بسیار زیبا  تعصبات افراد جامعه و برداشت های نادرستشان را از سخنانمان به تصویر کشید 
و بسیار دردآور است که افرادی ما را قضاوت میکنند که فکر میکنیم ما را می شناسند و برایمان ارزش قائل اند 
      

        دوستش داشتم به این دلیل که خوانندگان را تحریک میکند که به چالشش ادامه دهند 
      

        تنها دو جمله می توانم بگویم ۱.به طور عالی سرنوشت انتخاب ناآگاهانه رو به تصویر کشید ۲. کاش همگی چنین خانواده ی حمایتگری را تجربه کنیم
      

        اولین کتابی بود که نامش مرا تحریک به خواندن کرد ابتدا فکر میکردم که عاشق این کتاب می شوم سایر دوستانم  همین تصور را میکردند که جزو محبوب ترین کتابهایم میشود اما میخواهم در رابطه با این کتاب کمی سخت گیرانه نظر بدهم چهره ی زن را به عنوان یک آدم خوشگدران و بیخیال دوست نداشتم و همینطور چهره ی مرد را به یک آدم مظلوم
      

        خانم شادمهری در این کتاب شما را ترغیب میکند که به دنبال فلسفه ی اسلام باشید کاری که خیلی ها نتوانستند انجام بدهند 
      

        در این کتاب نویسنده بسیار زیبا و ظریفانه خودکشی را نقد کردند  و امید به زندگی را به تصویر کشیده اند 
      

        کاش همه ی ما شخص تاثیر گذاری همچون او در زندگیمان داشتیم
      

        کتابی بسیار دوست داشتنی همرا با شخصیت های جالب و دوست داشتنی خواهرانی  با تفاوت های بسیار که همدیگر را دوست دارند مادری که در نبود پدر به خوبی از  آنها مراقبت میکند 
من به شخصه این کتاب و  هیمنطور شخصیت جو را دوست دارم و  به نظرم میتواند الهام بخش خیلی های دیگر باشد 
      

        گاهی برای زندگی کردن نیاز به یک تلنگر است و چه تلنگری بهتر از صدای زنگی به نام مرگ ....هر چند دروغی
      

        در چند کلمه خلاصه میکنم کتابی است تخیلیی و فانتزی و بسیار دوست داشتنی اگر کسی فانتزی خوان نیست توان برقراری ارتباط با آن را ندارد 
      

        از این نویسنده کتاب های زیادی خوانده ام و این سه ستاره ای که داده به خاطر کتاب های (خدمتکار . یادت هست و بخش دی )است و این کتاب را آنچنان دوست نداشتم به دلیل اینکه واقعیت ها تنها برای آن زن و شوهر فاش میشود و  برای آن که زندگی خوبی داشته باشند دست به قتل میزنند و دور از اجتماع زندگی میکنند اینکه قانون متوجه ی قتل آنها و جنایت آنها نمیشود برایم اذیت کننده است
      

        برخلاف بعضی از افراد من این کتاب را دوست داشتم ابتدای کتاب ناشر کتاب آن دخترک را دریافت میکند و شوکه میشود به چه دلیل به دلیل آنکخ در فصل های آخر متوجه میشویم که آن دختز وجود خارجی ندارد در حالی که در ابتدا و  اواسط داستان  گمان میکنیم که وجود خارجی دارد اما نادیده گرفته میشود بسیار غم انگیز و جالب است و کتاب دیگری از این نویسنده به نام سنگ کاغذ قیچی خوانده ام کع به اندازه این زیبا و خیره کننده برای من نبود
      

        آگاتا کریستی یکی از محبوب ترین نویسنده های من است و با خلق شخصیت پوآرو و خانم مارپل خودش را جاودانه کرده است
اما در رابطه با این کتاب اولین چیزی که برای من گنگ است این است که تمامی افراد با شنیدن نامی که زیاد آن شخص را نمی شناسند و یا نمی شناسند حاضر شدند به جزیره بروند و حتی مشتاق مهمانی اند .
اما محتوای این کناب به این امر می پردازد که بعضی اوقات افراد کارهایی انجام میدهند که باعث آسیب رساندن به بقیه می شود ولی جامعه و قانون با آنها کاری ندارد و آنها را رها میگذارد
      

        کتابی بسیار دوست داشتنی از یک روان شناسی در زمان جنگ و زندانی شدن و به وضوح نشان میدهد که تنها انگیزه ی زنده ماندن در شرایط سخت آن زمان این است که معنا و انگیزه ای در زندگی پیدا کنیم 
و داستان زندگی این روانشناس و اتفاق هایی که برای آن افتاده است و تلاشش برای پیدا کردن معنا آن هم در زمان جنگ که رحمی بین دولت های متفاوت نبوده واقعا ستودنی است
      

        کتابی جنایی که ابتدا بسیار گنگ است و در فصل های آخر آن متوجه میشویم موضوع از چه قرار بوده است و این موضوع نشان دهنده ی روند کند داستان است 
_و اینکه شخصیت زن اصلی با خیانت همسرش به دلایلی کنار می آید شاید برای خوانندگان جالب نباشد