پوست انداختن

پوست انداختن

پوست انداختن

کارلوس فوئنتس و 1 نفر دیگر
4.5
7 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

17

ناشر
آگه
شابک
9789643290108
تعداد صفحات
632
تاریخ انتشار
1399/5/15

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        
آن چه پیوندتان می داد فقط دست هاتان بود. پیش پایش زانو می زدی تا بر این رابطه نامی بگذاری. او ایستاده پیش روی تو، تو زانو زده در پایش، پاهایش را بغل می کردی محکم تر و محکم تر دست هایت را تا کمرش بالا می بردی و او خم می شد و فقط دست هایت را می  گرفت، تو همیشه فروتر، خاکسار، او همواره فراتر. بلند می شدی، ایستاده می طلبیدیش، دست هایتان به هم پیوندتان می داد و نگاهتان می داشت، بی نیاز از هر کار دیگر، به هم پیوسته و ماندگار، و تو جای او را می  گرفتی، و باورت می شد که تصاحبش می  کنی، همان طور که او تصاحبت می  کرد، و می  گفتی: خاویر یاد بگیر که همه هوس هایت را برآورده کنی، سرت را بگذار روی سینه من و بیدار نشو تا وقتی که روز به گرمای تن ما شود و النا در بزند...

      

لیست‌های مرتبط به پوست انداختن

خانواده من و بقیه حیواناتخداحافظ گاری کوپرلیدی ال

سیاهه‌ی صدتایی رمان

100 کتاب

اولا صد تا بيش‌تر شد، گفتيم صد و ده تا بشود تيمنا و تبركا، آن هم نشد! مي‌توانيد خودتان تا صد و ده را پر كنيد. ثانيا براي بعضي از كتاب‌ها كه ترجمه‌هاي متعدد داشت، ترجمه‌ي به‌تر را -به انتخابِ خودم!- برگزيدم. ثالثا نه كسي با خواندنِ رمان بي‌دين مي‌شود، نه دين‌دار، اين هر دو، كارِ آخوند است! رابعا اين‌چنين سياهه‌اي را آن‌چنان كه پيش‌تر گفته‌ام، قديم‌ها ناصرزاده‌ي عزيز به ما -به دوستانم و نه به من!- پيش‌نهاد كرده بود، اما از آن‌جا كه سياهه‌ي وي را نيافتم، سياهه‌ي خود را نوشتم، كه يحتمل حذف و اضافاتي دارد. خامسا شايد بعضي از رمان‌هاي تازه منتشر شده مثلِ "سورِ بز" از دستم در رفته باشند، اما از آن‌طرفِ قضيه شايد بعضي از رمان‌هاي قديمي را نيز فراموش كرده باشم، مثلِ "هكلبري فين" يا "تام ساير". اين به آن در. سادسا در اين سياهه‌ي رمان، كتاب‌هايي وجود دارند كه اصالتا رمان نيستند، مثلِ "هفت روزِ آخر" رضا بايرامي. سابعا اگر پنج دقيقه‌ي ديگر به من وقت مي‌دادند، نامِ بيست رمانِ ديگر را اضافه مي‌كردم، و يحتمل نامِ ده كتاب را نيز حذف. اما به هر رو شما مي‌توانيد مطمئن باشيد كه از اين صد و اندي، دستِ كم پنجاه تا را بايد (حتا در دورانِ سپري‌شده‌ي بايدها و نبايدها!) بايد خواند... ثامناً -كه خيلي سخت است- همان هشتماً! بعضي از جاهاي خالي را كه بدجوري توي ذوق مي‌زد با توضيحاتي بي‌ربط پر كرده‌ام. ترتيب هم كاملا تصادفي است. تاسعاً اين قلم آن‌قدر از استعداد و فروتنيِ توامان برخوردار مي‌باشد كه كارهاي خودش را در اين سياهه نياورده باشد. منتقدانِ گرامي بي‌جهت دنبال‌شان نگردند!!! رضا امیرخانی، اردیبهشت 1397 *هشت‌تایش اینجا جا نشد: سنگ صبور (صادق چوبک)، بارون درخت نشین (ایتالو کالوینو)، سنگ‌اندازان غارِ کبود (داوود غفارزادگان)، روی ماه خداوند را ببوس (مصطفا مستور)، مرغان شاخسار طرب (کالین مک کالوی)، صد سال تنهایی (گابریل گارسیا مارکز)، مجمع الجزایر گولاک (الکساندر سولژنیتسین)، مسخ و درباره‌ی سمخ (کافکا و ناباکوف).

115

یادداشت‌ها

          اگر کتاب دیگر نویسنده را خوانده باشید باید بگویم مانند" آئورا" داستان به سبک راوی دوم شخص روایت می‌شود مگر بخشهای کودکی و گذشته ی شخصیتها که بصورت سوم شخص است.
داستان سراسر حدس و گمان، تردید بین واقعی بودن شخصیتها و گریز بین حال و گذشته است و این شما هستید که با تمرکز و کنار هم چیدن نشانه ها و حدسیاتتون روند داستان را به دست بگیرید.
متنی زیبا و ادبی دارد که اگر دوستدارِ توصیفات ادبی باشید بی شک از آن لذت خواهید برد. برخی آنرا سخت خوان می‌دانند اما به نظر من سخت خوان نبود فقط نیاز به صبر و تمرکز دارد تا تکه‌های بیشمار پازل را کنار هم بچینید و بتوانید با تصویری کلی از داستان ادامه دهید در غیر این صورت همان چند صفحه‌ی ابتدایی رها خوهید کرد! اماااا اگر خود را به چالش کشیدید و این سبک متفاوت و زیبا را تجربه کردید صفحات و دقایق لذت بخشی را پیش رو خواهید داشت
همانند شخصیتها و نام کتاب شما نیز مدام پوست خواهید انداخت و همراه روند کتاب به باور و برداشتهای متفاوتی خواهید رسید.
داستان و سبک کتاب تماما برایم عالی بود به غیر از فصل آخر !
 و اما ظاهر داستان:
ماجرا درباره ۴ زوج است که با اتومبیل از مکزیکوسیتی به مقصد ساحل دریا در وراکروز حرکت کرده اند اما به علت بروز نقص فنی در ماشین بالاجبار در شهری کوچک و باستانی و مقدس به نام چولولا توقف می کنند و به هتلی درجه دو جهت اقامت وارد می شوند. در همین زمان راوی داستان هم در این شهر حضور دارد و ورود این چهار تن را نظاره می کند. راوی مردی مکزیکی و در ظاهر امر راننده تاکسی است که بخش عمده ای از داستان را روایت می کند.
        

1