معرفی کتاب راز پاریس اثر لی لی گراهام مترجم زهرا یعقوبیان

راز پاریس

راز پاریس

لی لی گراهام و 2 نفر دیگر
4.0
10 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

17

خواهم خواند

4

شابک
9786004613378
تعداد صفحات
216
تاریخ انتشار
1399/3/10

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        ولری از سه   سالگی که به   خاطر نازی   ها مجبور شد از وطنش بگریزد، دیگر پایش را در پاریس نگذاشته است.حالا این زن جوان که کسی را جز پدربزرگ پیرش، وینسنت، ندارد باید به پاریس نزد او بازگردد. او تنها کسی است که از سرنوشت پدر و مادرش اطلاع دارد. آیا این دو می   توانند مرهمی بر آلام یکدیگر باشند؟ ولری به   دنبال پایانی افسانه   ای نیست و فقط می   خواهد حقیقت را بشنود، اما این راز ویران   کننده که وینسنت سعی دارد از نوه خود پنهان کند چیست؟رمان به   یادماندنی و خواندنی راز پاریس روایتی است از عشق، ترس و شجاعت در دوران جنگ. خود را غرق در پاریسی خواهید یافت که صدای پوتین   های سربازان روی سنگ   فرش خیابان   ها طنین   انداز است و زمزمه   های رازآلود شهر را فراگرفته است.
      

لیست‌های مرتبط به راز پاریس

نمایش همه
دایی جان ناپلئونمغازه خودکشیهر دو در نهایت می میرند

تولدم مبارک 🎉

50 کتاب

"تولدم مبارک! 🎂 یک سال با کلمات جادوگر! 🎉" امروز روز خاصی برای منه! 😊 تولد یک سالگیم رو جشن می‌گیرم، گرچه من اردیبهشتی نیستم. امروز ۷ اردیبهشته و در حالی که یک سال از ورودم به این دنیای پر از کتاب و قصه‌ها میگذره، می‌تونم بگم که این سفر، کاملاً زندگی من رو دگرگون کرده. 🥳 یادم می‌آید که یک سال پیش، دقیقاً در چنین روزی، با دلهره و تردید، برنامه‌ی طاقچه رو نصب کردم. تا اون روز من اصلا نیم نگاهی هم به کتاب نمی انداختم... اون روزا نه نویسنده‌ای می‌شناختم و نه کتابی که نامش رو شنیده بودم..... اصلا از حس واقعی کتاب خوندن بی خبر بودم😔 اما دنیای جدیدی رو به روی من باز شد! 🌟 وقتی که طاقچه به مناسبت هفته‌ی فرهنگ معاصر، کتاب «دائی جان ناپلئون» رو به‌صورت رایگان در اختیارم گذاشت، این فرصت رو غنیمت شمردم. شروع کردم به خواندن کتاب (اون زمان هیچ‌رمانی رو تا به حال نخونده بودم و این تجربه برام چالش‌برانگیز بود. بی‌جهت نبود که دو ماه تمام درگیر این کتاب شدم! امتحانات ترم و صفحات بلندش هم مزید بر علت بود. 📚😅) نمی‌تونم بگم که چقدر دلم برای این کتاب تنگ شد وقتی به انتهاش رسیدم. احساس عجیبی داشتم، انگار یکی از دوستام رو از دست داده‌ام. اما این احساس ناکافی بود. در واقع دلم می‌خواست دوباره آن را بخوانم! دقیقا یادمه کجا تمومش کردم، یه شب قشنگ اونم توی جاده 🛣 یه روز گرم تابستونی، طاقچه تخفیف تابستانه گذاشت و من فقط با یک لبخند سرازیر به دنیای کتاب‌ها شدم. 💫 کتاب «هر دو در نهایت می‌میرند» رو که تعریفش را از یکی از دوستام شنیده بودم، خریدم. اون کتاب، من رو به دنیای دیگه ای برد، دنیایی که در اون هر لحظه، هر واژه و هر احساس رو به صورت واقعی تجربه کردم. من به واقعی‌ترین شکل ممکن عاشق کتاب شدم! 😍📖 این کتاب رو هم دقیقا یادمه چه روزی تمومش کردم، یه روز بعد تولدم (تولد اصلیم❤) اینجا بود که حس کردم من رسما به جمع عاشقان کتاب‌خوان ملحق شدم؛ نه تنها از ۷ اردیبهشت که تولد اصلی واولین قدم من در این راه بود بلکه از اون روز به بعد هربار که یه کتاب جدیدی رو شروع به خوندن کردم، دوباره متولد شدم🤩 در این یک سال، من ۵۰ بار زندگی کردم و ۵۰ دفعه تجربه کسب کردم. ✨💖 اشک ریختم😭... خندیدم 😄... ترسیدم 😱... به هر جای دنیا سفر کردم وبا فرهنگ های مختلف آشنا شدم🗼🏫 ۵ یا ۶ کتاب بیشتر نخونده بودم تا با برنامه بهخوان آشنا شدم🥰 متاسفانه دقیقا با شروع مدارس متقارن شد(۴مهر🤦🏻‍♀️) 😐 بهخوان برام خیلی شگفت انگیز و جذاب بود(دقیقا همون برنامه ای بود که میخواستم🤩) در این مدت هم درس خوندم و هم کتاب خوندم (در نظر داشته باشین که سعی کردم که به درس و مدرسه م لطمه نزنه و نتیجه اش رو هم دیدم جزو دانش آموزان برتر مدرسه شدم✌🏻) ....... بعد از خوندن ۲۴ کتاب، نویسنده مورد علاقم رو پیدا کردم به سلامتی😅 و اون نویسنده بزرگوار کسی نیست جز: ⚡لوسی مود مونتگمری⚡ 📆دقیقا در تاریخ ۶ اسفند📆 💙با کتاب قصر آبی💙 همه چیز یهویی پیش اومد ، در لحظه دیدمش و خوندم به همین راحتی😁 اما دل کندن از کتاب با رنج و زحمت فراوان😶 همیشه آنی شرلی رو میدیم و هر سالی که پخش میشد بازم برام جذاب و تازه بود، و هیچ وقت هم فکر نمیکردم نویسنده این داستان انقدر جذاب باشه🥰 سر تون رو بیشتر از این درد نمیارم این داستان من بود 📖 🔻در لیست زیر تموم کتاب هایی که از ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ تا ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ خونده رو به اشتراک گذاشتم 👇🏻👣 به یاد تموم این لحظات، و به امید روزهای بیشتر با کتاب‌هایی جذاب و دل‌انگیز، تولدم رو جشن می‌گیرم! 🎉🌸

21

یادداشت‌ها

          یک کتاب پرکشش در مورد سرگذشت یک خانواده در پاریس تحت اشغال نازی. به طور دقیق‌تر در مورد دختریه که زمان جنگ به یکی از خویشاوندان دورش در انگلستان سپرده میشه تا در امان باشه، و سال‌ها بعد از پایان جنگ به پاریس برمی‌گرده تا بدونه چه اتفاقی برای پدر و مادرش افتاده. 
من نیمه‌شب شروعش کردم و چهار صبح تمام شد، انقدر پرکشش! البته پایانش به نظرم شتاب‌زده و پرداخت‌نشده بود. اما به جز پایانش، از خوندن بقیه‌ش لذت بردم. در کل بین کتاب‌هایی که در مورد جنگ جهانی دوم هستن، چندان جدی نیست. بیشتر یک داستان عاشقانه‌ست در بستر جنگ. 
*مهم* این کتاب دو ترجمه داره، ترجمه‌ی الهام محمودی با عنوان پاریس سحرآمیز پر از ایراد و اشکاله و اصلا قابل خوندن نیست. ترجمه‌ی زهرا یعقوبیان با عنوان راز پاریس از انتشارات کوله‌پشتی خوبه. من اول پاریس سحرآمیز رو خریدم و بعد از خوندن یک پنجمش متوجه شدم ترجمه‌ی دیگری هم داره و مجددا راز پاریس رو خریدم. انقدر ترجمه‌ی محمودی غیرقابل تحمل بود :|
        

3

این کتاب ب
          این کتاب با تخیلاتم من رو به یه داستان برد،  اگه میخوای هم سفرم باشی همراهم باش🙌🏻
کتاب "راز پاریس" نوشته‌ی لی‌لی گراهام، یکی از اون داستان‌های عاشقانه‌اس که وقتی شروع به خوندنش می‌کنی، اصلاً نمی‌تونی زمینش بذاری. این کتاب تو رو به یک سفر عاشقانه به پاریس می‌برد، جایی که خیابون‌ها پر از زیبایی و رویا هستن. تصور کن که در یک صبح دل‌انگیز پاریسی، توی یکی از کافه‌های دنج کنار خیابون نشسته‌ای. عطر قهوه‌ی تازه دم شده و نان‌های خوشمزه به مشامت میاد. صدای افرادی رو می‌شنوی که در حال گفتگو و خنده‌ان. دور و برت پر از درختان سبز و گل‌های رنگارنگه که حس زندگی رو بهت منتقل می‌کنه. همین‌جاست که شخصیت اصلی داستان رو می‌بینی؛ دختری با چشمان درخشان و لبخندی که نور آفتاب رو به یاد می‌آره.وقتی کتاب رو می‌خونی، حس می‌کنی که خودت هم داری راه می‌ری توی خیابون‌های سنگی پاریس. از کنار کلیسای نوتردام عبور می‌کنی و به سمت پل الکساندر سوم می‌ری، جایی که غروب خورشید با رنگ‌های گرمش می‌تابه و عشق در هوا حس می‌شه. شخصیت‌ها با هم قدم می‌زنن، دست در دست هم زیر سایه‌ی درختان و با صدای موسیقی زنده‌ای که از دور میاد، قلب‌هاشون به هم نزدیک‌تر میشه.هر لحظه با یکی از غم اون دختر قلبت میشکنه دوست داری گریه کنی، یا با هر لبخندش میخوای تو هم با اون هماهنگ لبخند بزنی. 
راز و رمز داستان هم همینه! هر گوشه از پاریس پر از خاطرات و احساساتیه که شخصیت‌ها رو به هم وصل می‌کنه. از شلوغی کافه‌ها تا آرامش باغ تویلری، هر لحظه یک اتفاق ویژه‌س. مثل وقتی که در لوور گالری هنری به تحسین آثار می‌پردازن یا زیر بارون ملایم پاریس به سمت خانه برمی‌گردن و لبخند بر لب داشتن.
این کتاب نه تنها یه داستان عاشقانه است، بلکه دعوت به زندگیه! توی هر صفحه، حس می‌کنی که عشق یه نیروی جادوییه که می‌تونه آدم‌ها رو به هم نزدیک کنه و رازهای پنهان جایی به وجود بیاره. در نهایت، "راز پاریس" بهت یادآوری می‌کنه که زندگی پر از زیبایی‌هاس و عشق همیشه توی هوا حس میشه، حتی اگه توی تنگناهای زندگی باشی. پس اگه دلت می‌خواد یک سفر عاشقانه به پاریس داشته باشی و در دل این شهر عاشق بشی، کتاب "راز پاریس" رو فراموش نکن!
کتاب جذاب و خوشگلی بود، خیلی وقت بود دلم برای این ژانر کتاب تنگ شده بود.  برای رهایی از مشغله و دنیای گاهی تلخ اطراف خوب بود، حتی شده کم. 🙂
        

14

          "پیرزن در قطار شبیه شخصی نبود که راز عجیب و ناگفته در سینه دارد؛ یک داستان عجیب از زندگی."

والریا زن سالخورده ای که در قطار پاریس با چمدان قدیمی اش نشسته، کوله باری از خاطرات را حمل می کند و راوی داستان است. ماجرای کتاب در سه زمان حال، 1962 و 1941 یعنی سال های اشغال فرانسه توسط آلمان در جنگ جهانی دوم می گذرد.

والریا که از کودکی با دخترخاله مادرش زندگی می کرده، در سن بیست سالگی و درحالی که دستیار کتابدار در کتابخانه ای در لندن است، متوجه می شود که پدر بزرگ پیری در پاریس دارد و تصمیم می گیرد برای آشنایی با او و کشف گذشته رازآلود مادرش و داستان جداییش از خانواده به پاریس سفر کند و با هویتی جعلی در کتابفروشی قدیمی پدربزرگش کار کند.

نقطه مشترک همه داستان، کتابفروشی قدیمی و معروف گریبویه است که در طول سال های اشغال فرانسه وقایع تلخ و شیرینی را به خود می بیند. 

کتاب رمانی تاریخی، پرکشش و عاشقانه در دل جنگ است و نویسنده تلاش دارد تا نگاهی متفاوت و انسانی به جنگ داشته باشد. جنگی که هیچ وقت برنده ای ندارد و آثار آن تا سال ها در وجود انسان ها تا چند نسل بعد باقی می ماند. در کنار نشان دادن این سختی ها، وطن پرستی، ناامنی و تلخی های جنگ،  اما انسانیت و عشق فراتر از مرز هاست.

دو ترجمه از این کتاب در بازار نشر وجود دارد که ترجمه ای که من مطالعه کردم از خانم #الهام_محمودی و #انتشارات_ورا بود که نسبتا روان بود. با این حال از نظرات بسیاری از کاربران به نظر می رسد که ترجمه دیگری از #نشر_کوله_پشتی با عنوان #راز_پاریس وجود دارد که بهتر است.
        

1

        از لحظه لحظه  این کتاب  لذت بردم واقعا خیلی کتاب قشنگیه  از همون اول جذب داستان شدم و توی نصف روز تمومش کردم خیلی عاشقانه قشنگیههههه  پدر بزرگ  (موسیو دوپنت)والری خیلی گوگولی بود برام و واقعا بابای والری یه جنتلمن واقعی بود خیلی خیلی زیاد عاشقش شدم  این کتاب رفت توی لیست کتاب های مورد علاقممم🥺🫶🏻
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

12