بریده‌ای از کتاب دلتنگی در فروشگاه اچ مارت اثر میشل زانر

Daydreamer

Daydreamer

1403/11/25

بریدۀ کتاب

صفحۀ 190

این احتمال قریب الوقوعِ خطرناک و ناگفته وجود داشت که اگر مادرم نبود تا من و پدرم را به هم مرتبط کند،کم کم با یکدیگر غریبه می‌شدیم.آنقدر که می دانستم برای مادرم مهم هستم، برای پدرم مهم نبودم و میتوانستم حدس بزنم که پیامد نبود مادرم،به مشکل برخوردنِ من و پدرم برای با هم زندگی کردن بود؛ به احتمال زیاد سرگردان می‌شدیم و خانواده مان به کل از هم می‌پاشید.

این احتمال قریب الوقوعِ خطرناک و ناگفته وجود داشت که اگر مادرم نبود تا من و پدرم را به هم مرتبط کند،کم کم با یکدیگر غریبه می‌شدیم.آنقدر که می دانستم برای مادرم مهم هستم، برای پدرم مهم نبودم و میتوانستم حدس بزنم که پیامد نبود مادرم،به مشکل برخوردنِ من و پدرم برای با هم زندگی کردن بود؛ به احتمال زیاد سرگردان می‌شدیم و خانواده مان به کل از هم می‌پاشید.

6

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.