پرتقال خونی: رمان

پرتقال خونی: رمان

پرتقال خونی: رمان

پروانه سراوانی و 1 نفر دیگر
3.4
12 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

24

خواهم خواند

4

ناشر
آموت
شابک
9786003840058
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1398/7/6

توضیحات

        
پرتقال خونی داستانی عاشقانه نیست،اما عشق عنصر اصلی آن است.عشقی مادرانه که نازلی را به آن سوی مرزها می کشاند تا برای فراهم کردن آسایش پسرانش،تن به خطر بسپارد و تا مرز بین مرگ و زندگی پیش برود.
نازلی دلال اجناس دست دوم ثروتمندان است.او با داشتن همسری منفعل و بی اراده تصمیم به اداره کردن خانواده اش گرفته و با وجود مخالفت های افراطی پدرشوهری سلطه جو،یک بوتیک لباس را نیز اداره می نماید.تصادف و خانه نشینی او را در باغ پرتقال خانه نشین کرده.جایی که نازلی از کودکی از آن متنفر است باغ برای نازلی هیولایی ماده است که باید برایش پول خرج کنی زندگی مرتاض وارانه خانه پدری و همسر او را از باغ و مسایل  جانبی مربوط به باغ متنفر کرده.
خانه نشینی و مسئولیت های اجباری نازلی در باغ باعث ایجاد تغییراتی در نگاه نازلی به باغداری میشود اما با انفاق ناگواری که برای پسر کوچک خانواده می افتد برنامه ها و خیالات نازلی برای باغداری و ادامه ی زندگی مختل میشود...
پرتقال خونی شرح خم و راست شدن های ستون یک خانواده است خانواده ای سنتی که افراط در یک بعد بعدی نگریستن به زندگی سبب عصیانگری اعضای جوان آن میشود

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به پرتقال خونی: رمان

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به پرتقال خونی: رمان

یادداشت ها

          #پروانه_سراوانی رو از روز نقد #به_سپیدی_یک_رویا میشناسم. از نقد منصفانه و بی طرفانه اش. تعریف #پرتقال_خونی رو قبلا شنیده بودم. بعد از آشنایی و دوستی با خانم سراوانی بیشتر مشتاق شدم که بخونمش. ولی فرصت نشد تا حالا.
شروع هیجان انگیزی داشت. نویسنده یه مشت میزنه تو صورت مخاطب و مخاطب رو پرت میکنه تو دنیای کتاب. اما بعدش خیلی معمولی پیش میره. حتی دچار اطناب میشه. خواننده کتاب همینطور خطی با تنهایی های یک زن پیش میره. گاهی حتی به داستان های عامه پسند پهلو میزنه. یک جایی هم  اواسط کتاب آدم با خودش میگه چرا انقدر زود همه چیز خوب شد؟
 ولی یهو یک جایی از میانه به بعد کتاب نویسنده مخاطب رو بلند میکنه و پرت میکنه زمین و دوباره چند تا مشت میکوبه توی سرش که نمیفهمه از کجا خورده. مخاطب غرق میشه تو یه اندوه بزرگ و اگه قبل از این به سختی کتاب رو ورق میزده حالا کتاب به دستش چسبیده. حتی با اون حجم اندوه. حتی از پشت پرده های اشک. حتی با قلبی که هر آن فشرده تر میشه. نیمه دوم کتاب یه انفجاره. و چقدر حیف که دیر به این ماجرا میرسیم. 
پایان غافلگیر کننده کتاب هم که دیگه برگ آس نویسنده است. انقدر که ترغیب میشی بری همون صفحاتی که با بی میلی میخوندی رو دوباره بخونی و نشانه ها رو کشف کنی.
پ.ن کتاب برگزیده کتاب اول ماندگار شده
        

2