!! (صفحات 45و46) این گناهی که کمترین مقدارش از هفتاد بار زنای با محارم در خانه کعبه بزرگتر است. خیلی علنی گفته از طریق قرض ربوی و کسب سود از قرض کاری کنید که هر یک از سکههایتان بتواند تولید مثل کند! (در اسلام پول نباید کار کند! پول نباید تولید پول کند بدون اینکه شما کاری انجام داده باشید، این خصیصهی نظام سرمایهداری است که در آن هر روز به جهت ساختار ربوی صاحبان سرمایه چاقتر میشوند و دریافتکنندگان سرمایه لاغرتر! و شکاف طبقاتی هم روز به روز افزایش مییابد!) کتاب میگه با این روش شما کار میکنید که چه کار کنید چه تفریح و سفر باز جریان درآمد مداوم وجود داره! (ص46 - خط7) میگه به هر کی خواستید پول قرض بدید، فقط مطمئن باشید که میتونه برگردونه! (ص47 خط 16و17) اشکال دوم این هست که میگه هر کی فقیر هست خودش مقصره! خودش عرضه نداشته و خودش عقل نداشته! این حرف شرک محض و کفر محض است! چرا؟ چون عملاً همان حرف یهود است که گفتند «قالت الیهود ید الله مغلوله (بقره:64) یهود گفتند دست خدا بسته است» یعنی قوانینی وجود دارد در هستی که همه چیز تابع آن قوانین است و خدا مثل یک ساعتساز، ساعت جهان را کوک کرده و رفته این قوانین تخلفناپذیرند که دارند کار میکنند! بر این اساس هم ربوبیت الهی در کار نیست، خدایی نیست که بر اساس حکمت بالغهاش مافوق همهی تلاشها و عوامل اگر خواست رزق را بر کسی تنگ گیرد اگر خواست وسعت دهد و هر کی فقیر است خودش مقصر است! با این حساب اگر کسی تمام تلاشش را کرد هم سخت کار کرد هم تخصص پیدا کرد و هم درست کار کرد اما یکباره مریض شد (خودش یا عزیزانش) و تمام داشتهاش را صرف هزینههای بیماری کرد و فقیر شد باز خودش مقصر است! بارها در کتاب این مطلب گفته شده که فقرا خودشان مقصر هستند و لایق ترحم نیستند چون خودشان مقصر هستند. اشکال سوم هم این است که کار را رزاق و علت تامه برای رزق معرفی میکند و بارها و بارها میگوید کار بیشتر و بهتر برابر است قطعا با درامد بیشتر! و علت تامه برای ثروتمندی را هم هوش و توان خود فرد معرفی میکند دقیقا مانند قارون! که وقتی به او گفته میشد که چرا از این مالی که خدا به تو داده انفاق نمیکنی در پاسخ میگفت: «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِي (قصص:78) به راستی که این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آوردهام! یعنی خودم و علم و تواناییهای خودم علت تامه برای این ثروت من است! نه خدا!!! اشکال چهارم هم: نهی شدید از معامله به شکل مضاربهی اسلامی که سرمایهگذاری با شرط مشارکت در سود و زیان است را شاید بشود گفت پرتکرارترین نهی کتاب است! به عنوان نمونه در ص88 خط8 میگوید: فراموش نکنید که ثروتمندان نینوا هرگز در راهی سرمایهگذاری نمیکردند که اصل سرمایهشان به خطر بیافتد و یا درگیر سرمایهگذاریهای بدون منفعت شوند!!!! کتاب در یک کلام مدح سرمایهداری و ثروت و مدح طمع و سودجویی است مقارن به سه اشکال بسیار بزرگ که در فوق به آنها اشاره شده.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.