بچه های راه آهن

بچه های راه آهن

بچه های راه آهن

ادیت نزبیت و 1 نفر دیگر
4.3
37 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

69

خواهم خواند

13

روبرتا، پیتر و فیلیس مجبور هستند به همراه مادر، خانه خود را ترک کنند و در یک خانه‌ی کوچک نزدیک راه‌آهن زندگی کنند، چون اتفاق ناخوشایندی برای پدر رخ داده است. مادر ترجیح می‌دهد که بچه‌ها چیزی از ماجرا ندانند اما بچه‌ها پس از ماجراهای مختلف از این راز باخبر می‌شوند و … «بچه های راه آهن » داستان کشمکش این بچه‌ها با مشکلاتی است که ناگهان زندگی آن‌ها را دگرگون کرده است. فقر، دوری پدر و ناراحتی مادر زندگی آن‌ها را سخت کرده است. اما زندگی در کنار راه‌آهن برای آن‌ها هیجان‌انگیز نیز هست. تماشای قطارها و دست تکان دادن برای مسافران قطار از سرگرمی‌های لذت‌بخش آن‌هاست و اتفاق‌های جالبی را برای آن‌ها به وجود می‌آورد. ادیت نزبیت « بچه های راه آهن » را در سال ۱۹۰۶ منتشر کرده است و از آن هنگام تاکنون همواره بازچاپ شده است. این داستان از آثار کلاسیک ادبیات کودکان است.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بچه های راه آهن

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به بچه های راه آهن

یادداشت‌های مرتبط به بچه های راه آهن

          کتاب یه کلاسیک به تمام معناس... پیش تر قصر افسون شده رو از خانوم نسبیت خونده بودم و اونقدر خوب بود که به تالکین و لوئیس حق دادم از اون کتاب الهام گرفته باشن ولی این یکی خیلی ستم بود!!!:دی  داستان یه خانواده ی خوب فرهیخته ی با شعور همه چی تمام با یه مامان و بابای کامل و تهِ هرچی اخلاقیات که وضعیت مالی خوبی دارن بعد یهو به یه دلیل نا معلومی فقیر میشن و باباهه نا پدید میشه و اینا میرن به یه روستایی که تنها سرگرمی سه تا بچه میشه ایستگاه راه آهن اون روستا 
و ماجرای این سه تا بچه ست که چطور تو دلِ همه میرن و چطور کارای قهرمانانه می کنن که اصلا خوب و باورپذیر در نیومده... باید بگم از بس باور پذیر نشده که می تونین بگین یه داستان صد در صد تخیلیه!!!

به شخصه از حضور و دخالت آگاهانه ی نویسنده ها به عنوان راوی توی داستان (خصوصا داستان کودک و نوجوان) خوشم میاد مث کارایی که بعضا مونتگومری کرده تو مجموعه ی امیلی یا بعضی روایتگری های تالکین یا لوئیس عزیز. خانوم نسبیت هم تو داستان های کودک و نوجوانش حضور داره تو متن داستان  ولی حضورش توی این یکی داستان به شدت مزاحم و روی مخ بود. و خیلی ریاکارانه و نچسب!!!

ولی با همه ی بدی هاش یه حال مثبت معصوم خوبی داشت. به درد نوجوونا که میزان باورپذیری هاشون بیشتر از ماهاس خیلی میخوره. حتما در آینده واسه بچه هام می خونمش :دی ( و فک می کنم که خوششون بیاد) بعله!
        

4