Daydreamer

Daydreamer

بلاگر
@Daydream_07

14 دنبال شده

105 دنبال کننده

                "{•فراسوی نیک و بد...آسمان آبیست،آبی•}🌿″
یه دانشجوی روانشناسی
که هنوز دل از دنیای رمان های نوجونیش نکنده:>
              
daydream_z7

یادداشت‌ها

نمایش همه
Daydreamer

Daydreamer

2 روز پیش

        از همون اول، قبل از خرید کتاب نسبت بهش خیلی گارد داشتم و امیدوار بودم این گاردم، بیخود و بی جهت باشه که متاسفانه تا صفحه آخر همچنان با لب و لوچه آویزون این کتابو تموم کردم. اولین ایرادی که به نظرم اومد (که خب خیلی سلیقه ایه، یعنی ممکنه از نظر خیلیا ایراد نباشه اما من مینویسمش تا کسایی که سلیقه اشون مثل منه آگاه باشن.) این بود که کتاب فصل بندی نشده بود و سبک نوشتاریش خیلی عجیب بود و مکالمه ها صرفا با فونت italic از بقیه داستان، بدون تعیین گوینده جدا شده بود که خود من به شخصه یهو روند داستان از دستم در می‌رفت. چون به خودم میومدم می‌دیدم توی یه مکالمه ای هستم که حتی نمیدونم بین کودوم دو نفره! و از اونور هم فصل نداشتنش باعث شده بود ذهن من خیلی دیرتر از حالت عادی نظم داستان رو متوجه بشه و همین دو مورد باعث شد من دیرتر با داستان اون ارتباط رو برقرار کنم که گرچه هنوز خودمم حس میکنم اون ارتباطی هم که برقرار کردم کفایت نکرده. دومین ایراد و بزرگ ترین ایراد پردازش کاراکتره! نویسنده رسما برای کاراکتر های فرعی ، صرفا به اسم و دوتا دیالوگ بسنده کرده بود! مثلا شوهر سابق کاراکتر اصلی به شخصه حتی ویژگی ظاهری ازش نمیدونم، چه برسه به شخصیتش که از این لحاظ این کمبود رو جبران کنه! یا دوست شخصیت اصلی که نصف نامه های کتاب مخاطبش اون بود، کلا از دوستش متوجه شدم چرا ارتباطشون ضعیف شد. کلا این پردازش ضعیف و بلا تکلیف رها کردن کاراکتر های فرعی به شدت روی روند داستان هم اثر گذاشته بود، چون اینقدر اسما زیاد بودن و همشونم یه پردازش سطحی شده بودن، باعث میشه شما همه کاراکتر هارو باهم قاطی بکنین! (صادقانه، من حتی بعد از تموم کردن کتاب بعضی از کاراکتر هارو نفهمیدم کی بودن، چی شدن، اصلا ربطشون به داستان چی بود-) و حتی میشه گفت کاراکتر های اصلی هم در حداقل ممکن پردازش براشون صورت گرفته بود و به نظرم حتی برای شخصیت های اصلی هم جای پردازش بیشتر وجود داشت. مشکل سوم روندش بود، بدون اغراق نصف کتاب ( فکر کنم تا حدود صفحه ۱۱۰ اینا) این کاراکتر های اصلی کتاب درگیر گرفتن یه گربه مریض بودن و خب...این اصلا منطقی نیست! من تاحالا  تو عمرم گربه نگرفتم ولی اینکه نصف کتاب این روند کسل کننده گربه گرفتن، حالا به بهونه توضیح دادن شرایط کش بده اصلا اتفاق جالبی نبود؛ از یه جایی به بعد حس میکردم دیگه داستان از رئال درام دراومده شده رئالیسم جادویی، گربه ای که هرگز گیر نیافتاد!
علاوه بر اون ( حالا اینم یه نقد سلیقه ایه) ولی اینکه نامه های شخصیت اصلی توی کتاب نصفه بودن خیلی خیلی روی اعصاب و روان من بود، خب یا کلشو میزاشتی یا اصلا نمیزاشتی! این نامه های نصفه رو هم بدجایی تموم می‌کرد، انگار میخواست اینجوری مخاطبو وادار کنه که برای اطلاعات تکمیلی به خوندن داستان ادامه بده و در آخرش هیچی از محتوای نامه دستگیرتون نمی‌شد. بعد من هنوزم برام سواله، چرا یه سری اتفاقات توی روند داستان رو بدون هیچ توضیحی صرفا اشاره کرد، چرا مبحث طلاقش باید در مبهم ترین نقطه ممکن بمونه، چرا به خانواده اش در حد یه صفحه اشاره کرد، نویسنده میخواست اینجوری تنهایی کاراکتر اصلی رو نشون بده؟ اصلا هدفشو درک نکردم و حتی نمیدونم ایراد درستی دارم میگیرم یا نه ولی من بدتر اعصابم خورد میشد که سطحی ترین اشاره ممکن رو می‌کرد و بعد هم ولش می‌کرد به امان خدا. ولی تنها چیزی که از روند کتاب دوست داشتم، همین روند تدریجی درمان شخصیت اصلی به واسطه اتفاقات اطرافش بود و به نظرم با توجه به موارد دیگه تو کتاب، حداقل این یه مورد به نسبت بهتر بود. درکل این کتاب خیلی سلیقه من نبود، با خودم فکر کردم به خاطر رشته دانشگاهم باید برام جذاب باشه (حتی هم دانشگاهیام با خوندن پشت کتاب ترغیب میشدن کتابو بخونن) ولی خب به اون خوبی که من انتظار داشتم نبود.
      

6

Daydreamer

Daydreamer

1404/1/25

        اگر بخوام کتاب رو توی یه جمله خلاصه کنم میشه"بیان یک رویداد تاریخی معاصر از دو جنبه متضاد از هم به همراه چالش عشق"
کتاب واقعا کتاب قوی و خوبی بود. از هر لحاظ بخوام بررسی کنم کتاب نقصی نداشت.
نویسنده توی پردازش کاراکتر عالی عمل کرده بود، امکان نداشت یه کاراکتر اصلی و حتی کاراکتر فرعی توی داستان هرچقدر کوتاه بهش اشاره بشه اما پردازش کم یا نصفه براش انجام شده باشه و شما قراره با فرعی ترین کاراکتر این کتاب هم ارتباط برقرار کنین و کسی قرار نیست براتون غریبه بمونه و به طرز خیلی عجیبی جز کاراکتر های منفی همه کاراکتر ها دوست داشتنی بودن، چطور ممکنه؟(گرچه کاراکتر کای رو بیاین تافته جدا بافته در نظر بگیریم چون ایشون خیلی خوب بودن دیگه:>) درمورد پردازش تصویری و مکانی بازهم مشکلی نبود، شاید قدر کاراکتر پردازش نشده بود اما این به معنی کمبود، نقص، نصفه و نیمه بودن نیست و بیشتر منظورم اینه با کمترین توصیفات به راحتی کار رو درآورده بود و خواننده حتی از لحاظ مکانی هم احساس غربت نداشت. روند و جریان داستان به شدت جذاب و روانه، به طوری که اگه از دستتون دربره یهو به خودتون میاین و میبینین چه سهم زیادی از داستان رو پیش رفتین. جریان عاطفی داستان جالب بود، با توجه به سن کاراکتر ها خوب تونسته بود اون عشق این دوران از ادم رو بازنمایی کنه و با وجود شرایط داستان نویسنده چالش هارو خوب به نمایش گذاشت در نهایت درمورد پایانش خب بهترین پایان ممکن بود فکر کنم، به قول نویسنده"امیدوارم خوانندگان داستان را نه به عنوان پایان، بلکه به عنوان آغاز ببینند"
      

24

Daydreamer

Daydreamer

1404/1/18

        راستش کتاب رو وقتی دیدم برای مونتگمریه بدون فکر خریدمش و بعد از خرید تازه متوجه شدم که خیلی از خواننده ها کتاب رو دوست نداشتن. ولی من به امید پیدا کردن همون حس و حال خوب قلم مونتگمری این کتاب رو شروع کردم ولی با توقع خیلی کم، و به نتایج نسبتا خوبی رسیدم؛ میشه گفت نظر منم با بقیه خواننده ها تو یه جهته اما نه به شدت اونا. به نظرم اولین نکته ای که باید توجه کرد به شدت کوتاه بودن داستان کتابه و این در حالیه که مونتگمری معروفه به توصیف ها و جزئیات زیاد و جذاب که به نظرم مونتگمری وقتی دید خودش داستانش قابلیت کشش نداره، از اعتبارش نزد و همون داستان کوتاه رو سعی کرد به سبک خودش بنویسه. (داشتم با خودم فکر میکردم اگه این داستان جزو مجموعه داستان های کوتاهش، یعنی "ماجرا اونلی" بود احتمالا با این همه نقد منفی مواجه نمی‌شد.) من به شخصه نمیدونم کامنت بقیه روم اثر گذاشته بود یا کلا داستان این شکلی بود که بر خلاف بقیه کتابای مونتگمری، روند قابل پیش بینی بود و شما از اواسط کتاب به راحتی میتونستین پایان رو حدس بزنین و با وجود پردازش نسبتا خوب کاراکتر ها که گرچه مثل اثرای قبلی که من از مونتگمری خونده بودم خوب و عالی نبود؛(در این حد که خودمم تعجب کرده بودم چرا من توی این کتاب نسبت به هیچ کودوم از کارکترا احساس دلبستگی ندارم و نهایتا از بعضی از شخصیت های فرعی خیلی خیلی کم خوشم اومد!) این موارد باعث شدن منم مثل بقیه خواننده ها با خوندن داستان تو ذوقم بخوره:< . ولی همچنان پردازش مکان مثل همیشه عالی بود و دوباره در یه گوشه جزیره پرینس ادوارد درگیر یه ماجرای جدید شدیم و این فکر کنم همونجایی بود که من دوباره اون حال خوب قلم مونتگمری رو حس کردم. به نظرم کسی که خیلی از مونتگمری کتاب نخونده و اینو بخونه احتمالا لذت ببره ولی من به شخصه وقتی این کتاب رو با کلاف های سردرگم، قصر آبی و...مقایسه میکنم؛ چنگی به دلم نمیزنه ولی لازمه اینو بگم که از خوندنش پشیمون نیستم و به نظرم برای یه بار خوندن...شاید خوب بود؟
      

10

Daydreamer

Daydreamer

1404/1/14

        این کتاب رو اولین بار شش سال پیش نصفه ول کردم و امسال به خاطر هدیه گرفتن، تصمیم گرفتم یه فرصت مجدد بدم و نمیدونم چرا، شاید هم میدونم ولی من دشمن عزیز رو خیلی بیشتر از بابا لنگ دراز دوست داشتم:>
قلم جین وبستر حداقل برای من تو دو اثر بابا لنگ دراز و دشمن عزیز، به طوری بود که نیمه اول هردو کتاب به شدت با روند کند پیش میرفت. توی این کتاب نیمه اول داستان علاوه بر کندی هرچقدر داستان رو میخوندی باز هم یه سری کاراکتر های فرعی رو هی یادت میرفت کی به کیه و یه گیجی خاصی ته ذهنت بود. (حس میکنم علت اینکه این گیجی رو سر بابالنگ دراز نداشتم به خاطر دیدن انیمه و داشتن تصویر و زمینه ذهنی بود.) اما از نیمه دوم کتاب انگار معجزه شده باشه روند داستان سرعت و حتی کمی هیجان هم گرفت. سبک نوشتاری جین وبستر توی این کتاب هم در قالب نامه های سالی، دوست کالج جودی به جودی، گوردون و رابینه که مخاطب بیشتر نامه ها جودی هستن و همین باعث میشه توی این کتاب سرنوشت جودی و جرویس رو هم تاحدودی متوجه بشین. اینکه روند داستان رو باید از یک زاویه و از طریق نامه ها متوجه بشین دید جدید و جالبی به خواننده ارائه میکنه ولی این دید جدید باعث نشده که شما از لحاظ پردازش کاراکتر یا پردازش مکانی احساس کمبود داشته باشین. پردازش کاراکتر ها رو همونطور که گفتم اوایل کاراکتر های فرعی کمی مبهم بودن ولی هرچی جلوتر رفت همه کاراکتر های فرعی به بهترین شکل برای مخاطب به همون اندازه‌ای که نیاز بود شفاف سازی شد. (به همون اندازه رو برای این میگم چون چندتا کاراکتر فرعی به صورت کلی شاید پردازش قوی نداشته باشه ولی نقششون در روند داستان با همینقدر پردازش به خوبی ایفا میشه.) یکی از ویژگی های قلم نویسنده، اشاره به مسائل روز حین داستانش بود. توی هر دو کتابی که از این نویسنده خوندم به مسائل جامعه شناسی، مذهبی، فمینیسم و... اشاره شده که همین داستان رو یک پله بالاتر از روایتی صرفا داستان میبره. یه نقطه قوتی که توی این کتاب بود و توی بابالنگ دراز نبود، این بود که بخش رومنس کتاب برای من حداقل ملموس تر و جذاب تر از بابالنگ دراز بود. رومنس بابالنگ دراز کمی غیر ملموس و حتی میشه گفت به صورت ناگهانی بود و بخش های رومنس این کتاب با یه روند آروم ولی طبیعی و زیبا پیش میره و همین باعث شد این بخش کتاب تو ذهن من ماندگار بشه. درکل من پیشنهاد میکنم کسایی که بابالنگ دراز رو خوندن یا به بابالنگ دراز علاقه‌مند هستن حتما این کتاب رو هم بخونن؛ شاید دوتا داستان جداگانه باشن ولی به نظرم کسی که بابالنگ دراز رو خونده حس و حال و برداشت های بهتر و متفاوت تری داره با کسی که بدون مطالعه بابالنگ دراز، مشغول خوندن دشمن عزیز میشه.
      

10

Daydreamer

Daydreamer

1404/1/9

        اگر در اوج دوران خوب زندگیتون متوجه میشدین که قراره تا اخر سال پیش رو،بدنتون پیر و از کار افتاده بشه در حدی که به مرگ ختم بشه،چه واکنشی نشون میدادین؟
کتابی درمورد بیماری نادر و بدون درمان"سندروم پیری زودرس"که خیلی از افراد درمورد این بیماری دردناک اطلاعی ندارن.روند داستان در فاصله زمانی چهار فصل،به روایت داستان عاطفی دو نفر که یکی از اون افراد دچار بیماری سندروم پیری زودرس میشه میپردازه.کاراکتر پردازی نویسنده به شدت قویه،به طوری که تمامی کاراکتر های فرعی داستان هم برای خواننده ملموس و قابل درکه(مثلا کاراکتر تاکاشی مورد علاقه خودم بود:<).خود روند داستان کوتاه اما خوب بود،این کوتاهی باعث نشده بود که شما حس کنین نویسنده خیلی داره سریع پیش میره یا کمبودی رو در این روند حس کنین و با وجود ریتم آروم و ملایم داستان،شما همچنان دلتون میخواست به خوندن کتاب ادامه بدین؛فقط به شخصه درمورد سرنوشت کاراکتر هاروتو کمی انتخاب نویسنده رو نپسندیدم،حس میکنم نویسنده برای هاروتو در فصل پایانی جای پردازش بیشتر وجود داشت.و از طرفی آخرش یه کم درمورد میساکی یه باگ رفتاری پیش اومد که از لحاظ منطقی قابل پذیرش برای من نبود حداقل ولی با این وجود کتاب پایان قابل قبولی داشت.پردازش مکان به ظاهر خیلی صورت نگرفته ولی نویسنده با پردازش دقیق کاراکتر ها این کمبود رو طوری جبران کرده که شما خیلی از این قضیه اذیت نمیشین که چرا مکان ها اونطوری که باید براتون ملموس باشه،نیست.اگر کتابی بخواین که بیشتر درمورد این بیماری و خود احوالات فرد بیمار پرداخته شده باشه،بهتون کتاب زندگی درخشان من رو پیشنهاد میکنم.
پ.ن۱:کتاب اقتباس سینمایی به همین نام هم داره
      

22

Daydreamer

Daydreamer

1403/12/30

        خلاصه این کتاب فکر کنم بشه داستانی کوتاه و روان درمورد دنیایی بین مرگ و زندگی همراه با آئین بودا.
کتاب به خوبی تونسته به شکل ظریفی مفاهیم آئین بودا رو توی روند داستان ترکیب کنه و همین باعث میشد داستان صرفا یه رئالیسم جادویی نباشه و یکی از بخش های عقاید آئین بودا رو به صورت ساده و قابل فهم در قالب یک داستان برای مخاطب شرح بده.
کتاب دارای سه فصله که این سه فصل از لحاظ زمانی و کاراکترهای هر فصل، قراره به شکل دوست داشتنی و ظریف بهم متصل بشن و همین باعث زیباتر و جذاب تر شدن روند این داستان میشه.شخصیت ها و لوکیشن های موجود در کتاب پردازش بسیار عالی داره و با وجود کوتاه بودن کتاب،با سرعت زیاد و به راحتی میشه با کتاب ارتباط برقرار کرد.در روند داستان یه گره ای هست که در آخر داستان به شکل پلات توئیست این گره باز میشه و همین باعث میشه مخاطب ترغیب بشه کتابو بدون وقفه مطالعه بکنه.
درکل این کتاب رو به کسانی که طرفدار ادبیات آسیای شرقی هستن یا از کتاب های شگفتی های همه چیز فروشی نامیا،مجموعه پیش از آنکه قهوه ات سرد شود،روح ایستگاه نیشی یوگاها،قلعه تنها در آینه و کتابخانه نیمه شب و...لذت بردن؛پیشنهاد میکنم.
      

11

Daydreamer

Daydreamer

1403/12/26

        کتاب پیرزنی با چاقو رو به خاطر اینکه کره جنوبی خیلی توی ژانر جنایی توی فیلم و سریال و کتاب هاش خوب عمل کرده با توقع نسبتا بالا شروعش کردم اما متاسفانه سطح توقع من در سطح نسبتا ضعیفی موند و باعث شد این کتاب جزو کتاب های خوبی که مطالعه کردم نره.
به نظرم اولین مشکل کتاب این بود که موقع خوندن کتاب،اصلا بهتون حس و حال خوندن کتاب جنایی نمیداد.ایده داستان واقعا قوی و جالبه،درحدی که به شخصه درمورد اون سازمان و کارمند هاش و حالا نحوه پذیرش افرادش من کنجکاو بودم ولی خب کمترین پردازش رو نویسنده نسبت به ایده اش داشت،به طوری که میتونم بگم نویسنده از یه جایی به بعد ایده اولیه یادش رفت و داستان رو طوری پیش برد که بدون ایده اولیه هم این روند رو ادامه داد که خب این روند از خود ایده به نسبت ضعیف تر بود.
یکی از نقاط ضعف کتاب از نظر من پایان بندی کتاب بود،یک بلاتکلیفی خاصی خواننده رو گذاشته بود که به شخصه برای کتاب توی ژانر جنایی این میزان بلاتکلیفی و واگذاری سرنوشت به کاراکتر رو نمیپسندم و لازم بود نویسنده یه کم توی پردازش آخر داستان بیشتر دقت بکنه.یک سری وقایع و سرگذشت شخصیت اصلی که در کتاب بلا تکلیف موند و سرنوشت کاراکتر های فرعی و حتی تا حدودی سرنوشت کاراکتر اصلی تو یه هاله ابهام باقی موند و نویسنده بدون هیچ توجه ای به این موارد کتاب رو به آرمانگرا ترین حالت ممکن به پایان رسوند.
کاراکتر پردازی های شخصیت های اصلی رو دوست نداشتم ولی کاراکتر پردازی شخصیت های فرعی قابل قبول بود.شخصیت های اصلی کمی تضاد های رفتاری داشتن،شاید نویسنده با توجیه اینکه کاراکتر اصلیش یه خانم میانساله این رفتارهاشو توجیه کرده ولی تو سرگذشت کاراکتر هم همچین رفتارهایی دیده میشه اما اینکه یهو خیلی نسبت به موردی که تو روند داستان مواجه میشه این میزان حساسیت رو به خرج بده اونم بدون هیچ علت نسبتا مهمی،برای من به شخصه مصنوعی بود و کاراکتر توئو هم خودش یک کاراکتر عجیبی بود که من حتی نمیفهمیدم چرا اینطوری رفتار میکنه و چرا آخرش نویسنده اینطور با این کاراکتر رفتار کرد!
یک سری مواردی که تو گذشته کاراکتر اصلی بهش اشاره میشد،باعث میشد خواننده کنجکاو بشه نسبت به این سرگذشت و توقع داشته باشه نویسنده این کنجکاوی رو برطرف کنه و حتی به شخصه وقتی میدیدم به یه مسئله خیلی تاکید میکنه توقع داشتم که پلات توییست کتاب مربوط به این بخش از سرگذشت کاراکتر باشه اما اخر کتاب بدون هیچ اشاره ای به این موارد داستان تموم میشه که باز هم برای من این یه نقطه ضعف بزرگ بود.
شاید بهتر باشه بگم که به طور خلاصه نویسنده خودش وارد یه سری مسائل و رویداد ها میشد اما انگار خودش هم نمیدونست چطور باید ادامه اش بده پس بدون هیچ پایان بندی اون رویداد هارو ول کرد و فقط سعی کرد به پایان داستان برسه.
درکل به شخصه فکر میکنم کتاب های جنایی بهتری از این کتاب برای خوندن باشه.
      

26

Daydreamer

Daydreamer

1403/12/24

        درمورد این کتاب اگه بخوام در یک جمله خلاصه و مختصر بگم، باید بگم که کتاب تا انتهای فصل پاییز عالی بود ولی فصل زمستان یهو همه چیز رو خراب کرد!
روند کتاب دوتا داستان رو همزمان پیش میبره،یکی داستان دنیای خود کتابی که شما میخونین و دیگری داستان یه کتاب در دنیای داستان که از یه جایی به بعد دنیای داستان اون کتابه روی دنیای کتابی که تو دست شماست اثر میزاره که این کار با مهارت زیادی تو سه فصل اول رعایت شد ولی انگار فصل آخر،یعنی فصل زمستان نویسنده مجبور شده با سرعت کتابو تموم کنه و خواننده رو با یه پایان باز و کلی،مقداری زیادی مسائل مطرح شده اما حل نشده در فصل های قبلی برای هردو داستان همراه با سوال و ابهامات زیاد رها میکنه و علاوه بر این توی فصل آخر حتی یه سری از منطق های رفتاری هم زیر سوال میره که کاملا تو ذوق آدم میزنه.
ولی به صورت کلی کاراکتر پردازی نویسنده قوی بود،مخصوصا کاراکتر های توی دنیای کتابی که در داستان بود و علت اینکه میگم پردازش کاراکتر های خود کتاب اونقدر قوی نبود اینه که خیلی کم بهشون پرداخته شد.فکر کنم بزرگ ترین نقطه قوت این کتاب پردازش مکان ها در هر دو داستان بود،چون با کمترین دیتا و توصیف،یک مکان شفاف و واضح و ملموس به خواننده ارائه میکرد.درکل کتاب دوست داشتنی بود ولی به شخصه فصل زمستان باعث شد کتابی که برای من ۵ امتیازی بود تبدیل به کتاب ۳.۵ امتیازی بشه.
      

9

Daydreamer

Daydreamer

1403/12/11

        کتاب روح ایستگاه نیشی یویگاهاما جزو یکی از کتاب های مورد علاقه ام در ژانر رئالیسم جادویی و حتی جزو بهترین کتابی که امسال خوندم تبدیل شد.اولین موردی که میخوام اشاره کنم اینه که فضا پردازی داستان خوب بود،لوکیشن های داخل کتاب ملموس بودن و نویسنده با استفاده از توصیف های به اندازه و حداقلی باعث شده بود مخاطب از لحاظ موقعیت مکانی روند داستان به مشکل پیش نخوره.دومین مورد کاراکتر پردازی قوی نویسنده بود.توی داستان علاوه بر اینکه بلاخره هر داستان یک شخصیت اصلی داشت اما فقط به شخص اول بسنده نکرده بود و همه کاراکتر های فرعی و مکمل به خوبی پردازش شده بودند و کاراکتر ها براساس کلیشه طراحی نشده بودند(لازمه اشاره بکنم که کاراکتر موردعلاقم نموتو بود:<).سومین مورد روند داستان و قلم نویسنده اس که با وجود اینکه ژانر رئالیسم جادویی شاید مثل ژانر جنایی یا فانتزی هیجان نداشته باشه اما نویسنده با قلم و روند داستان وادارت میکرد که کتاب رو بی وقفه ادامه بدی که این به نظرم یه نکته مثبتیه و درمورد قلم باید به این اشاره کنم که نویسنده به خوبی تونسته بود انواع غم رو در این چهار فصل به خوبی به نمایش بگذاره و این قضیه به شخصه واقعا برام جالب بود.چهارمین نکته درمورد اخر داستان بود،به شخصه توقع نداشتم تو این ژانر پلات توییست(البته نه به شکل اون پلات توییست که توی ژانر های جنایی وجود داره)ببینم و باعث شد غم و تاثیرگذاری داستان خیلی بیشتر بشه.و پنجمین نکته و نکته آخر،معیار موردعلاقه ام از این ژانر،ارتباط کاراکتر ها باهم دیگه بود.اینکه کاراکتر های اصلی و فرعی این چهار داستان در نهایت به یه نحو منطقی و ظریف و زیبا بهم مرتب میشدن واقعا جذاب بود و این نشون دهنده قدرت داستان قوی نویسنده اس که تونسته همچین ارتباطی روهم ایجاد بکنه.درکل این کتاب نچندان آشنا رو به کسانی که ۱.طرفدار ژانر رئالیسم جادویی هستن۲.طرفدار ادبیات آسیای شرقی و ادبیات ژاپن هستن۳.طرفدار کتاب هایی مثل شگفتی های همه چیز فروشی نامیا-مجموعه پیش از آنکه قهوه ات سرد شود-کتابخانه نیمه شب-شما با سم تماس گرفته اید-شام با آدری هپبورن و کتاب های مشابه با این موارد پیشنهاد میکنم.
      

20

Daydreamer

Daydreamer

1403/11/30

        کتاب شاید تو ایران خیلی ترند نشده باشه ولی در سراسر دنیا به خاطر معرفی سلبریتی های خیلی معروف مثل جونگ کوک و دوآلیپا و حتی سلبریتی بودن خود نویسنده کتاب،جزو کتاب های ترند محسوب میشه.
بلاخره نویسنده کتاب،نویسنده نیست و شاید همین باعث شده به توصیف های زیاد روی بیاره و توصیف های زیادش شاید برای کتابخوان ها کمی ازاردهنده بشه و جزو دیتاهای اضافه یه کتاب محسوب بشه ولی من خودم این توصیف زیاد رو روی حساب اینکه نویسنده یه خواننده اس گذاشتم و کسی که نویسنده نباشه برای توضیح دادن مجبور میشه توصیف کنه و نمیدونه چه مقدار توصیف کافیه یا نه.ولی کتاب خیلی متن روونی داره و باعث میشه با روند زندگی میشل خیلی سریع همراه بشین و به خودتون میاین و میبینین که دارین میشل رو درک میکنین یا از اتفاقاتی که برای میشل افتاده متاسف میشین و حتی به فکر کردن درمورد شرایط خودتون روی میارین.کتاب به نظرم موضوع خانواده و روابط والد و فرزندی رو به خوبی شرح داده و مسئله فقدان و از دست دادن توی روند داستان ملموسه.روند داستان شامل یه دوره از زندگی خواننده اس که مربوط به مادرش میشه و مطالبی که نویسنده میگه،دیدگاه هایی که بیان میکنه باعث میشه کمی به خودتون بیاین و شاید یه اثری روی رفتار و حتی افکارتون بزاره.درکل چون وقایع کتاب واقعی بود و صرفا یه داستان پند آموز درمورد رابطه با مادر نبود،خوندنش تجربه جالبی برام بود و از این کتاب لذت بردم.
      

16

Daydreamer

Daydreamer

1403/11/19

        رمان نوستالژی بابا لنگ دراز جزو تجربه های خوبی بود که توی کتاب های کلاسیک داشتم،ترجمه به قدری روان بود که فکر نمیکردم دارم یه رمان کلاسیک میخونم!سبک نامه نگاری باعث شده بود که کتاب خاص تر از کتاب های دیگه باشه،در عین اینکه نحوه دریافت اطلاعات به صورت عادی نبود اما چیزی از جذابیت یا خوب بودن روند داستان کم نشده بود.به نظرم تنها بدی این شیوه روند سریع و عدم پرداختن به رویداد های داستان بود.خیلی از مواردی که به ظاهر مهم میرسید خیلی کم در حد یک اشاره توی کتاب ذکر شده بود که من با توجه به انیمه ای قدیمی که از این کتاب اقتباس گرفته شده بود،سعی کردم جای خالی این پردازش کافی رو پر کنم.مثل ازدواج آماسایی و کاری یا هم اتاقی سال آخریشون و خواستگاری جرویس و جیمی از جودی و چاپ شدن کتاب جودی و موارد دیگه.شاید بتونم بگم اقتباس انیمه واقعا خوب بوده چون جز چندتا تفاوت جزئی،فرقی بین انیمه و کتاب دیده نمیشه.مثل اینکه جولیا به جای اینکه از جیمی،برادر سالی خوشش بیاد از دوست برادر جیمی خوشش میاد و سرنوشت جولیا حداقل توی کتاب بابا لنگ دراز مشخص نمیشه،شاید دشمن عزیز رو که شروع به خوندن بکنم اطلاعات تکمیلی بهتری به دست بیارم.کاراکتر پردازی هارو دوست داشتم گرچه ناخواسته به خاطر سبک نگارش کتاب بیشتر شناخت کافی از جودی داریم تا کاراکتر های دیگه مثل سالی یا جولیا(مخصوصا جولیا چون توی کتاب جودی تا اخرین لحظه بر خلاف انیمه نتونست با جولیا صمیمی بشه)که تقریبا توی کتاب صرفا یک اسم بودن تا یک آدم.یه موردی که درمورد کتاب که توی انیمه توجه ای بهش نشده بود و من دوست داشتم،نظرات و پردازش جودی درمورد مسائل اجتماعی،اقتصادی و مذهبی در زمان خودش بود و این خیلی برام جالب بود و انیمه این جنبه از کاراکتر هارو خیلی پردازش نکرده و من حس میکنم مدنظر خود جین وبستر بیشتر این جنبه کاراکتر ها بوده تا جنبه های دیگه مثل روابط یا رفتار ها،شاید به خاطر همینه تو کتاب روی این موارد به جز در حد نیاز تمرکز نکرده و بر خلافش انیمه بیشتر روی این موارد تمرکز کرده تا هدف خود نویسنده.درکل کتاب کوتاه با حس و حال خوب کودکی همراهه و موقع خوندنش یه حس خیلی خوبی داشتم.فکر کنم این کتاب میتونه برای وقت هایی که ذهنتون خسته اس مناسب باشه و از خوندنش لذت ببرین.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

12

Daydreamer

Daydreamer

1403/10/28

        اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که سبک کتاب جدید بود و همین باعث شده بود روند کتاب به نحو خاص خودش برای مخاطب جذاب باشه.فضاسازی کتاب جالب بود و تاحدودی میشه گفت این فضاسازی کامل بوده گرچه جز مغازه دالرگات بقیه مکانا یه سری ابهام های کلی برای من داشت،مثلا اینکه این دنیا فرضی دقیقا چه شکلیه یا کجاست و مکانیسم جهان بر چه اساسی پیش میره و خب جهان فرضی بود و طبق داستان با دنیای واقعی متفاوت بود اما جز چندتا چیز مثل واحد پول متفاوت تقریبا میشه گفت همه چیز مثل دنیای واقعی بود که حدس میزنم این تشابه به خاطر ژانر رئالیسم جادویی بودنش هست اما خب بازم به نظرم جا داشت نویسنده توضیحات بیشتری برای این مورد بده.درمورد پردازش کاراکتر ها قطعا بهتر از پردازش فضا بود.ویژگی های ظاهری و رفتاری در حد کافی توی داستان ذکر شده و کاراکتر ها قابل تمایزه.ایده داستان جدید بود و نویسنده تونسته این ایده جدید رو خوب از آب دربیاره ولی نظر شخصی خودم اینه که دلم میخواست از لحاظ علمی هم مبحث خواب و رویا رو توی کتاب در قالب داستان پیش ببره و اینجوری مطالب هم علمی تر هم منطقی تر میشد و گرچه مطالب تاحدودی موثق بود ولی اون شرح و استدلال علمی برای خود من به شخصه حس میکنم باعث میشد داستان برام جذاب تر بشه.درکل امیدوارم جلد دو بهتر از جلد یک باشه و مطالبش جدید و مثل جلد یک روند جالبشو حفظ کنه.
      

9

Daydreamer

Daydreamer

1403/10/20

        جزیره قلب ها بدون شک به یکی از بهترین رمان هایی که خوندم پیوست.یک رمان رئال درام با روند بسیار جذاب اما در عین حال آرام که میتونه به راحتی انواع احساسات غم،فقدان،عشق،دوستی رو براتون تداعی کنه.با وجود اینکه نویسنده این کتاب خیلی فرد مشهوری نیست،اما با خوندن همین یک اثر از این نویسنده متوجه شدم که قلم نویسنده بسیار گیراست و به نظرم کاملا در توصیفات و تعریف داستان درام برای برانگیختن انواع احساسات در خواننده موفق بوده.نویسنده برای نوشتن این کتاب از یک مکان به اسم کتابخانه قلب ها الهام گرفته، در واقع مکانی که در این کتاب یاد شده،در دنیای واقعی وجود داره و همین کتاب رو جذاب تر میکنه.نویسنده روی پردازش کاراکتر ها خیلی به جزئیات توجه کرده،شاید شما از ویژگی های ظاهری کاراکتر های داستان کمترین اطلاعات ممکن رو داشته باشید اما به قدری توصیفات درمورد ذهنیت،روح و افکار افراد به خوبی شکل گرفته که این هاله ابهام بودن کاراکتر ها از لحاظ ظاهری اصلا اذیت کننده و حتی نقطه ضعف کتاب محسوب نمیشه و نویسنده به خوبی تونسته روند تکامل کاراکتر هارو در طول داستان به صورت دقیق و واقع گرایانه حفظ کنه و شما در طول این ۲۶۰ صفحه میتونستید تغییرات و تحول های هر کراکتر رو به خوبی متوجه بشید.یک موردی که به نظرم باعث شده بود کتاب را وجود داستان آرام و ملایمی که داشت،روند جذاب و پرکششی داشته باشه این بود که داستان از چند زاویه در زمان های مختلف پیش میرفت و همین باعث میشد خواننده برای کشف ارتباط فصل ها باهم و فهمیدن حقیقت،تمایل به خوندن ادامه کتاب داشته باشه.و برای آخرین مورد به جمله های بسیار عمیق و معنادار کتاب اشاره میکنم که به زیبایی کتاب افزوده بود و باعث میشد برای مدتی به فکر فرو برید.درکل این کتاب رو به کسانی که ژانر رئال یا کتاب های آسیای شرقی دوست دارن پیشنهاد میکنم.
      

13

Daydreamer

Daydreamer

1403/10/8

        با توجه به اینکه کتابای ترند در فضای مجازی مخصوصا در ژانر فانتزی تبدیل به فاجعه های مزخرف شدن،دو جلد اول مجموعه تاج دوقلو به نسبت رقیب های خودش خوب تونسته عمل بکنه.روند جلد دو به نظرم بهتر از جلد یک بود و کلی از باگ ها و ایراداتی که توی جلد اول دیده میشد،دیگه توی این جلد نبودن. همین خودش به عنوان یه مجموعه نکته مثبتیه.رفع ابهامات زیادی توی این جلد صورت گرفت و باعث شد کاراکتر ها و روند کلی داستان برامون واضح تر بشه(گرچه هنوز سر حرفم درمورد مشکل ساختار دنیایی کتاب هستم چون هیچ صحبتی جز درمورد دوتا همسایه آنادان نشده و به نظرم این خودش نقطه ضعفه، هرچقدرم نویسنده به همسایه های کشور محل رخ دادن داستان کاری نداشته باشه،دلیل نمیشه اونارو به طور کامل حذف کنه!شاید اگه یه نقشه برای دنیای کتاب طراحی میشد این باگ از بین میرفت.)داستان این جلد مثل فصل قبل همچنان با فصل های کوتاه اما پایان جذاب از دو زاویه دید پیش رفت که به نظرم اینکه هنوز در این جلد هم نویسنده تونسنه بود جذابیت روند رو از دو زاویه دید ادامه بده،نقطه قوت خوبی محسوب میشه.یکی از مواردی که باعث میشه کتاب مثل سایر کتاب ها ضعیف نباشه،زمینه سازی برای جلد بعدیه که هم در جلد اول هم در جلد دوم این مورد به خوبی انجام شده.نکته جالبی که نویسنده برای این جلد استفاده کرده بود،تغییر شخصیت کاراکتر ها به خاطر رویداد های جلد اول بود(گرچه کاراکتر رن توی این جلد برام قابل درک نبود و حتی روی اعصابم بود و هنوز نفهمیدم چرا نویسنده این شخصیت رو برای این کاراکتر در نظر گرفته،شاید توی جلد بعدی علت رفتار های عجیب کاراکتر رن مشخص بشه.)یکی از مواردی که شاید از نظر من فقط نقطه ضعف محسوب بشه،مجددا مثلث عشقی کتاب بود که متاسفانه این مورد الان توی همه کتابای ترند دیده میشه و واقعا نمیتونم جذابیت این مسئله رو درک کنم و حتی نمیفهمم چرا کتابخوان ها به این مسئله مثلث عشقی اینقدر علاقه مندن!درکل جلد دوهم خوب بود و جلد آخر رو اگه نویسنده خراب نکرده باشه،این مجموعه میتونه وارد دسته مجموعه فانتزی های خوب بشه.
      

17

Daydreamer

Daydreamer

1403/10/4

11

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

به امید دل بستمسم هستم، بفرماییدکتابخانه نیمه شب

ترکیب برنده:رئال+فانتزی= رئالیسم جادویی!

26 کتاب

ژانر رئالیسم جادویی یکی از محبوب ترین ژانر در بین سایر انواع ژانر رئاله که طرفدارای زیادی داره.توی این ژانر یک اتفاق جادویی و غیرممکن در دنیای واقعی رخ میده که نویسنده با استفاده از این اتفاق تلاش میکنه مسائل رئال و درام رو شرح بده.بعضی از افراد وقتی با کتاب های ژانر رئالیسم جادویی مواجه میشن فکر میکنن قراره داستان با تبیین و علت آوری برای اون اتفاق جادویی پیش بره درحالی که این مطلب هدف اصلی نویسنده نیست و درصورت دلخواه نویسنده به همچین کاری روی میاره و درواقع نویسنده با استفاده از این اتفاق،مسئله اصلی رو برای مخاطب ملموس تر و واضح تر میکنه.ژانر رئالیسم فانتزی برای کسانی که خیلی با ژانر رئال رابطه خوبی ندارن یا قصد شروع کتاب خوانی از این ژانر رو دارن بسیار توصیه میشه.چون معمولا ژانر رئالیسم جادویی به مباحث سنگین رئال نمیپردازن و ترجیجا مباحث ملموس تر و روزمره تری رو انتخاب میکنن و قلم نویسنده توی این ژانر راحت و روانه و خواننده تازه کار راحت تر ارتباط برقرار میکنه و به علت وجود جادو و فانتزی کم توی کتاب باعث تمایز این ژانر با روند آروم و یکنواخت کتاب های رئال میشه.

46

ناهمتاناهمتا؛ یاغیناهمتا؛ هم پیمان

نگاهی متفاوت به آینده

33 کتاب

کتاب های علمی تخیلی و آخر زمانی به نسبت بقیه ژانر ها کمتر بهش توجه میشه ولی طرفداران خاص خودشو داره و بسیاری از کتاب های این ژانر به راحتی میتونه با کتاب های فانتزی رقابت کنه بسیاری از سری فیلم های معروف و محبوب مثل دونده هزارتو،عطش مبارزه،جعبه پرنده،ناهمتا ابتدا کتاب بودن و خوندن کتاب هاشون به علت تغییر و کوتاه کردن برای ساخت فیلم،خالی از لطف نیست.(مخصوصا کتابی مثل دونده هزار تو که ادامه داستان به صورت فیلم ساخته نشد یا فیلم ناهمتا که کاملا پایان رو تغییر دادند) توی این لیست سعی کردم کتاب های موردعلاقه خودم رو در ژانر علمی تخیلی لیست کنم،امیدوارم از خوندنشون لذت ببرید💙 پ.ن۱:لازمه اشاره کنم که بیشتر کتاب های لیست در دسته علمی تخیلی به صورت مستقیم قرار نمیگیرن،در داستان هاشون یک تغییر کلی در جهان داستان رخ داده و باعث تغییر سبک زندگی شده،به همین دلیل این کتاب هاروهم توی لیست قرار دادم (مثل کتاب هردو در نهایت میمرند یا آخرین کوچ) پ.ن۲:دونده هزار تو مجموعه ۶ جلدی هست،۵ جلد رو نشر افق و باژ چاپ کرده و جلد ششم قصر کرنک رو هنوز نشر معروفی ترجمه نکرده پ.ن۳:مجموعه بازیکن شماره یک آماده جلد دومش به اسم بازیکن شماره دو آماده رو نشر باژ چاپ کرده که متاسفانه بازم نتونستم به لیست اضافه کنم،موقع تهیه کتاب حواستون باشه دو جلدیه پ.ن۳:کتاب جعبه پرنده به صورت تک جلد و مشابه سناریو فیلم توسط میلکان و سایر نشر ها چاپ شده اما مجموعه دو جلدی کامل توسط نشر باژ با اسم کابوک چاپ شده پ.ن۴:مجموعه عصیانگران،همسان،صد نفر(۴جلدی)،موج پنجم(از نشر باژ)رو بهم معرفی کردن و با معرفی دیگران به این لیست اضافه کردم وگرنه خوندم هنوز مطالعه اشون نکردم،اگر این چهار مجموعه رو مطالعه کردید،خوشحال میشم نظرتون رو بگید✨️

32

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.