یادداشت

یهودیان در جهان اسلام
        برای اینکه بفهمیم این کتاب تا چه حد تحریف عمیق تاریخ است و حاصل نگاه چه کسی است، بهتر است اول برنارد لوئیس یهودی را بشناسیم! او از والدینی یهودی به دنیا آمده و با زنی یهودی از طبقه‌ی قدرتمندان صهیونیست ازدواج کرده،‌ از پرنفوذترین حامیان صهیونیسم و توجیه‌گر همواره‌ی جنایات اسرائیل علیه فلسطینیان بوده و بارها هم به خاطر خدماتش از سوی اسرائیل و لابی صهیونیسم آمریکا مورد تجلیل واقع شده؛ او در باب اسلام چنین عقیده دارد: «تمدنی برجسته در گذشته و شیطان مجسّم در حال» و معتقد است بین تمدن اسلام و تمدّن غرب هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه یکی دیگری را نابود کند و یکی در دیگری منحل شود! راه سومی هم وجود ندارد!
 از نظر لوئیس این پرسش که پس از یازده سپتامبر غربی‌ها از یکدیگر می‌پرسیدند که: «چرا مسلمان‌ها از غرب متنفر شده‌اند؟» پرسشی خطا است. از نظر او مسلمان‌ها از غرب متنفر نشده‌اند. بلکه آن‌ها قرن‌ها است که از غرب متنفر بوده‌اند. آن‌ها با تنفر و حسرت، پیشرفت نظامی، علمی و فرهنگی غرب را از سده ۱۶ (میلادی) به این سو و همزمان پس‌رفت خود را قدم به قدم به چشم دیده‌اند. او می‌گفت آمریکا باید حس احترام یا دست‌کم ترس نسبت به غرب را در دل جهان اسلام بکارد، حتی اگر لازمه آن جنگ باشد.
او ترکیه و اسرائیل را یگانه دولت‌های مدرن موفق در منطقه خاورمیانه می‌دانست. او مصطفی کمال آتاترک را به خاطر پایه‌گذاری سکولاریسم در ترکیه پس از جنگ جهانی اول می‌ستود. برخی از تحلیل‌گران معتقدند که نفوذ لوئیس (به جهت رابطه‌ی مخفیانه‌ی او با یکی از شاه‌دخت‌ها عثمانی که حتی منجر به طلاق همسرش از او شد)، در میان برخی از ژنرال‌ها و سیاستمداران ترک، به انعقاد پیوندهای نظامی میان اسرائیل و ترکیه در دهه ۱۹۹۰ (میلادی) کمک کرد!
دیدگاه‌های افراطی ضداسلامی، ضدخاورمیانه‌ای و غرب‌ستایانه لوئیس، همواره مورد انتقاد و مخالفت پروفسور ادوارد سعید بوده است و آن‌ها با هم مناظراتی داشته‌اند.
او در جنگ جهانی دوم تحت تربیت سازمان جاسوسی بریتانیا MI6 قرار می‌گیرد و پس از پایان جنگ به عنوان جاسوس و افسر اطلاعاتی و کارشناس ارشد جهان عرب در بخش وزارت امور خارجه بریتانیا مشغول به کار می‌شود. 
لوئیس در سال ۱۹۵۰ و در خلال سال‌های فعالیت دانشگاهی در SOAS، به مدت یک سال در ترکیه برای پژوهش بر روی اسناد سیاسی و دولتی عثمانی‌ها در آرشیو ملی آن کشور به سر می‌برد. یکی از اهداف پژوهش لوئیس بر روی آرشیو دولتی عثمانی‌ها، آشنایی کامل با فلسطین و فلسطینی‌ها بود تا در راستای استوار‌سازی پایه‌های کشور نوپای اسرائیل یاری شود، که دو سال پیش از آن توسط بریتانیا در فلسطین به پا شده بود. به گفته‌ی مایکل هرش، سردبیر نیوزویک، در آن کشور بود که "تز لوئیس" در مورد آینده‌ی آسیای غربی شکل گرفت و سرانجام زیربنایی شد برای سیاست دولت جیمی کارتر و بعدها دولت جوج بوش و حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و اشغال آن کشور.
جوئل بنین (Joel Beinin)، پروفسور یهودی و هوادار صهیونیسم در دانشگاه استنفورد و کارشناس آسیای غربی در توصیف گرایشات صهیونیستی لوئیس می‌نویسد: "بدون هیچ گمانی او خوش بیان‌ترین و فرهیخته‌ترین مدافع صهیونیسم جهانی و دانشگاهی کارشناس خاورمیانه در آمریکای شمالی است"

برنارد لوئیس، تا پیش از مرگش، از دوستان و مشاوران همهٔ نخست‌وزیران اسرائیل به شمار می‌رفت، از جمله موشه‌دایان، اسحق رابین، مناخم بگین و بویژه گُلدا مایر، که به کابینه خود دستور خواندن یکی از مقاله‌های لوئیس را داده بود!
لوئیس در میانه دهه ۱۹۷۰ (میلادی) در مقاله‌ای با استناد بر آرشیو عثمانی‌ها و البته 'جعل تاریخ' مدعی شده بود که تا پیش از جداسازی فلسطین از عثمانی، موجودیتی به نام فلسطین در سراسر تاریخ وجود نداشته است و فلسطینی‌ها مسلمانانی بودند که از عربستان به آن سرزمین مهاجرت کرده بودند به همین دلیل عرب‌های فلسطینی نمی‌توانند ادعا کنند که از نظر تاریخی واجد دولتی در سرزمین موسوم به فلسطین بوده‌اند؛ این گفته او مورد استقبال رهبران اسرائیل قرار گرفت. گلدا مایر نخست‌وزیر وقت اسراییل، از اعضای کابینه خود خواست همگی این مقاله را بخوانند. مئیر از لوئیس تقاضا کرد به دیدار او برود. آن دو ساعت‌ها با یکدیگر سخن گفتند. لوئیس با آریل شارون نیز رابطه بسیار نزدیکی داشت. ادعایی که لوئیس در این مقاله مطرح می‌کند، تا به امروز دست‌آویزی برای سیاستمداران اسرائیلی شده است تا با ارجاع به مقاله‌ی لوئیس، حقوق مردم فلسطین را پایمال سازند.
لوئیس همچنین راهنمای بنیامین نتانیاهو و دست پشت‌پرده‌ی راهنمای او در سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌اش بوده است.
او سرانجام در سال 2018 در سن 102 سالگی به دَرَک واصل شد!

چنین شخصیتی با این عقبه‌ی فکری و عملی، آمده در موضوع تاریخ یهودیان در جهان اسلام کتاب نگاشته!
اولا در یک تحریف عجیب تاریخی، هیچ یک از جنایات و پیمان‌شکنی‌های یهودیان علیه پیامبر صلی الله علیه و آله در صدر اسلام را بیان نمی‌کند.
همچنین هیچ اشاره‌ای به جنایات یهودیان معروفی که بر علیه مسلمین اقدام کردند در دل حکومت اسلامی نکرده؛ با اینکه او تسلط ویژه‌اش تاریخ عثمانی است، اما در کل کتاب یک کلمه درباره‌ی خاندان ساسون‌ها سخنی گفته نشده! (خانواده ساسون (به عبری: משפחת ששון)، خانواده‌ای بسیار متمول از تبار یهودیان بغدادی است که شجره‌نامه آن‌ها به دیوید ساسون، تاجر و از رهبران یهودیان شبه‌جزیره هند و جنوب شرقی آسیا بازمی‌گردد که مدتی ساکن بوشهر بوده‌اند. نام خانوادگی ساسون در زبان عبری به معنای «شوق» است و از نام‌های خانوادگی یهودی است. دیوید ساسون یکی از سه‌سرمایه‌گذار اصلی در تأسیس بانک شاهنشاهی ایران و مؤسس بانک قاهره بود. خانواده‌ی ساسون همچنین سهم قابل توجهی در شرکت نفت برمه، شرکت نفت ترکیه، شرکت نفت عراق و شرکت نفت ایران و انگلیس داشتند. در دایرةالمعارف یهود این خانواده به عنوان سلاطین تجارت مشرق زمین شناخته می‌شوند و به «روچیلدهای شرق» شهرت دارند. این خانواده تأثیرات بزرگی بر هندوستان، بریتانیا و چین داشته‌اند. اصلی‌ترین عضو این خانواده ساسون بن صلاح (۱۷۵۰–۱۸۳۰) بوده که گفته می‌شود خزانه دار حکومت عثمانی بوده‌است و ریاست جامعه یهودیان بغداد را به عهده داشته‌است. او در سال ۱۸۲۸ م. (۱۲۴۴ ه‍.ق) به همراه تعدادی یهودی دیگر از بغداد می‌گریزند. علت این فرار در دایرةالمعارف یهود ظلم و تعددی داوودپاشا والی بغداد اعلام شده‌است.
در کتاب هیچ صحبتی از یهودیان مخفی که به ظاهر مسلمان شدند نیست، با اینکه در منابع معتبر خود یهودیان بحث‌های مفصلی در خصوص یهودیان آنوسی شده است! 
او به دروغ ظلم‌هایی از مسلمین نسبت به یهودیان را در کتاب ذکر کرده که برخی از آن‌ها را حتی مترجم و ناشر متذکر شده‌اند که این‌ها دروغ است، نظیر: فهرستی از بدبختی‌های یهودیان ایران در قرن 19 میلادی که درصفحات251و252 کتاب ذکر شده، مواردی نظیر:
یهودیان به بهانه نجس بودن هنگام ورود به خیابانی که مسلمین در آن سکونت داشتند پسربچه‌ها و اوباش به آن‌ها سنگ پرتاب می‌کنند.
به دلیل نجس بودن یهودیان هنگام بارش باران نباید از خانه بیرون بیایند چون نجاست را پخش می‌کنند از طریق آب بارانی که به آن‌ها خورده.
اگر ایرانی‌ای یک یهودی را بکشد و خانواده متوفی بتواند دو مسلمان به عنوان شاهد بیاورند، قاتل با جریه دوازده تومانی (معادل ششصد غروش) مجازات می‌شود. ولی اگر نتواند شاهد بیاورد حتی اگر قتل در ملأ عام باشد جنایت بدون کیفر می‌ماند.
ایرانی‌ها می‌توانند به زور وارد محل سکونت یهودیان شوند و هر چیز که خوششان آمد را به زور تصرف کنند.
اگر دعوا بین یهودی و ایرانی رخ دهد، یهودی را بی درنگ نزد آخون می آورند و باید جریمه سنگین بپردازد، اگر فقیر باشد باید بدنش جور پرداخت کند. او را تا کمر لخت می‌کنند و 40 ضربه با ترکه به او می‌زنند و اگر کمترین فریادی بزند شمارش از نو آغاز می‌شود.
اگر یک یهودی در سه روز قتل (مراسم عزاداری برای علی ع) در خیابان دیده شود، قتلش حتمی است!
و... فهرستی از این خزعبلات برای مظلوم‌نمایی از این قوم که اکنون بسیار بدتری از این را در برابر دوربین‌ها بدون هیچ ابایی علیه فلسطینیان انجام می‌دهند!
همچنین در تحلیلی دروغین و البته متناقض با برخی دیگر از ادعاهای خود لوئیس در این همین اثر گفته است که مسلمین مشکل جدی با یهود نداشتند و این روحیه‌ی یهودستیزی را از اروپایی‌ها به ارث برده‌اند!! (ص256تا260) که این هم دروغی آشکار است، آن‌ها نزد مسلمین منفور بودند به جهت عملکرد بسیار منفی و صفات بسیار منفی‌شان که هم قرآن کریم مکرر از  این صفات و عملکرد منفی در میان اکثریت مطلق یهودیان خبر داده و هم تاریخ به آن گواهی می‌دهد و ریشه‌ی این نفرت از یهودیان،  به مانند اروپایی‌ها و مسیحیان چیزی جز عملکرد خود اکثریت مطلق مردمان این قوم نیست!

علاوه بر اطلاعات تاریخی بسیار تحریفی، در این اثر، انبوهی از تحلیل‌ها اعتقادی به شدّت باطل و به غایت انحرافی نسبت به معارف اسلامی نیز وجود دارد، به عنوان نمونه در صفحه (43) گفته: معنای «لا اکراه فی الدین» این است که باید با دیگر ادیان کنار آمد و مدارا کرد و نباید دین‌ پیروان سایر ادیان را مجبور کرد که اسلام آورند و این آیه پذیرش کثرت‌گرایی و پلورالیزم را نشان می‌دهد. یا در باب آیه‌ی «لکم دینکم ولی دین» نیز همین برداشت را ارائه کرده است.
حال آنکه علامه طباطبایی در خصوص آیه‌ی شریفه‌ی «لا اکراه فی الدین» می‌فرمایند:
یکى از عجایب این است که بعضى از اهل بحث و مفسرین با زور و زحمت خواسته‌اند اثبات کنند که در اسلام عقیده آزاد است، و استدلال کرده‌اند به آیه شریفه: ((لا اکراه فى الدین)) و آیاتى دیگر نظیر آن.
در حالى که ما در سابق در ذیل تفسیر همین آیه گفتیم که آیه چه مى‌خواهد بفرماید، آنچه در اینجا اضافه مى‌کنیم این است که:
توحید اساس تمامى نوامیس و احکام اسلامى است، با این حال چه‌طور ممکن است که اسلام آزادى در عقیده را تشریع کرده باشد؟
و اگر آیه‌ی بالا بخواهد چنین چیزى را تشریع کند، آیا تناقض صریح نخواهد بود؟
قطعاً تناقض است!
و آزادى در عقیده در اسلام، مثل این مى‌ماند که در دنیاى متمدن امروز، قوانینی وضع کنند و آن‌گاه در آخر این قوانین، یک قانون هم اضافه کنند که مردم در عمل به این قوانین آزادند، اگر خواستند، عمل بکنند و اگر نخواستند نکنند.
به عبارتى دیگر، عقیده که عبارت است از درک تصدیقى، اگر در ذهنِ انسان پیدا شود، نتیجه‌اش الزاماً عملِ اختیارى انسان نیست، تا بشود مانند افعال که از آن می‌شود امر و نه کرد، فلان شخص را از فلان عقیده منع و یا در آن عقیده دیگر آزاد گذاشت؛ بلکه آنچه در مورد عقاید مى‌شود تحت تکلیف درآید لوازمِ عملى آن است، یعنى بعضى از کارها را که با مقتضاى فلان عقیده منافات دارد منع و بعضى دیگر را که مطابق مقتضاى آن عقیده است تجویز کرد،
مثلاً شخصى را وادار کرد به اینکه مردم را به سوى فلان عقیده دعوت کند و با آوردن دلیل‌هاى محکم قانعشان کند که باید آن عقیده را بپذیرند و یا آن عقیده دیگر را نپذیرند؛
پس آنچه ((بکن)) و ((نکن)) برمى‌دارد لوازم عملى به عقاید است، نه خود عقاید و معلوم است که وقتى لوازم عملى نامبرده با مواد قانون دایر در اجتماع مخالفت داشت و یا با اصلى که قانون متکى بر آن است ناسازگارى داشت، حتماً قانون از چنان عملى جلوگیرى خواهد کرد! پس آیه شریفه ((لا اکراه فى الدین)) تنها در این مقام است که بفهماند اعتقاد اکراه بردار نیست، نه مى‌تواند منظورش این باشد که اسلام کسى را مجبور به اعتقاد به معارف خود نکرده
و نه مى‌تواند این باشد که ((مردم در اعتقاد آزادند)). (ترجمه تفسیر المیزان (علامه طباطبایی): ج۴، ص۱۸۴و۱۸۵)
ایشان در خصوص آیه‌ی شریفه‌ی «لکم دینکم و لی دین» نیز می‌فرمایند: ممكن است به ذهن كسى برسد كه اين آيه مردم را در انتخاب دين آزاد كرده، مى‌فرمايد هر كس دلش خواست دين شرك را انتخاب كند، و هر كس خواست دين توحيد را برگزيند. و يا به ذهن برسد كه آيه شريفه مى‌خواهد به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌اله دستور دهد كه متعرض دين مشركين نشود. و ليكن معنايى كه ما براى آيه كرديم اين توهم را دفع مى‌كند، چون گفتيم آيه‌ی شريفه در مقام اين است كه بفرمايد شما به دين من نخواهيد گرويد و من نيز به دين شما نخواهم گرويد، و اصولا دعوت حقه‌اى كه قرآن متضمن آن است، اين توهم را دفع مى‌كند.
در یک کلام اینکه این اثر داره با مجوز منتشر می‌شه برای من بسیار عجیبه!
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.