یادداشت بهار توکلی

ستاره ها را بشمار
        کتاب قبلی را که تمام کردم، دنبال کتاب جدید رفتم سراغ کتابخانه ام. کتابی را برداشتم و یکی و دو صفحه اول را خواندم. راستش آن لحظه جذبم نکرد. کمی دیگر گشتم و بعد چشمم خورد به عنوان کتاب. باز کردم و صفحه اول را خواندم. احساس کردم چیزی است که الان دلم بخواهد بخوانم. جلوتر که رفتم غافلگیر شدم، چون از شروع داستان نمی‌شود پیش بینی کرد داستان روایت جنگ و اشغال دانمارک توسط نازی ها، از زبان آنه‌مری ده ساله و اتفاقاتی که برای دوست صمیمی اش، الن قرار است رخ بدهد، باشد. البته صفحه دوم متوجه می شوید ولی برای من شروع جالبی داشت. کتاب روان و کم‌ حجمی بود که در یک نشست می توان خواندش. خیلی خوب با کتاب ارتباط گرفتم و همراهش شدم. از داستان هایی که هول و ولایی را روایت می کنند، لذت می‌برم. 
علت اینکه پنج ستاره کامل ندادم این بود که، انگار نویسنده در بخش آخر فقط می‌خواست کتاب را دیگر تمام کند و داستان را جمع و جور. می شد پایان‌ قشنگ تری داشته باشد. چون از صحنه قبلی پرید‌ دو سال بعد که جنگ دیگر تمام شده و مختصر شرح حالی از اتفاقاتی‌ که برای دو شخصیت دیگر رخ‌داده و لحظه ای که شخصیت اصلی همراه خانواده درحال سپری است، داد. البته دو سال جلوتر رفتن ایراد متن نویسنده نیست، صرفا می‌توانست پایان بهتری برای کتاب بنویسد.
چیزی که راجع به کتاب نظرم را خیلی جلب کرد، آن بخشی است که آنه مری متوجه دروغ مادر و دایی اش شد و وقتی از دایی اش راجع بهش پرسید، این طور جواب گرفت که هرچقدر کمتر بداند، شجاع تر خواهد بود و این دروغ به نفع خودش گفته شده. جلوتر آنه‌مری اشاره می کند که خودش هم برای محافظت از دوستش، شریک آن دروغ می شود. برایم جالب و تأمل برانگیز بود.
در مجموع کتاب قشنگی بود.
ارتباط عنوان با داستان را هم متوجه نشدم.😂
      
2

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.