Afagh

Afagh

@afagh
عضویت

تیر 1404

81 دنبال شده

51 دنبال کننده

                “کتاب‌بازم!  فکر می‌کنم هیچی بهتر از یه کتاب خوب و یه فنجون چای نیست. موافقی؟ ☕📚
اینجا می‌تونید منو بیشتر بشناسید و با سلیقه کتابخونیم آشنا بشید. خوشحال می‌شم کتاب باز ها رو پیدا کنم! 😊”
              

یادداشت‌ها

Afagh

Afagh

3 روز پیش

        
بعضی کتاب‌ها فقط یه داستان نیستن، یه حس‌هایی رو بهت نشون میدن که شاید فکر می‌کردی فقط مال خودته. "رقیب‌های ازلی" دقیقاً از همون دست کتاب‌هاست. یه جوری به دل آدم میشینه که انگار داره از زبان خودت حرف میزنه.

یادتونه چه حسی داشتین وقتی باید از خواب بیدار می‌شدین، می‌رفتین بیرون، مدرسه، دانشگاه، سرکار و جوری رفتار می‌کردین که انگار دیشب هیچ اتفاقی نیفتاده؟ انگار دنیای درونتون با دنیای بیرون در تضاد کامل بود. یه جور حس غریبی که انگار همه با ترحم بهت نگاه می‌کنن و تو رو یه پله پایین‌تر از خودشون می‌بینن. یا اون حس خفه‌کننده‌ای که انگار دیگه توی این شهر، این جامعه، هیچی برای تو باقی نمونده. تمام امید و آرزوهات نابود شده. اون حسی که فکر می‌کنی دیگه قرار نیست چیزی درست بشه، اون حس تنهایی عمیقی که حتی تو شلوغی هم رهات نمی‌کنه، یا اون باری که روی شونه‌هاته و نمیتونی برای کسی توضیح بدی. این کتاب برای من پر از این حس‌های آشنا بود. حس‌هایی که قلب آدم رو مچاله می‌کنه و همزمان یه نوری توش روشن می‌کنه.

**خلاصه کتاب:**

آیریس یه نویسنده بااستعداده، اما خب زندگی همیشه اونجوری که ما می‌خوایم پیش نمیره. بعد از اینکه برادرش، فورست، راهی جنگ میشه، همه چیز زیر و رو میشه. مادرش به الکل رو میاره و آیریس می‌مونه با یک عالمه قبض عقب‌افتاده و یخچال خالی. توی اون وضعیت سخت، وقتی دیگه از همه چیز خسته شده، از محیط کار طاقت‌فرسا و فضای سنگین خونه، پناه می‌بره به ماشین تایپ قدیمی مادربزرگش. شروع می‌کنه به نوشتن یه نامه برای برادرش، یه نامه از ته دل. اما این نامه، سر از خونه‌ی رومن کیت، رقیب سرسخت و دیرینه‌اش درمیاره. و اینجاست که داستان واقعی شروع میشه…

**شخصیت پردازی و فضاسازی:**

 آیریس رو کاملاً درک می‌کردم و باهاش همدلی می‌کردم، اونقدر که انگار خودم بودم که تو اون شرایط سخت دارم دست و پا می‌زنم. از مریسول و مهربونی‌هاش که نگم براتون و دلم می‌خواست یه دوست مثل اتی داشته باشم. و رومن کیت! کیه که عاشقش نشه. دنیای کتاب و فضاسازیش رو هم خیلی دوست داشتم؛ فضا ها و مکان هایی مثل خونه‌ی عجیب و غریب خانواده‌ی کیت، باغچه‌ی مسافرخونه‌ی مریسول و پناهگاه ها و مسیر های تودرتوی ساخته شده برای سربازان.

**محتوا:**
این کتاب فقط یه داستان عاشقانه نیست. این یه داستان از جنگه، از سختی‌های زندگی، از غمی که مثل یه سایه روی آدم می‌افته، و از عشقی که تو دل همین سختی‌ها و جنگ‌ها جوونه می‌زنه و راه خودش رو پیدا می‌کنه.

**روند داستان:**
روند داستان هم خیلی خوب و روان بود، طوری که اصلاً متوجه گذر زمان نمی‌شدی و دوست داشتی فقط بخونی و بخونی. پر از غافلگیری‌های شیرین و البته تلخ بود.😭

 من انقدر ازش لذت بردم که ایرادی به چشمم نیومد. فقط یه لحظه بود که از تعجب شاخ درآوردم، اونم وقتی فهمیدم کیگان یه خانومه! البته این نقطه ضعف نیست اما راستش رو بگم، من دوست دارم کیگان رو مرد تصور کنم😁

**جمع‌بندی:**

در آخر، پیشنهاد میکنم "رقیب‌های ازلی" رو حتماً بخونید. این کتاب یه جورایی قلب آدم رو لمس می‌کنه و تا مدت‌ها توی ذهنتون باقی می‌مونه. پس اگر دنبال یه کتابی هستین که هم دلتون رو بلرزونه و هم امید رو توی وجودتون زنده کنه، "رقیب‌های ازلی" رو به لیست مطالعه‌تون اضافه کنید!❤️✨

پ.ن. کاش زودتر جلد دوم چاپ بشههه😭
      

11

Afagh

Afagh

1404/5/14

         A Very Risky Gamble


 کتاب درباره‌ی دختری به نام ایوری هست که یهو می‌فهمه وارث خانواده‌ی خیلی خیلی پولدار و مرموز هاثورن شده! باید بره تو عمارتشون زندگی کنه و بفهمه چرا. یه جورایی انگار تو یه فیلم معمایی گیر افتاده و باید حواسش جمع باشه.
شخصیت‌پردازی هاثورن‌ها خیلی خفنه، مخصوصاً جیمسون و گریسون.  (به نظرتون جیمسون هاثورن رو کجا میشه پیدا کرد؟🥹😂❤️)
فقط کاش نویسنده بیشتر در مورد ایوری می‌گفت. ما تقریباً هیچی در مورد ظاهر ایوری نفهمیدیم ‌، با وجود اینکه شخصیت اصلی داستان بود. گفتم شاید جلد دوم یک تصوری از ایوری پیدا می کنم، اما این طور نشد. به هرحال ، بازم این چیزی از شخصیت پردازی و فضاسازی محشر عمارت هاثورن توسط نویسنده کم نمیکنه .احساسات هم به خوبی روی کاغذ اومدن و این می‌تونه یکی از نقاط قوت این مجموعه باشه.

اما اگه بخوام نظر کلیمو بگم، واقعاً نویسنده یک داستان عالی ساخته که اصلاً نمیتونی زمین بذاریش. من جلد اول که بازی های میراث ( یا بازی وراثت) و جلد دوم ارثیه هاثورن ( یا میراث هاثورن)هستن رو به یک اندازه دوست داشتم ، اما جلد دوم به نحوی برای من جذاب تره و کشش بیشتری نسبت به جلد اول داره. آخرای جلد دوم پیچیدگی های کتاب به اوج میرسن، اما اونجاست که تازه داستان هیجان‌انگیز تر هم میشه. انگار نویسنده همه ی گره های داستان رو جمع کرده و داره یکی یکی گره‌گشایی می‌کنه، و این باعث میشه که نتونی کتاب رو زمین بذاری و مدام منتظر فاش شدن راز بعدی باشی. داستان پر از غافلگیریه و واقعاً نمیشه حدس زد چی قراره اتفاق بیفته‌.
( دلم میخواد  همین الان برم سراغ جلد سوم 🥹)
خلاصه که اگه اهل داستان‌هایی هستید که مغزتون رو درگیر می‌کنه و نمی‌ذاره نفس بکشید، این مجموعه رو از دست ندید! 
در آخر ، ممنون که این یادداشت رو خوندید❤️👋
پ.ن. عکس رو از کانال کتابفروشی دیزی مون در ایتا برداشتم که کانال خیلی خوبیه و کتاب های بسیار خوبی رو معرفی و موجود می کنند، یه جورایی با این کانال این مجموعه رو پیدا کردم🌹

      

43

Afagh

Afagh

1404/5/8

        وقتی به بهخوان اومدم، فهمیدم باید از منطقه ی امنم بیرون بیام و کتاب های جدید، با ژانر های متفاوت رو بخونم.
توی شبکه های اجتماعی مختلف گشتم تا یه کتاب خوب پیدا کنم که دیدم همه جا پر شده از کتاب ناتوان. یادداشت ها و نقد ها رو خوندم و حقیقتاً جا خوردم. 
نظرات تقریباً به سه دسته تقسیم می‌شدن: 
کسایی که عاشق این کتاب شده بودن و از فضا و داستان جذابش میگفتن .
کسایی که از تکراری و کلیشه ای بودن کتاب ، کند بودن داستان در ابتدا و نگارش بد نوشته بودن اما با این وجود به خوندن ادامه داده بودن و  علاقه ای عجیب به ناتوان پیدا کرده بودن، اما همچنان نمی تونستن از ایرادات زیاد چشم پوشی کنن.
کسایی که اعتقاد داشتن خوندن این کتاب وقت  تلف کردنه و نمی ارزه اینقدر بابتش پول بدیم و آثار بسیار بهتری هم وجود دارن .

تا همین امروز صبح مشغول خوندن نظرات بودم و  در این فکر بودم که کتاب رو بگیرم یا نه.
عصر اتفاقی رفتیم شهر کتاب . قصد نداشتم کتاب رو بردارم، اما از توی قفسه می‌گفت بیا منو بردار😂. دیگه دلو زدم به دریا و برداشتمش.
شاید یکی از مهم ترین علت های معروف شدن این کتاب، جلد جذابشه، و شخصیت هاش ( به نظرم از عکس های صفحه های اول خیلی خوشگل بودن)
خلاصه که، برداشتمش چون میخواستم جواب چند سوالو بفهمم : 

چی میشه که با وجود مشکلات زیاد، یه کتاب توی دلت جا خوش میکنه؟
میشه به کتاب های ترند اعتماد کرد؟
کتاب های ترند توی چه محوری هستن و مردم بیشتر جذب چه چیز هایی میشن؟
البته که نمیشه با خوندن فقط یک کتاب به این سوال ها پاسخ بدیم، اما می‌خوام برم توی این مسیر و کتاب های بیشتری در این ژانر بخونم (حتی اگه با فاصله بخونمشون) و بتونم به سوالات توی ذهنم جواب هایی بدم.
چون، اینکه بدونیم جامعه داره در چه سمتی حرکت میکنه و به چه جایی میره ، خیلی مهمه.
میرم که کتابو شروع کنم و بعد از خوندن، یه یادداشت دیگه می نویسم🌹✨


ویرایش بعد از خواندن کتاب: 
 ناتوان، تجربه بی‌نظیری از غرق شدن در دنیایی پر از چالش‌های طاقت‌فرسا و روابط انسانی پیچیده بود. قلم نویسنده من رو مجذوب خودش کرد و تونست با ظرافت خاصی، لایه‌های مختلف داستان رو به تصویر بکشه.( فکر کنم برای این کتاب عضو دسته ی دوم میشم✨)

نقاط قوت:

آزمون‌های سخت و طاقت‌فرسا:از نظرم یکی از ویژگی‌های برجسته این کتاب، به تصویر کشیدن آزمون‌هایی هست که شخصیت‌ها باهاش روبرو می‌شن. این چالش‌ها نه تنها برای پیشبرد داستان ضروری‌ان، بلکه عمق و لایه‌های جدیدی به شخصیت‌ها می‌دن و خواننده رو تا پایان مسیر با خودشون همراه می‌کنن. هر صفحه، خواننده رو درگیر می‌کنه و میل به دونستن سرنوشت شخصیت‌ها رو بیشتر می‌کنه.

ارتباطات عجیب و زیبا بین شخصیت‌ها: از نظرم روابط میان شخصیت‌ها، به ویژه ارتباطات غیرمنتظره و عمیق، از دیگر نقاط قوت کتابه.این روابط ثابت نیستن، مدام در حال تغییر و تحول‌ هستن و همین پویا بودن باعث شده که داستان جذاب‌تر و زنده‌تر بشه. این تغییرات و پیچیدگی‌ها هستن که داستان  رو از یک روایت ساده و خطی متمایز می‌کنن. 
شخصیت‌پردازی قوی: شخصیت پیدین‌گری، با قدرت و اراده‌اش برای مبارزه با سرنوشت، ستاره ی کتابه. سیر تحول اون و اینکه چطوری با مشکلاتش دست و پنجه نرم می‌کنه، واقعاً الهام‌بخشه. همین‌طور، شخصیت‌پردازی کای و کیت، دو شاهزاده اسیر در میان انتظارات پدرشون و احساسات پیچیده ، به خوبی پرداخت شده بود و حس همذات‌پنداری رو در خواننده برمی‌انگیخت. پیچیدگی‌های درونی این دو شخصیت و کشمکش‌هاشون، به داستان ابعاد بیشتری داده بود.

نقاط ضعف:

تکرار کلمه : اگرچه این نکته‌ای جزئیه، اما تکرار بیش از حد کلمه “به سان” در بسیاری از قسمت‌ها، کمی از روانی متن کم کرده بود. و واقعاً امیدوارم در ویرایش‌های بعدی یا آثار آینده، این موضوع مورد توجه قرار بگیره.
در مجموع، ناتوان کتابیه که نه تنها شما رو به فکر می‌اندازه، بلکه تا مدت‌ها در ذهن و قلب شما باقی می‌مونه. این کتاب، من رو به شدت ترغیب کرد تا سریع‌تر برم سراغ جلد دومش!
البته که لازمه بگم من تا حالا کتابی با این سبک نخونده بودم و همین دلیل شاید یکی از دلایل اصلی باشه که اینقدر ناتوان من رو تحت تأثیر خودش قرار داد.
اما در کل ، ارزش فرصت دادن بهش رو داره. در دویست صفحه ی ابتدایی کتاب ، داستان کمی کنده، اما در ادامه روال داستان بهتر میشه و شما رو جذب می‌کنه✨💓






      

44

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.