سارا کاظم زاده عطار

تاریخ عضویت:

خرداد 1403

سارا کاظم زاده عطار

@Sarakazemzade

36 دنبال شده

25 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        - روایت کربلا از زبان یه اسب؟
- حرف‌های یه اسب رو باور کنم؟
- یه اسب چه می‌فهمه از داغ و غربت کربلا؟

روزی که دوستم این کتاب رو به من معرفی کرد، این سوال ها توی ذهنم می‌چرخید.
وقتی کتاب رو شروع کردم، از همون صفحه‌ی اول مجذوب قلم نویسنده شدم. انقدر ساده و دلنشین نوشته بود که هر جمله، قشنگ‌تر از جمله‌ی قبلی بود. هر خط، روایتی بود از داستانی که از هر زبانی می‌شنوم، نامکرر است؛ پر از درد، عشق و وفاداری.

توی اون معرکه فقط آدم‌ها نبودند که داغ دیدند... اینجا اسب علی‌اکبر هر آنچه که دیده رو برای لیلا که در کربلا حضور نداشت، تعریف می‌کنه.

نمی‌تونم تصور کنم چطور ممکنه آدم بتونه حتی با اسبش هم انقدر مهربون، باوقار و دلپاک رفتار کنه...
صفحه به صفحه که جلو می‌رفتم، اشک‌ چشم‌هامو تار و صفحات کتاب رو قطره‌قطره خیس می‌کرد.

ته دلم با خودم می‌گفتم:
حتی اگه فقط یه درصد هم این روایت از زبان یه اسب باورپذیر نباشه، باز هم چیزی توش هست که باید جدی گرفته بشه…
یه سبک زندگی، یه نوع نگاه، یه مدل عشق که کم‌کم داره از زندگی‌هامون فراموش می‌شه.

"عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر! من گمان نمی‌کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر این‌همه عاطفه، این‌همه تعلق، این‌همه عشق، این‌همه انس و این‌همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه‌ام..." ( برشی از کتاب)
      

1

        این کتاب روند درمان و جلسات تراپی یه خانم جوان هست 
به این صورته که خانم از مشکلات و درد دل هاش به روانشناس میگه و اون هم بهش کمک میکنه تا حلش کنند و شما روند بهبودی ایشون رو در طول کتاب میتونید مشاهده کنید
آخر هر فصل هم مراجعه کننده از نظرش درباره جلسه اون روز مینویسه 

در طول داستان ممکنه خیلی با نویسنده همزاد پنداری کنید و احساس کنید که شما هم این دغدغه ها رو داشتید اما تاحالا نمیدونستید که چطوری میشه درباره شون حرف زد 

این کتاب اختلال ها و بیماری های معمول روانشناسی رو به زبان ساده توضیح میده 
مثل شخصیت نمایشی ، خودبزرگ بینی ، خود زشت انگاری ، ADHD و...
برای شروع به مطالعه کتاب های روانشناسی و تقویت اطلاعات عمومی به نظرم گزینه خوبیه 

معمولا مطالعه کتاب های روانشناسی و توسعه فردی جذابیت و کشش کمتری نسبت به رمان ها دارند اما این کتاب با اینکه بهتون راه حل خاصی نمیده ولی همین که با مشکلات آشناتون میکنه، باعث میشه که برای خودتون و بهتر کردن حال خودتون قدمی بردارید
در کل نظر من اینه که کتاب خوبی بود 
اگه دنبال کتاب روانشناسی ای هستین که مثل یه سفر درونی باشه  و هم جذاب باشه و هم آموزنده ، این کتاب میتونه در جایگاه خودش مفید باشه
      

6

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 10

راه بلافاصله باز شد و من سوارم را برق آسا به کناره شریعه رساندم. علی پیاده شد و گلوی مشکها را به دست آب سپرد و به من اشاره کرد که آب بنوشم من چشمهایم را به او دوختم و در دل گفتم: «تا تو آب ننوشی من لب تر نمی کنم‌.» او بند مشکها را رها کرد تا من بند دلم پاره شود و آمرانه به من چشم دوخت. این نگاه، نگاهی نبود که اطاعت نیاورد. من سر در آب فرو بردم و چشم به او دوختم بی حتی تکان لب و زبان و دهان. اما او کسی نبود که آب نخوردن مرا نفهمد. دست مرطوبش را به سر و چشمم کشید و نگاهش رنگ خواهش گرفت آن قدر که من خواستم تمام فرات را از سر نگاه او یک جا ببلعم. مشکها پر شد‌ بی آن که او لبی به خواهش آب تر کند وقتی که بر من نشست و خنکای دو مشک را به پهلوهای عرق کرده ام سپرد، دوباره صدای چکاچک شمشیرها در گوشم پیچید و من مبهوت از این که چگونه در این مدت کوتاه در نگاه او گم شده بودم که هیچ صدایی را نمی شنیدم و هیچ حضور دیگری را احساس نمی‌کردم. ... - پدر جان! این آب برای هر که تشنه است. بخصوص این برادر کوچک و... و اگر چیزی باقی ماند ، من نیز تشنه ام. آرام بگیر لیلا! من خود از تجدید این خاطره آتش گرفته ام.

1

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.