العین

تاریخ عضویت:

اردیبهشت 1402

العین

@alayn

12 دنبال شده

10 دنبال کننده

یادداشت‌ها

العین

العین

1404/2/12

        بازیگوشی میثم را دوست داشتم ، بلندپروازی اش را هم.
نویسنده کودک درون را وامی‌دارد که در کوچه و پس کوچه های کوفه زندگی کند و اساسا جور دیگری به تاریخ نگاه کنی.
ظاهر داستان میثم شاید مناسب نوجوانان بود اما من حس می کنم لابلای زندگی اش ، درس های ویژه ای هم برای بزرگترها داشت:

اینکه انسان های شریف فرزندانشان را بزرگمرد بار می آورند ، مثل ابراهیم پسر مالک . مثل عباس پسر امیرالمومنین علیه السلام.
اینکه والدین به فرزندانشان جرأت می دهند ، مثل حبیب به میثم.
اینکه گاهی انسان های سر به هوا ولی زرنگ و در نهایت احساسی بودن ، در زندگی تاثیر جدی دارد ، مثل یحیی برای میثم.
اینکه مادر چقدر دغدغه ی اجتماع را دارد و باید در عمل دلسوز امام امتش هم باشد ، مثل سبیه.
اینکه اگر غم عالم دلت را گرفت و راهزن بی خبر به کاروان زندگی ات زد ، دلت به امامت خوش باشد و خوش باشی که بصره را برای او طی کرده ای...

درس های دیگری هم داشت که می‌گذرم..
چند وقتی بود میخواستم کتاب را بخوانم ، اما نشده بود. 
خیلی خوب بود...
      

1

العین

العین

1403/8/20

        نظرات رو خوندم اما یکم نظر من متفاوته .
ما معمولا درگیر داستان می شویم ، خصوصا این داستان که گیرایی زیادی داشت و منو تا اتمام داستان یک جا نشوند ، اما درگیر این نمی شویم که نویسنده با تمام حرفهایی که زد ، آخرش چه چیزی رو می خواست بگه.
البته هنر رمان همینه که تو داستان را بپزی و هر چقدر هنرمندانه پشت سرهم سوژه ها رو بچینی ، مخاطب تو بیشتر پای کتاب تو خواهد نشست ، چه اینکه کتاب هایی رو در ابتدای خواندنش رها کردیم و ادامه ندادیم. از این جهت قلم گیرای داستایوفسکی قابل تحسینه .

حقیقت اینه که عشق در اینطور کتابها طولانی مدت نیست. زمان داستان شاید کمتر از یک سال بود ، که نبود . اون‌ لحظاتی که غرور کنار میره و منیت تو عشق شکست میخوره ، آدم دوست داره داستان جذاب تر بشه ، اما چرا خودکشی ؟ چون عشق در این جور مواقع باید بمونه و الا دوباره همه چیز برمیگرده به زمان قبل. اینجا دین هم به داد هیچ کس نمی‌رسه و حرفی برای گفتن نداره و اون هم تازه محکومه ، همون جایی که سمبل مریم مقدس را هم در آغوش می گیره و به مرگ تن میده...

حقیقتش احساس می کنم معنای زندگی چیزیه که همه ازش فرار می کنند ، حتی داستایوفسکی...

ما با شکست ها و احساس حقارت ها و نیستی ها و نشدن ها احساس میکنیم به معنا دست یافته ایم ، البته اشتباه هم پیش نرفته ایم اما اینها فقط پیش فرضند و خصوصیت طبیعی دنیا، اما انسان دیر میخواهد بفهمد و با سرگرمی هایش درگیر است.

نمیدانم...
      

0

العین

العین

1403/8/4

        خاندان صدر همیشه برای من یک برجستگی خاصی داشته اند. آشنایی من هم از این خاندان بر می گردد به زمان در گذشت آیت الله شاهرودی. ابهام من از آنجایی شروع شد که گفتند ایشان شاگرد شهید صدر بودند و شهید صدر اصلا کیست ؟ به کتابفروشی رفتم و چند کتاب از آثار شهید را خریدم و شروع به خواندن کردم . حرفهایی درون کتاب بود که هنوز بوی تازگی میداد و کسی چاره اش نکرده بود. از آن سال که نزدیک ۶ سال می گذرد ، افتخار می کنم که با این ها آشنا شدم ولی تاسف می خورم که دیر آنها را شناختم.

کتاب حاضر خواندنی است ؛ چون راوی صادقانه نشسته و سخن می گوید . خانم صدر خیلی خوش حرف است ، خوش بیان ، خیلی هم معتقد. نمیدانم را به آسانی می گوید ، با مولف راحت است و گویا دخترش نشسته و از او سوال می کند. مولف از حرکات بدن خانم صدر می گوید و تصویر سازی خوبی انجام گرفته.
پاورقی های خانم نقوی خیلی خوب است ، توضیحات کافی و وافی.

نمیخواهم کتاب را نقد کنم ، اصلا به آن فکر نکردم . بنظرم این کتاب برای کسی که دلش می خواهد که بخواند زیباست ، وقتش تلف نمی شود  و... . 
      

4

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.