معرفی کتاب مدرسه جاسوسی؛ اردوی مرگ اثر استوارت گیبز مترجم مریم رفیعی

مدرسه جاسوسی؛ اردوی مرگ

مدرسه جاسوسی؛ اردوی مرگ

استوارت گیبز و 2 نفر دیگر
4.4
62 نفر |
13 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

204

خواهم خواند

12

شابک
9786004621540
تعداد صفحات
272
تاریخ انتشار
1397/3/5

توضیحات

        بن ریپلی یک سال برای اینکه جاسوس خفنی شودآموزش دیده و از انواع و اقسام خطرات جان سالم به در برده. برای همین، الان که تابستان از راه رسیده، خود را برای تعطیلات آماده کرده. ولی چون کار جاسوس ها تحت آموزش تمامی ندارد و تهدیدات اسپایدر، یک سازمان جاسوسی دشمن، مانند گرمای تابستان غیر قابل اجتناب است. آیا بن می تواند هویت مخفی ... و خونسردی اش را حفظ کند؟
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به مدرسه جاسوسی؛ اردوی مرگ

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به مدرسه جاسوسی؛ اردوی مرگ

نمایش همه

پست‌های مرتبط به مدرسه جاسوسی؛ اردوی مرگ

یادداشت‌ها

          با حدود یک سال وقفه اومدم سراغ جلد دوی این مجموعه (تقصیر عوامل خارجی بود؛ من که هیچ مجموعه ای رو نا تمام نمیگذارم) و باید اول کار از خودم تشکر کنم که داستان رو با جزئیات یادم مونده بود. (تاثیرات خود فرا‌کهکشان بینی: )
اول اینکه یه تشکر از استوارت گیبز بکنم. این شخصیت پردازی رو واقعا هر کسی نمیتونه انجام بده. شخصیتی که خودش یه پا نابغه هست ولی با یه شخصیت مکمل قسمت هایی رو هم که توش ضعیفه به نحوی کامل میکنه؛ شخصیتی که انسان وار رفتار میکنه و متعادله، نه مثل بعضی شخصیت ها تو بعضی کتاب ها که با اینکه مثلا ۱۴ سالشون هست اندازه یه شخصیت ۴۰ ساله عقل و تجربه دارن؛ و شخصیتی که به دل میشینه. حداقل من نمیتونم ازشون ایراد بگیرم چون اگه عاقلانه بخوام فکر کنم رفتار های خودم رو توش میبینم. همون بی منطقی های احتمالی و رفتار های درست احتمالی که کاملا با روحیات یه نوجوون سازگاره. واقعا گیبز شخصیت پردازی معتدلی داره.
علاوه بر شخصیت پردازی، توصیفات و فضاپردازی و سیر تکوین داستان هم متعادل بود. یه جایی فکر میکنی الان با یه حرکت انتحاری داستان رو منفجر میکنه ولی میبینی که نه و مثل اینکه راه حل هوشمندانه تری وجود داشته که اتفاقا داستان رو از اون چیزی که توی تصورت بود جذاب تر هم میکنه.
اریکا واقعا>>>> اصلا واقعا وای.
شخصیت موش خرما جای کار بیشتری داشت. تقریبا از توی اتوبوس به این ور رها شد. انتظار داشتم حداقل تو ماجراجویی های بن و اریکا و الکساندر تو جنگل سر و کله ش پیدا شه. (یه ستاره به خاطر این کم کردم.)
در کل که واقعا متشکرم از استوارت گیبز. احتمالا نتونم کتاب دیگه ای از مجموعه مدرسه جاسوسی توی این مدت باقی مونده تا مهر بخونم (آه و ناله) ولی ممنونم که با قرارگاه فضایی آلفا (دشیل عزییییزم) و مدرسه جاسوسی من رو از این فضای کوچولوی پشت کتابخونه م خارج کرد و تا ماه و قرارگاه های سیا برد. ممنونم=)
        

36