معرفی کتاب دلتنگی در فروشگاه اچ مارت اثر میشل زانر مترجم بهاره سیدغفوری

دلتنگی در فروشگاه اچ مارت

دلتنگی در فروشگاه اچ مارت

میشل زانر و 2 نفر دیگر
3.8
17 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

24

خواهم خواند

19

شابک
9786229853078
تعداد صفحات
363
تاریخ انتشار
1400/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        در این داستان نفیس میشل زائونر خود را بسیار بیشتر از یک خواننده، ترانه سرا و گیتاریست خیره کننده نشان می دهد. با شوخ طبعی او از بزرگ شدنش در مدرسه اش در یوجین، اورگان می گوید. مبارزه با توقعات خاص و بالای مادرش از او؛ یک نوجوانی دردناک را روایت میکند.
وقتی بزرگ شد، برای کالج به ساحل شرقی رفت، در صنعت رستوران‌داری کار پیدا کرد، و با گروه نوپایش کنسرت اجرا کرد - و با مردی که شوهرش می‌شد ملاقات کرد. هنگامی که میشل بیست و پنج ساله بود، تشخیص سرطان نهایی مادرش بود که مجبور شد هویت او را محاسبه کند و او را وادار کرد تا مواهب ذوق، زبان و تاریخ را که مادرش به او داده بود، پس بگیرد.

صدای زائونر با نشاط و صریح، غنایی و صادقانه به همان اندازه که روی صحنه است در صفحه زنده است. سرشار از حکایت های صمیمی که طنین انداز گسترده ای خواهد داشت و با عکس های خانوادگی کامل می شود.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به دلتنگی در فروشگاه اچ مارت

یادداشت‌ها

          خوندن این کتاب، نه به دلیل معروفیت زیادش و نه به خاطر علاقه‌ی وافر من به غذا و کلماتی که از اهمیت اون حرف می‌زنن، بلکه به دلیل شروع یک پروژه شخصی، احساسی و مهم اتفاق افتاد.

اوایل به جمله‌های کتاب و نحوه‌ی نگارش خیلی نقادانه نگاه می‌کردم اما هر چی جلوتر رفتم، نثر لخت و صادقانه‌ی میشل زانر بیشتر من رو در بر گرفت. به خصوص اینکه کتاب رو داشتم با صدای خودش می‌شنیدم و گاهی می‌تونستم حتی بغض‌ش رو در پس کلمات بشنوم. 

با این حال دوست داشتم از مادرش بیشتر برام بگه. از احساساتی که باهاش تجربه کرده بود، از نحوه‌ی ارتباطشون و از قبل و بعد مرگش. هرچند می‌دونم در نگارش Memoir نویسنده خیلی عامدانه سعی می‌کنه روی یک نقطه از زندگیش دست بذاره و اون رو روایت کنه ولی ترجیح شخصی من به دلیل اتفاق کمابیش مشابهی که برام افتاده، بیشتر شنیدن از اتفاقات بعد از مرگ مادرش بود. 

خوندن کتاب Crying in H Mart رو به کسایی که از جادوی تجربه‌ی شاخص لذت غذا خوردن و غذا پختن با یک انسان مهم باخبرن، قطعا و حتما توصیه می‌کنم، فارغ از اینکه مثل من یک پروژه‌ی شخصی، احساسی و مهم رو شروع کرده باشن یا نه!
        

2

mobina

mobina

1403/12/4

"هر دوی او
          "هر دوی اولین و دومین کلماتی که گفتم مادرم بودند: اُمّا، و بعد مامان. من مادرم را به دو زبان صدا می‌کردم. حتما آن موقع هم می‌دانستم که هیچ‌کس به اندازه او دوستم نخواهد داشت."

دلتنگی در فروشگاه اچ‌مارت، برای من کتابی بود که برای داشتن و خوندنش هرکاری می‌کردم. در ابتدا این کتاب، کنار بقیه‌ی کتاب‌ها توی لیستم در انتظار خرید بود؛ ولی بعد از اینکه دیدم کتاب، توسط سلبریتی‌های مختلف مثل جونگکوک و دوا لیپا معرفی شده و توی توییتر کلی نظر مثبت دربارش دیدم، به طور جدی تصمیم به خوندنش گرفتم.

این کتاب، خاطراتیه که روایت‌کننده‌ی سوگ، هویت و عشقه؛ و خواننده رو به سفری احساسی می‌بره. 
چیزی که این کتاب رو زیبا می‌کنه، نوشتارِ صادقانه‌ی نویسنده‌ست. میشل از رنج‌هاش، تنش‌های رابطه با مادرش و سوگِ از دست دادنِ او صادقانه صحبت می‌کنه. و حتی توصیفاتش از رفتارهای مادرش به گونه‌ای هست که پیچیدگی رابطه‌ی مادر-دختری رو بدون قضاوت به تصویر می‌کشه.

همچنین میشل، سوگواری رو حسی متشکل از احساسات مختلف ترسیم می‌کنه. از تلاش‌هاش برای درک هویت دوگانه‌ش صادقانه صحبت می‌کنه، و توصیفش از فروشگاه‌های "اچ مارت" به‌عنوان مکانی که هم یادآور خانه‌ست و هم غریبگی، نمادی قدرتمند از این دوگانگیه. و فروشگاه‌های اچ مارت، نه‌تنها یه فروشگاه مواد غذایی هستن، بلکه برای کسایی که دلتنگ خانه یا عزیزان از دست‌رفته‌شون هستند، مکانی آرامش‌بخشه.

یکی از چیزهایی که در مورد این کتاب واقعا دوست داشتم، استفاده نمادین از غذا به عنوان راهی برای بیان عشق، سوگ و تعلق فرهنگیه.
میشل توی کتاب، با توصیف دقیق طعم‌ها رایحه‌ها و شیوه‌ی طبخ هرکدوم از غذاها، خواننده رو به دنیای کودکی خودش می‌کشونه؛ دنیایی که در اون هر وعده‌ی غذایی حامل خاطراتی از مادرشه. و این کار، غذا رو به ابزاری برای مبارزه با فراموشی تبدیل می‌کنه؛ انگار که پختن "کیمچی" راهی‌ست برای زنده نگه‌ داشتنِ یادِ مادرش.♡

توصیفات این کتاب زیاده و تمرکز روی جزئیات غذایی و فرهنگی، ممکنه برای کسایی که کتاب رو می‌خونن، کمی سنگین و خسته‌کننده باشه (من این رو گذاشتم رو حساب اینکه میشل خواننده‌ست و نویسنده نبوده) ولی کتاب متن خیلی روونی داره و باعث می‌شه با میشل همراه بشین؛ درکش کنین و برای اتفاقاتی که میوفتن متاسف بشین.

در کل، این کتاب فراتر از خاطرات شخصی و کتابی در مورد غذاست. کتابیه در مورد اینکه چجوری عشق و سوگ همزمان می‌تونن انسان رو از پا در بیارن و بهش نیرویی تازه بدن.
و غذاها، تنها ماده‌ای برای زنده‌ موندن نیستن، بلکه راهی‌ان برای بیانِ اون چیزی که در قلب می‌گذره.❤️‍🩹
        

41

Daydreamer

Daydreamer

1403/11/30

کتاب شاید
          کتاب شاید تو ایران خیلی ترند نشده باشه ولی در سراسر دنیا به خاطر معرفی سلبریتی های خیلی معروف مثل جونگ کوک و دوآلیپا و حتی سلبریتی بودن خود نویسنده کتاب،جزو کتاب های ترند محسوب میشه.
بلاخره نویسنده کتاب،نویسنده نیست و شاید همین باعث شده به توصیف های زیاد روی بیاره و توصیف های زیادش شاید برای کتابخوان ها کمی ازاردهنده بشه و جزو دیتاهای اضافه یه کتاب محسوب بشه ولی من خودم این توصیف زیاد رو روی حساب اینکه نویسنده یه خواننده اس گذاشتم و کسی که نویسنده نباشه برای توضیح دادن مجبور میشه توصیف کنه و نمیدونه چه مقدار توصیف کافیه یا نه.ولی کتاب خیلی متن روونی داره و باعث میشه با روند زندگی میشل خیلی سریع همراه بشین و به خودتون میاین و میبینین که دارین میشل رو درک میکنین یا از اتفاقاتی که برای میشل افتاده متاسف میشین و حتی به فکر کردن درمورد شرایط خودتون روی میارین.کتاب به نظرم موضوع خانواده و روابط والد و فرزندی رو به خوبی شرح داده و مسئله فقدان و از دست دادن توی روند داستان ملموسه.روند داستان شامل یه دوره از زندگی خواننده اس که مربوط به مادرش میشه و مطالبی که نویسنده میگه،دیدگاه هایی که بیان میکنه باعث میشه کمی به خودتون بیاین و شاید یه اثری روی رفتار و حتی افکارتون بزاره.درکل چون وقایع کتاب واقعی بود و صرفا یه داستان پند آموز درمورد رابطه با مادر نبود،خوندنش تجربه جالبی برام بود و از این کتاب لذت بردم.
        

16

Satoru

Satoru

1403/12/3

دلتنگی در
          دلتنگی در فروشگاه اچ مارت کتابی بود که بخاطر جونگکوک دوست داشتم بخونمش و موقعی که فهمیده بودم دوا لیپا هم معرفیش کرده بیشتر برام جالب شد 
✨نویسنده به عنوان خواننده‌ای که کتاب نوشته بنظرم خوب عمل کرده شاید گاهی اوقات زیاد توصیف کرده بود اما حتی گاهی نویسنده‌های حرفه‌ای هم اینطور عمل می‌کنن میشل که دیگه حتی واقعا نویسنده هم نیست 
✨یک نکته‌ای وجود داره که بنظرم اومد بخاطر خواننده بودنشم می‌تونه باشه اونم اینکه خیلی خوب احساسات در کتاب توصیف کرده بود و واقعا قابل لمس بودن و نکته مثبت و مورد علاقم ازش این بود
و همچنین اگه بخوام درمورد داستانش بگم، من واقعا مفهوم دوست داشتن، ازدواج و زندگی مشترک که در کتاب به تصویر کشیده شده بود رو دوست داشتم و همینطور به تصویر کشیدن رابطه متلاطم مادر و فرزندش و فداکاری‌هایی که صورت میگیره 
✨با خوندن این کتاب شما غمگین می‌شید و به فکر فرو می‌رید، احتمالا به روابط خودتون با خانوادتون فکر می‌کنید؛ مخصوصا با مادرتون 
داستانی که شما میخونید روایت ذره ذره از دست دادن و سوگه، شما در این کتاب همراه بودن خانواده و دوستان رو می‌بینید و اینکه چقدر این همراهی ارزشمنده 
✨بخش مورد علاقه دیگرم از کتاب، پیتر بود واقعا پارتنر و همسر خوبی بود و درک بالایی داشت. چنین افرادی کم پیدا میشن واقعا... 
در مورد پایان هم پایانش خوب بود نشون داد که اون در عین غم سرپا بشه 
✨ولی فقط بنظرم کتاب به یه سخن نویسنده هر چند کوتاه نیاز داشت و بنظرم یهویی تموم شد وقتی آخرشو خوندم؛ یهویی هم نمیشه گفت واقعا ولی چنین چیزی بنظرم خوب میشد اگه بود 
✨کتاب ترجمه خوب و قابل قبولی هم داشت و می‌تونید از انتشارات دانش آفرین تهیه کنید.
        

15

        درباره فرهنگ کره و آمریکا گفته میشه شاید برای نوجوونای این دوره زمونه که طرفدار کیپاپ و کیدرامان جذاب به نظر بیاد اما به نظرم داستان خیلی جذابی نداشت به جز قسمتایی که مربوط به نگهداری از مادرش بود بقیش متن سطحی داشت
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0