معرفی کتاب سندرم ژولیت اثر ضحی کاظمی

سندرم ژولیت

سندرم ژولیت

ضحی کاظمی و 1 نفر دیگر
3.2
57 نفر |
25 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

108

خواهم خواند

86

شابک
9786222192341
تعداد صفحات
208
تاریخ انتشار
1399/5/4

توضیحات

        ساکنان شهر تهران، از بعد رویداد شوم «سال سم» برای همیشه از تجربه ی عشق محروم شده اند. شرکت های فروش عشق، محصول نایاب خود را در نمایشگرهای بزرگ سطح شهر، به رخ شهروندان می کشند و حسرت به دلشان می ریزند. شهروندان فرودست غرب نشین برای مقابله با میراث نحس پیشینیان و آنهایی که از فلاکت آنها سود می برند، ابزاری در دست ندارند. افسردگی، اعتیاد و خودکشی بیداد می کند. شهریار، کاراگاه دایره ی جنایی پلیس، در پی مختوم کردن پرونده ی خودکشی دختری به نام نیلوفر و پسری که هم زمان در آپارتمان او اوردوز کرده، به حقایقی می رسد که او را ناخواسته از مسیر حل پرونده، منحرف می کند. شهریار به دنبال سرنخ های زندگی و مرگ نیلوفر، به سطوح ناشناخته ای از شهر پا می گذارد و ... سندروم ژولیت، هشتمین رمان بزرگسال و دوازدهمین اثر ضحی کاظمی است. او پیش از این رمان خاک آدم پوش را در ژانر فانتری-تاریخی و رمان های کاج زدگی، آدم نما، مجموعه ی سه جلدی دنیای آدم نباتی ها و باران زاد را در ژانر علمی تخیلی منتشر کرده است. رمان های سال درخت و باران زاد او به زبان انگلیسی هم منتشر شده اند.
      

لیست‌های مرتبط به سندرم ژولیت

نمایش همه

یادداشت‌ها

          در یک کلام کتابی به غایت تلخ! تهران و حتی ایرانی که درآن عشق وجود ندارد و مردم باید آن را خریداری کنند. شرکت هایی که به مردم تلقین می کنند با عشقی که از ما می‌خرید حسی ناب و زندگی مرفه را تجربه می‌کنید و مردمی که صبح تا شب کار می‌کنند تا بلکه روزی بتوانند عشق بخرند! شبکه های اجتماعی ای که پر از فیلم و عکس از شرق نشینان تهران است و حسرت غرب نشینان بینوا را برمی انگیزد. من این کتاب را هم دوست داشتم و‌هم نه! دوست داشتم به خاطر قلم توانمند نویسنده، دوستش نداشتم، به خاطر تلخیِ بیش از حد آن! نمی‌دانم شاید در سبک ادبیات گمانه زن و پادآرمانشهر این تلخی عادی باشد و من زیادی حساسم!
داستان با خودکشی دختری به نام نیلوفر شروع می شود و پیگیری کارآگاه پلیسی به نام شهریار که مادرش صاحب یکی از همین شرکت های فروش عشق است! خودکشی و اعتیاد و خیلی از خلاف هایی که در غرب تهران برای اداره ی پلیس عادی شده و این قبیل پرونده ها معمولا زود  مختومه می‌شوند. اما انگار این پرونده برای شهریار معمولی نیست و رازهای زیادی در پشت آن نهفته است ...
        

22

          ۰"تهرانی که زمانی پانزده‌میلیون جمعیت داشت و به گواهِ تصویر فیلم‌های قهوه‌خانه‌ی دربند، از این زاویه توده‌ای یک‌دست شلوغ و خاکستری بود، حالا با کمتر از پنج‌میلیون جمعیت، به ترکیب منظمی از شهرک‌ها و بلوک‌های منظم تغییر شکل داده بود که بین مزارع و گلخانه‌ها سر برافراشته بودند. مگر آرزوی شهروندان چندصدسال پیش رسیدن به چنین روزی نبود؟"

سندروم ژولیت، هشتمین اثر ضحی کاظمی، یه فضای پساآخرالزمانیِ علمی‌تخیلی داره.
نظر من رو بخواهید، این کتاب تقریبا جناییه با پس‌زمینه علم!

این کتاب پر از پارادوکس و به‌نظرم تا حد خوبی ضد کلیشه‌س.
تو اغلب کتابای پسا آخرالزمانی یا فانتزی، همیشه دخترانی رو داریم که علیه یک نظام مردسالار به‌پا می‌خیزند، و در سندروم ژولیت پسری رو داریم که از خانواده مرفه‌ش فاصله گرفته و تفکراتی علیه نظام سرمایه‌داری و زن سالارِ حاکم بر جامعه داره و روی پرونده خودکشی مشکوکی کار می‌کنه که شک‌ها و بدگمانی‌هاش نسبت به جامعه و ساختارش رو تقویت می‌کنه.

سندروم ژولیت از تهران آینده میگه، تهرانی پیشرفته! جایی که کنترل جامعه و جمعیت با خریدوفروش عشقه. شهری با ساختاری منحصر به‌فرد که توسط خانم کاظمی خلق شده و این ایرانی بودن کتاب رو قابل درک‌تر و جذاب‌تر می‌کرد.
به‌عنوان یک دانشجوی بیوتکنولوژی علاقه‌مند به‌حوزه ناباروری و درمانش باید بگم وجهه علمی کتاب برام منطقی و قابل درک و ساده بود، منظورم از ساده اینکه شما با هر مدرک تحصیلی‌ای می‌تونید کتاب رو مطالعه کنید و متوجه بخش علمی و توضیحات داستان بشید.
و منظورم از منطقی هم اینکه از چیز عجیب و غریبی صحبت نشده،روش کنترل جمعیتی که توی کتاب توضیح داده شده همین الان برای حیوانات و نباتات استفاده میشه. کاملا مشخص بود نویسنده مطالعه داشته و وقت گذاشته در این زمینه و همین باعث میشد کتاب برام ارزشمند‌تر باشه.

این کتاب عاشقانه نیست، حتی تو ساب ژانرش هم عاشقانه بودن نمیگنجه به نظرمن اما عشق رو نقد میکنه اما اواخر کتاب یک عشق ریز و فریکی طوری توشه.

×در مقایسه با باران‌زاد واقعا سندروم رو بیشتر دوست داشتم. اون هم علمی‌تخیلی و پساآخرالزمانی بود اما من با سندروم ژولیت بیشتر و بهتر ارتباط برقرار کردم.

×امیدوارم این کتاب خوانده و استقبال بشه، چون معتقدم باید از آثار تالیفی حمایت شه تا بتونن پیشرفت کنند و راه درست‌شون رو پیدا کنند.

بعدا نوشت:
به نظرم سندروم بیشتر از داستان شخصیت‌ها، داستان یک ایده و آرمان (بعضا پادآرمان) هست.
و واقعا اون فضای شهر و داستان و تکنولوژی و ساختارش برای من خیلی مهم‌تر از شخصیت‌ها بود.
در واقع کارکترها رو دست‌مایه‌ای برای شناخت شهر و سیستم میدونستم.
لطفا این کتاب رو به دید یک تریلر بخونید و دنبال قصه شهر و نظام باشید نه شخصیت‌ها.
        

3

یاسمن

یاسمن

1404/1/5

          داستان در رابطه با ۲۰۰ سال آینده ی تهران است. کشور به قبل و بعد از یک رویداد توصیف میشه اتفاقی که بهش میگن سال سم در اون طی اتفاقاتی یک سری محصولات تراژن وارد کشور می‌شه و از اون زمان به بعد نسل‌های آینده عقیم میشن. به واسطه این شرکت‌های فروش عشق راه اندازی میشن و هورمون‌هایی به مردمی که توان خرید محصولات عشق را دارند تزریق و از اون طریق مردم عاشق هم میشن.
خط داستان جالب بود و سوالی که باعث می‌شد از خودم بپرسم این بود اگر عشق وجود نداشت چه اتفاقی می‌افتاد؟
نویسنده تلاش کرده که ماشین‌های خودران رو به تصویر بکشه و از اون فراتر محصولات جدید و قابل تصوری مثل نسل جدید گوشی‌های همراه، که امکانش هست تا ۱۰۰ سال آینده هم حتی به بازار عرضه بشن !
کتاب توصیفات بیش از اندازه و پشت هم نویسی بدون اینکه بندهای کوتاه داشته باشه باعث شد خوندن داستان برای من سخت و خسته کننده بشه. از یه جایی به بعد تصور می‌کردم که دارم کتاب علمی یا یه تحقیقاتی رو می‌خونم که لازم هست پشت سر همنویسی اتفاق بیفته بدون اینکه بندها مشخص بشن.
        

0

        این کتاب جور زیبای عاشقی رو بیان میکنه و از نظرم اینکه داخل یک شهر که هیچکس عاشق نمیشه تو عاشق یک مرده بشی ، ته ته عاشقی. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

        اصلا انتظار نداشتم با یه داستان جذاب رو به رو بشم. فکر کردم یه پروندس که کلیشه ای حل میشه و میره ولی عالی بود. ایده ی برنج خیلی خوب بود، جنین های عقیم شده و شخصیت اصلی ما که اونقدر جنین خاص و خوبی بود که طبیعی عاشق شد!!!!! 
کتاب فروشی ها رو که فقط پولدارها ازشون خرید میکردن دوست داشتم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          دوران دبيرستان درس هاى كتاب ادبيات يكي در ميون راجع به "عشق" بود و حالم از اين قضيه بهم ميخورد. تمام متن ها(چه از شاعر و نويسنده هاى معروف و چه از نويسنده هاى كمتر شناخته شده) عينا مثل هم بودن. يا بحث شمع و پروانه بود يا ديوانگى و فداكارى و خطرپذيرى عاشقان.

چيزى كه بيشتر اعصابمو خورد ميكرد اين بود كه تو بيشتر اين متن ها به اين موضوع اشاره ميشد كه فقط تظاهر كنندگان از "عشق" صحبت ميكنند و عاشقان واقعى هميشه خاموشند. و خب اين برام جاى سواله كه اين نويسنده ها خودشون رو عاشق ميدونند؟ اگه عاشقن پس چرا "كِلك از بنان افكنده" نيستن و اگه نيستن چجورى انقدر ازش صحبت ميكنن ؟ :/
————
البته اين حرفام همش به اين كتاب ربط نداشتن ولى چون بحث عشق بود گفتم بگم.

ايده كلى جذاب بود. البته بخش ترسناك قضيه اينه كه احساس ميكردم داستان همين امروزه نه آينده.(ترجيح ميدم مثال نزنم چون ممكنه اسپويل بشه)

اما جدا از ايده خوب، متاسفانه كل روند داستان قابل پيشبينى بود. كلا انگار هيچ چيز جديدى راجع به عشق وجود نداره.

براى "علمى-تخيلى" بودن نياز به محتواى بيشترى داشت و من تكنولوژى و علم خاصى نديدم.

به جز اسم شخصيت ها و چند تا مكان هيچ نشونه اى از ايرانى بودن تو كتاب وجود نداشت(البته اين كاملا سليقه ايه ممكنه ديگران مشكلى باهاش نداشته باشن)
همش خدا خدا ميكردم يه پيچش داستاني رخ بده و نظرم رو عوض كنه ولى نشد كه نشد.

2.5
        

7

Soli

Soli

1404/4/14

          تعریف این کتاب رو خیلی شنیده بودم، ولی چرا حتی نمی‌تونم بهش امتیاز بدم؟
نمی‌تونم تصمیم بگیرم احساسم نسبت بهش چه‌طوره. خوشم اومده یا نه، به نظرم قوی بوده یا ضعیف.
برام جدید و جالب بود. اولین بار بود که یه کتاب پادآرمان‌شهر تالیفی می‌خوندم. اولاش عین اون میم دیکاپریو هی به کلمات کتاب اشاره می‌کردم که "عه، تهران! عه،درکه! عه، انقلاب!". :دی مخصوصا این‌که از خیابونا و محله‌ها اسم برده شده بود رو خیلی دوست داشتم. من همیشه گفته‌م که این حرکت به نظرم خیلی پسندیده‌ست و تو کتاب‌های تالیفی کم‌تر دیده‌مش.
فضاسازی‌ش جالب بود و طرح کلی داستان رو واقعا دوست داشتم. ایده‌ی خوبی بود و به نظرم کمابیش خوب هم پرداخته شده بود. پایان داستان هم بهم چسبید. نمی‌دونم چرا حس دل‌خنک‌شدگی بهم دست داد.
ولی راستش شخصیت‌ها هیچ‌کدوم به دلم ننشستن. نتونستم هیچ‌کدوم رو دوست داشته باشم یا باهاش همذات‌پنداری کنم. الان که ریویوها رو خوندم دیدم خیلیا از شخصیت‌پردازی کتاب تعریف کرده‌ن. نمی‌دونم، شاید ایراد از من بوده.
به هر حال، تجربه‌ی خوبی بود.
        

0

          کتاب جالبی بود و البته یه مقدار چاشنی معمایی داشت . 
این یادداشت ممکنه حاوی اسپویل باشه ، پس لطفاً کسانی که قصد خوندن کتاب رو دارن ، نخونن ✨
اول از همه بگم که : داستان راجب پسری هست که دنبال پرونده دختریه که خودکشی کرده ولی از هیچی خبر نداره و از همه کسانی که نیلوفر رو می‌شناختند پرس و جو می‌کنه و خیلی هم خوش خیاله که همه بهش راستشو میگن اما اینطور نیست .
باید راجب نقاط قوت و ضعف کتاب بگم و اول از نقاط قوت شروع میکنم : 
۱- فصل های کتاب کوتاه هستش و حوصله آدم رو سر نمیبره .
۲- داستان کشش خوبی داره و سطح معمای داستان خوبه .
۳- نویسنده مغزش رو برای خلق به دنیای جدید در تهران به کار انداخته .
۴- کتاب کمتر از ۳۰۰ صفحه است که این خودش پیشگیری از ریدینگ اسلامپ شدن می‌تونه باشه .
۵- توی یه قسمت از کتاب به غذای ایرانی اشاره شده اونم کوکو سبزی غذای مورد علاقه من 😁 مخلفات رو توصیف میکرد و البته به همراه نون سنگک جوری که توی اون صفحه احساس میکردم که واقعا دارم یه کتاب ایرانی میخونم و لذت می‌بردم .
۶- نویسنده خیلی قشنگ تونسته عشقی که شهریار نسبت به نیلوفر پیدا کرد رو بیان کنه بدون اینکه اشاره مستقیم کنه .
اما نقاط ضعف کتاب ::
۱- یه سری اتفاقات توی کتاب مبهمه و خواننده نمی‌فهمه بعضی جا ها چه اتفاقی میوفته .
۲- نیلوفر که داستان حول محور اون می‌چرخه خیلی زیبا و بی نقص توصیف شده که این دل خواننده رو میزنه متاسفانه .
۳- شهریار خیلی ساده بود که فکر میکرد اگر قراردادِ بهار رو امضا کنه می‌تونه معمای خودکشی نیلوفر رو بفهمه .
درکل از خوندن این کتاب به هیچ عنوان پیشمون نیستم چون آخر داستان یه غمی احساس کردم و همچنین ترسیدم از چنین آینده ای ؛ آینده ای که مردم کشورمون باید با خرید عشق بتونن احساس عاشقی کنن و تنها چیزی که میتونم بگم اینه که عشق رو با هیچ چیز نمیشه تعویض کرد یا خرید 🩵✨

        

26