معرفی کتاب طبل حلبی اثر گونتر گراس مترجم عبدالرحمن صدریه

طبل حلبی

طبل حلبی

گونتر گراس و 1 نفر دیگر
4.0
28 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

48

خواهم خواند

46

ناشر
نوقلم
شابک
9649113029
تعداد صفحات
736
تاریخ انتشار
1379/7/26

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        برای درک درست و ارزشگزاری گونترگرانس نخست باید شاهکارش طبل حلبی را خواند بدون خواندن این اثر هر نوع اظهار نظر قطعی پیش داوری صرف است.
گرایش گونترگراس به نویسندگانی چون رابله و سروانتس و شیوه نوشتن و فضای داستانی آنها و به کار گرفتن اسطوره و افسانه و فابل و انتخاب آدمهای گوژپشت و گورزاد و غمبادی و سگ و موش و گربه همه از این رهگذر است.آدمهای گراس اغلب مجنون و معیوب و علیل اند اغلب دلقک اند اما از نیرویی عجیب و شیطانی برخوردارند از نیروی قهرمان سازی...
طبل حلبی اثری است فلج کننده،خواننده را در چنگال خود می گیرد و آنگاه با سر در گنداب زندگی دهشتزا رهایش می کند.
کامران فانی
(از مقدمه موش و گربه)
      

پست‌های مرتبط به طبل حلبی

یادداشت‌ها

موهبت توقف
          موهبت توقف

شر مثل وبا از دل یک نفر به ذهن او سرایت می‌کند و از ذهن او به ذهن تمام آدم‌هایی که متقاعد شده‌اند باید از او اطاعت کنند. از او که شاید نجات‌دهنده باشد. نجات‌دهنده همیشه برای گسترش خود در ذهن‌ها و قلب‌ها به گسترش مرزها نیاز دارد و برای گسترش مرزها به جنگ‌ها. او آنقدر ادامه می‌دهد تا جنون عادت هر روزه شود. و آنچه همه هر روز زندگی می‌کنند، رفته‌رفته حقیقت را وارونه می‌کند. وقتی حقیقت به‌تمامی با خون و گلوله چهره عوض کرد، شیپورها و طبل‌های پایان نواخته می‌شوند. جام‌ها پر می‌شود و مردم به رقص پای می‌کوبند که از جهنم جنگ بیرون آمده‌اند. دیگر کسی به رستاخیزی که قرار بود نجات‌دهنده به پا کند فکر نمی‌کند. کسی اهمیت نمی‌دهد که چه جوان‌هایی چه طلوع آفتاب‌هایی را ندیدند. و اگر جنگ تمام شده باشد دیگر هیچ کدام از اینها مهم نیست اما افسوس که جنگ‌ها تمام نمی شوند، زیر پوست شهرها می‌خزند و خود را در ذهن‌ها به شکلی تازه می‌کارند. جنگ هرگز اجازه نمی‌دهد که آدم‌ها به‌راحتی فراموشش کنند. گذر زمان در نظر سربازی که در میدان جنگیده برای فراموشی کافی نیست. او به توقف زمان نیاز دارد، توقفی حتی قبل از آغاز جنگ. توقفی در رشد تن که آماده‌ترین آماج فرونشاندن تیرهای خشونت رهبران است. توقفی که تن را از شایستگی حضور در کنار مرگ برهاند و در وادی پست زندگی در امان، نگهش دارد. هر سربازی فقط در صورتی می‌تواند جنگ را فراموش کند که به آن نرفته باشد یا از آن برنگشته باشد.
اسکارِ طبل حلبی به موهبت توقف زمان در تن خود نائل می‌شود اما ذهنش بی‌وقفه پیش می‌رود و آنجا که باید بایستد، متوقف می‌شود و عرصه را به تن می‌سپارد تا آنقدر بزرگ شود که روایتش اعتباری داشته باشد. روایت خانواده و سرزمینش. قصه‌ای که از آلبوم‌ها عبور می‌کند نه از تریبون‌ها. تریبون‌هایی که «باید مواظبشان باشیم» چرا که به تداوم تخدیر حقیقت مشغولند گو این که حقیقت بخواهد چون فریادی از هزار دهان بیرون بریزد و بگوید که آغوش فراموشی هزاران بار گرمتر است از مرور تقدس‌های خونین.
گونتر گراس در این رمان پیکارسک، طنازانه تاریخ خود را می‌نویسد و با این که از ترس قضاوت به نسیان پناه برده است، به‌زیبایی علیه فراموشی قلم می‌زند.
        

0

          .
طبل حلبی
نوشته: گونتر گراس (نویسنده آلمانی زبان)
ترجمه: سروش حبیبی
.
.

گونتر گراس نویسنده و شاعر و مجسمه ساز آلمانی که رمان هایش بازتاب صدای نسلی از آلمانها بودند که در زمان سلطه نازیسم چشم به جهان گشودند. او خود را روایتگر تاریخ از نگاه پایین‌دستی‌ها می‌دانست.
در حالی که در پانزده سالگی برای گریز از محیط تنگ و فقیرانه خانوادگی، خدمت در ارتش هیتلری را با رغبت پذیرفت و در هفده سالگی به لشکر دهم توپخانه اس‌اس - فروندبرگ فرا خوانده شد.
با این حال پس از پایان جنگ همواره بر ضد آن و شاید از روی ندامت نوشت و به جهانیان مخالفت خود را اعلام نمود.
.

 کتاب طبل حلبی یکی از بهترین رمان هایی بود که تا کنون خوانده ام.
 اسکار، که راوی و شخصیت اصلی داستان است در این ماجرا سی سال سن داشته و در اسایشگاهی روانی بستری است و روایت خودش را از آنا کلیایچک، مادر بزرگ خودش شروع میکند که چگونه در سال (1904) با پدربزرگ اسکار ازدواج کرده و مادرش اگنس به دنیا می آید. 
.

اسکار تا سن سه سالگی رشد جسمی طبیعی خودش را دارد اما تصمیم میگیرد جلوی رشد جسمانی اش را گرفته و فقط از نظر ذهنی به رشد خود ادامه دهد چرا که دنیای آدم بزرگ ها را دوست نداشت و نمیخواست دخالتی در آن داشته باشد؛ تا با خیالی راحت فقط طبل بزند. کاری که در آن شوقی آسمانی داشت.

این رمان که به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده، روایتگر جامعه لهستانی_آلمانی قرن بیستم و جنگ های جهانی و فرهنگ جاری سال های جنگ نیز میباشد.
تصویرگر جامعه ای که اشک ریختن برای افراد جنگ زده آن چنان سخت شده که ناچاره بعد از جنگ، کافه هایی ساخته میشوند تا با خورد کردن پیازهایی( سمبولیک ) اشکشان در آمده و بتوانند عواطف و احساسات خود را بهتر برای یکدیگر بیان کنند.
بازه زمانی این داستان بر محور تاریخ اروپا در زمان ظهور نازی و در دوره جنگ جهانی دوم و پس از جنگ است اما با این تفاوت نسبت به رمان های دیگر که تمامی جزئیات سیاسی اجتماعی تاریخی این دوره ها گاه به صورت مستقیم و گاه سمبلیک مورد اشاره قرار میگیرند.
نکته ها و روایت های نمادین این کتاب نقد شدیدی بر جامعه و مذهب و خرافات و برخورد های مردم اروپا و آلمان، مخصوصا در روند شکل گیری فجایع قرن بیستم دارند.

.
گونتر گراس تا سالهای زیادی به خدمت وظیفه خود در ارتش خونخوار نازی اشاره ای نمیکرد. با این حال رمان او شاهدیست که چگونه چنین تجربه تلخی میتوانست او را تبدیل به نویسنده ای توانا و هوشمند کند.

تمامی وقایع رمان او، حتی آنهایی که جادویی به نظر میرسند، به صورت سمبلیک و نمادین نوشته شده اند.
توصیه میکنم به راحتی و سریع از کنار استعاره ها و نمادهایی که توسط نویسنده در این داستان قرار داده شده اند عبور نکنید.

در پناه خرد.
        

0

          صحنه دلخراش و در عین حال آرام ورود روس ها به شهر یکی از آن صحنه های جالب ست.کوتوله ی دانای داستان گراس که محدوده ی عملکرد کوچکی دارد در شهر جنگ زده باقی می ماند تا ماجراهایی را برای ما تعریف کند که مردم عادی از جنگ به یاد دارند و نه سربازها. همانطور که گفتیم گونتر گراس یک داستان نویس تجربی ست. او مثل ارنست همینگوی در جنگ جهانی دوم شرکت کرده و آنقدر خاطره و تجربه دارد که برای همیشه ی نویسندگی اش کافی ست. او مثل مارکز یا بورخس یا دیگر نویسنده های آمریکای جنوبی نیست که از خیالات یا افسانه ها تغذیه کند. او از تجربه و عینیت می نویسد. او مثل نویسندهء هم عصر و هم وطنش، "هاینریش بل" با آلمان بعد از جنگ روبروست که زندگی طبقهء بورژوا در بحران معنا با یک عامل مهم دست به گریبان است: "پول"! چیز نفرت آوری که بُل در "عقاید یک دلقک" آن را عامل فساد اخلاقی و اعتقادی آلمان بعد از جنگ نشان میدهد. بل کاری میکند که ما از سرمایه داران آلمانی که بعد از جنگ به دنبال بازسازی اقتصاد نابود شدهء آلمان هستند متنفر شویم. چرا که آنها "انسانیت" و "عاطفه" را زیر بار مخرب سرمایه سالاری و اشرافی‌گری له میکنند. و بدتر از همه این که پول با مذهب، با "کاتولیک" بودن به شدت گره خورده و حاصل آن فرهنگ نجسی به نام "اشرافی گری مذهبی" شده است. مذهب دروغگوی کاتولیکهای اشرافی آلمانی "عشق" شخصیت اصلی عقاید یک دلقک را از او میگیرد و او را به گدایی می اندازد. گونتر گراس هم چنین نگاهی به آلمان بعد از جنگ دارد. گراس با شخصیت کوتولهء داستانش در جامعهء آلمان چرخ میزند و صحنه هایی را نشانمان میدهد که "عشق" و "انسانیت" در جدال با "پول" و "فساد اخلاقی" به مسلخ میروند. به یاد بیاوریم صحنه ای که اسکار کوتوله برای آسوده بودن در خانهء خودش ناچار میشود میراث گرانبهای مادرش را بفروشد.
        

0