بهار توکلی

بهار توکلی

@Bahar.Tavakkoli

107 دنبال شده

88 دنبال کننده

            هیچ چیز جالب و با اهمیتی راجع به وی وجود ندارد.
          

یادداشت‌ها

        این اولین کتابی است که از ادبیات ترکیه خواندم.(:🌿
چون امروز مدرسه نرفتم-البته که از لحاظ ساعتی دیروز محسوب می شود- فرصت کردم تمامش کنم.  کتابی که من هدیه گرفتم چاپ دوم بوده و عکس دیگری از نویسنده روی جلد است.(:

کتاب مجموعه داستان هایی از یک شخصیت  است که با توجه به توضیحات و متن داستان فکر کنم تجربه های خود نویسنده باشد. اما مطمئن نیستم و صرفا برداشت من است. راجع به نویسنده توضیحی نمی‌دهم که هم پشت کتاب هم در بخش توضیحات بهخوان آمده. در توضیحات آمده که در هر داستان به سکوت اشاره ای شده اما من فقط ارتباط داستان آخر با سکوت را متوجه شدم و شاید این نقدی باشد که بتوان بر کتاب وارد کرد. یعنی واضح و روشن نبوده و انگار باید خود نویسنده حضور داشته باشد تا ارتباط دیگر داستان ها با سکوت را بیان کند.
از حال و هوای کتاب لذت بردم و از دسته کتاب هایی برایم است که می توانم به آن برگردم. من معمولا بخش هایی از کتاب که برایم جالب است را هایلایت می کنم. و لزوما بخش هایلایت شده، بریده کتاب نیست؛ بعضی وقت ها صرفا از نوع توصیف نویسنده خوشم می آید که خطی یا بندی را هایلایت می کنم و اگر این کتاب من را ورق بزنید، اکثر صفحاتش هایلایت شده.😂 بخشی اش بریده کتاب و بخشی اش توصیفات جالب نویسنده است.
 نویسنده با کلمات آشنایی خوبی دارد و واژه ها را خوب و دقیق کنار چیده و مفهوم مورد نظر خود را ساخته. من همه داستان هایش را دوست داشتم ولی "سکوت" و  "سلام" و شاید "نفسی در تاریکی" (دوتای اول قطعی و سومی طبق حس آن لحظه ام) را بیشتر از بقیه دوست دارم. همه داستان ها، ظرفیت گفت و گو راجع بهشان را دارند. و این به نظرم نشان دهنده توانایی نویسنده است. بعضی از داستان ها در زمان کودکی شخصیت و بعضی ها هم روایت های شخصیت در اتفاق ها و تجربه های بزرگسالی اوست.
نکته جالب و مثبتی که در قلم نویسنده نظرم را جلب کرد،‌ استفاده خوب و جالب و حتی دقیق نویسنده از عناصر کشورش است؛ برای مثال  یک جا در توصیف گرمای تابستان ترکیه می‌‌گوید: "چنان گرم است که در‌ خنک ترین قسمت خانه هم آدم احساس ورقه های بریده شدهٔ کباب ترکی را دارد" یا در جایی دیگر از کتاب می گوید: "جملات خوش آهنگ و زیبایی از زندان های هفت قلعه ی ذهنم بیرون می تراویدند."  که زندان های هفت قلعه طبق پانویس کتاب، یک قلعه و زندان قدیمی در استانبول است. باز هم در متن اشارات دیگری دارد که الان در خاطرم نیست. و بسیار از خوردنی ها و نوشیدنی و ... های کشورش در بخش های مختلف یاد می کند که من در‌ کمتر کتابی این را دیدم.(البته می تواند به خاطر کم‌کتاب‌ خواندنم  هم باشد😅) 
در کل زبان کتاب، زبانی گرم، صمیمی و روان است. تشبیهات و توصیف های نویسنده در مجموع جالب و نو بودند. و اگر مثل من احتیاج به خواندن کتابی دارید که نیاز به تمرکز و دقت زیادی ندارد و هروقتی می شود به آن سر زد، با فاصله و خرد خرد خواند،  این کتاب را پیشنهاد می کنم. حجم کتاب هم خیلی زیاد نیست و راحت می شود آن را حمل کرد. 

این کتاب با من اردوی مشهد مدرسه آمده و در قطار خوانده شده، در مترو وقتی در قطار جلویم بسته شد و دوستم در قطار بود و من از او‌ جا مانده ام، یاورم بوده و بخش هایی از آن حتی در ساعت مطالعاتی مدرسه، پشت میز های پانسیون، در استراحت کوتاهی که به خودم دادم خوانده شده. (: 
      

23

        کتاب قبلی را که تمام کردم، دنبال کتاب جدید رفتم سراغ کتابخانه ام. کتابی را برداشتم و یکی و دو صفحه اول را خواندم. راستش آن لحظه جذبم نکرد. کمی دیگر گشتم و بعد چشمم خورد به عنوان کتاب. باز کردم و صفحه اول را خواندم. احساس کردم چیزی است که الان دلم بخواهد بخوانم. جلوتر که رفتم غافلگیر شدم، چون از شروع داستان نمی‌شود پیش بینی کرد داستان روایت جنگ و اشغال دانمارک توسط نازی ها، از زبان آنه‌مری ده ساله و اتفاقاتی که برای دوست صمیمی اش، الن قرار است رخ بدهد، باشد. البته صفحه دوم متوجه می شوید ولی برای من شروع جالبی داشت. کتاب روان و کم‌ حجمی بود که در یک نشست می توان خواندش. خیلی خوب با کتاب ارتباط گرفتم و همراهش شدم. از داستان هایی که هول و ولایی را روایت می کنند، لذت می‌برم. 
علت اینکه پنج ستاره کامل ندادم این بود که، انگار نویسنده در بخش آخر فقط می‌خواست کتاب را دیگر تمام کند و داستان را جمع و جور. می شد پایان‌ قشنگ تری داشته باشد. چون از صحنه قبلی پرید‌ دو سال بعد که جنگ دیگر تمام شده و مختصر شرح حالی از اتفاقاتی‌ که برای دو شخصیت دیگر رخ‌داده و لحظه ای که شخصیت اصلی همراه خانواده درحال سپری است، داد. البته دو سال جلوتر رفتن ایراد متن نویسنده نیست، صرفا می‌توانست پایان بهتری برای کتاب بنویسد.
چیزی که راجع به کتاب نظرم را خیلی جلب کرد، آن بخشی است که آنه مری متوجه دروغ مادر و دایی اش شد و وقتی از دایی اش راجع بهش پرسید، این طور جواب گرفت که هرچقدر کمتر بداند، شجاع تر خواهد بود و این دروغ به نفع خودش گفته شده. جلوتر آنه‌مری اشاره می کند که خودش هم برای محافظت از دوستش، شریک آن دروغ می شود. برایم جالب و تأمل برانگیز بود.
در مجموع کتاب قشنگی بود.
ارتباط عنوان با داستان را هم متوجه نشدم.😂
      

6

        بگذارید اولین یاداشتم را با کتابی که به تازگی خواندم، آغاز کنم. 
این کتاب را عمه ام که بسیار کتاب خوان است به من امانت داد و موقع تحویل آن به من گفت: "این کتاب را خیلی دوست دارم. با همه رمان نوجوان هایی که خواندی فرق دارد." 
تصویری که نویسنده خلق کرده، فوق‌العاده است. راستش به قوه تخیلی که نویسنده دارد، غبطه می‌خورم.  کتاب بسیار روانی است و خیلی زود آن را تمام می‌کنید. ماجرا هایی که تومک عزیز در سفر پشت سر می‌گذارد، کشش خوبی را ایجاد می‌کند. عواطف و احساسات تومک به خوبی توصیف شده. از آن دست کتاب هایی که است که وارد کتاب می‌شوید و همراه شخصیت همه جا می‌روید و لحظه ها را تجربه می‌کنید. اتفاق های داستان قابل پیش بینی نیستند -البته این نظر من است- و من در طول داستان واقعا شگفت زده می‌شدم از خلاقیت نویسنده.
شخصیت های کتاب را بسیار دوست داشتم و اینکه هرکدام ویژگی های منحصر به فرد خود را داشتند، واقعا شیرین بود. قسمت مورد علاقه من، دهکده عطرسازان است.(: هرچند همه چیز راجع به این کتاب قشنگ و دلنشین است که اگر بخواهم بگویم ممکن است داستان لو برود.
در مجموع خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنم. مخصوصا اگر برای مدت طولانی کتابی نخوانده اید و دوست دارید وارد یک دنیای فانتزی خفن شوید.
      

36

باشگاه‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

بهار توکلی پسندید.

125

بهار توکلی پسندید.
عاشقانه ای برای 16 ساله ها: زندگی داستانی شهیده راضیه کشاورز

2