معرفی کتاب آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید اثر رحیم مخدومی

آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید

آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید

4.1
28 نفر |
16 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

52

خواهم خواند

55

شابک
9786225503380
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1402/10/16

توضیحات

        آقای ایرانشهر به خاطرات حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دوران تبعید به ایرانشهر می‌پردازد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به آقای ایرانشهر؛ سفرنامه ی یک تبعید

نمایش همه

یادداشت‌ها

          بسمـ الله...
بار آخری که کتاب #برتبعید رو خواندم، جمع‌خوانی بود و انتقاد اغلب بچه‌ها، بااینکه از کتاب لذت زیادی برده بودند و چیزهای نابی درآورده بودند، بالادستی بودن کتاب بود. با روایتش ارتباط نگرفته بودند، هرچند موضوع و سوژه‌ها خیلی جذاب بود برایشان، کتاب جذبشان نکرده بود. 
خبر انتشار #آقای_ایرانشهر را اتفاقی و زود دیدم، نوشته بود که روایت‌محور است، خوشحال شدم. از کتاب بالادستی برتبعید، یک روایت مشابه اما جذاب اگر تولید شده بود، و می‌خواستم خبر خوشش را به بچه‌ها بدهم. اما خواندنش هنوز به نیمه نرسیده بود که منصرف شدم، روایتگریِ کتاب، جذاب نبود.

برای من، به عنوان یک نفر که برتبعید را خوانده، دوتا حُسن داشت:
یک. روایت اول شخص؛ که ضعیف بود
دو. جزئیات بیشتر، که محدود بود

اما برای خواننده‌ای که برتبعید را نخوانده:
روان و ساده بود؛
بعضی جاهای گنگ بود (مثل ماجرای تربت و سیل)؛
بعضی جاهای سوتی داشت (مثل تکرار ارتباطگیری با مولوی اهل‌تسنن یا انتقال به جیرفت)؛

در مجموع: بخوانیدش!

✍️ فریبا محمدکریمی 
📆  اردی‌بهشت‌ماه ۱۴۰۳
        

1

          کتاب لذت بخشی بود؛ از تبعید رهبری به ایرانشهر؛ البته به پس و پیش از آن هم پرداخته بود: اینکه رهبری قبل از بازداشت اخیر، چندبار بازداشت شده‌بودند؛ اینکه چرا بازداشت شدند؛ اینکه حتی از بازداشت تا پیدا کردن محلی برای اسکان چه به ایشان گذشت. 

اما ماجرای اصلی، ماجرای ایرانشهر است: اینکه چگونه ایشان یک شهر مرده را، با وجود بی‌استقبالی مردم، زنده کردند. زنده‌شدنی که برای رهبری کم هزینه نبود، سخت بود، تلاش زیاد لازم داشت؛ ولی در نهایت زنده شد. آنقدر زنده که مردم شهرهای دیگر نیز ایرانشهر را شناختند؛ شهری آنچنان گم‌نام که به‌درد زندانی کردن افراد می‌خورد و تبعید مبارزان سیاسی. به‌قول یکی از دوستان، رهبری این داستان‌ها را با پوست و گوشت و استخوانشان درک کرده‌اند که اصلاً نامید نمی‌شوند: زنده شدن مردگان. 

رهبری در این موارد، واقعیت‌های تکان‌دهنده‌ای را تجربه کرده‌اند: اینکه حتی تا چند ماه پیش از پیروزی انقلاب، هیچ آیندۀ روشنی را نبینی، بلکه همۀ راه‌ها را بسته بیابی، لکن به‌تلاشت ادامه دهی و به‌خدا توکل کنی و درنهایت، هدفتْ تمام زندان‌ها، بن‌بست‌ها و تاریکی‌ها را با انفجاری مهیب، ازمیان بردارد و خود را چنان خورشید بنمایاند. 

و جالب آنکه، در میانۀ راه، آن چیزی که در کم‌رنگ‌تر شدن ناامیدی‌ها مؤثر است آن است که چون مخلصانه تلاش می‌کنی، یارانی را می‌یابی که از دل و جان مایه می‌گذارند. 

به‌هرحال،‌ این کتاب، حاشیه‌هایی هم داشت، مثل خاطرات خود نویسنده و آشنا شدن با شخصیت‌های با شکوهی مانند #حاج_قاسم ؛ البته نه حاج قاسم خودمان بلکه حاج قاسمی که حاج قاسم او را با مالک اشتر مقایسه می‌کرد؛ حاج قاسمی که در روحش چیزی به نام حالت ترس تعبیه نشده بود!
        

1

          به نام خدایی که همه عزت و قدرت در دستان اوست🌾
اولین کتابیه که درباره زندگی و فعالیت های حضرت آقا میخونم.
از مدتها قبل در نظر داشتم کتاب "خون دلی که لعل شد" رو بخونم ولی فرصت نشد! و از آنجایی که هیچ چیزی بدون حکمت نیست، حتما حکمتی داشته که اولین کتاب من درباره حضرت آقا این کتاب باشه.
کتاب قشنگی بود🌼
بیشتر از شیوایی و روان بودن متن، ماهیت داستان من رو مجذوب خودش کرد.
بخاطر آزمونی که داشتم تموم کردن این کتاب زمان زیادی برد ولی این دفعه سعی کردم به جای تلاش برای زود به اتمام رسوندن کتاب، تک تک جملات و اتفاقات رو در ذهنم تحلیل کنم و متوجه بشم که چیجوری یک طلبه انقلابی تبعیدی کار خودش رو به نحو احسنت در شهری که تبعید شده البته بهتره بگم شهری که برای مدتی در آن زندگی کرده چون فعالیت های آقا اصلا این حس تبعید بودن رو نشون نمیداد انگار که برای مدتی محل زندگیشان را تغییر دادند همین.
در وصف این کتاب و شخصیت حضرت آقا همین یک جمله آقای خلخالی در کتاب کافیست که می‌گوید: آقا، همان موقع هم آقا بود.
        

18

          ماجرای زندگی طلبه ای که آقای ایرانشهر شد

خیلی قشنگ بود:) درواقع بیشتر از حد انتظارم قشنگ بود.
فکر می کردم خب حتما با توجه به اسمش سفرنامست دیگه. با کلی اسامی و اطلاعات تاریخی دقیق. ولی اینجوری نبود.
نثر نویسنده خیلی شاعرانه و استعاری بود که اول کتاب خورد تو ذوقم چون انتظارشو نداشتم، ولی به مرور باهاش همراه شدم و به غایت لذت بردم! ( مثل روایت مستقل نویسنده از سفر و مشکلات خودش که اول کتاب اینجوری بودم که خب به ما چه؟ ولی بعد لذت می برم و برام جذاب شد.)
درواقع یکی از نکات قوت پررنگ کتاب، قلم نویسنده بود. از تشبیه ها و استعاره های احساسی گرفته تا استفاده ی بجا و به موقع از آیات قرآن و احادیث و نهج‌البلاغه.
این که بدون دست بردن توی اطلاعات و گفته های مستند میتونست این شاعرانگیشو وارد متن کنه همه چیزو شیرین تر می کرد.

باید بگم من  قبل از این کتاب، "خون دلی که لعل شد" رو خوندم. اطلاعات و مطالب مشترک زیادی داشتن ولی خوندن بلافاصله "آقای ایرانشهر" مزایای زیادی داشت.
۱. مطالب و نکات جدید هم از طرف آقای خامنه ای هم از سمت افراد دیگه ای که تو تبعید باهاشون بودن یا آشنایی داشتن وجود داشت (روایت دیگران قاعدتا توی "خون دلی که لعل شد" وجود نداره).
به علاوه این که سرانجام خیلی از افرادی که توی هر دو کتاب باهاشون همراهیم این جا مشخص میشه. حتی گاهی گریزی به ملاقات آقا با اون افراد تو سال های خیلی بعد هم زده میشه.
۲. دو بار خوندن یک داستان از زبان های متفاوت باعث شد اتفاقات و افراد بهتر تو ذهنم بمونن.
۳.بر خلاف "خون دلی که لعل شد" این کتاب از زاویه مرید نسبت به مراد نوشته شده. معلومه نویسنده دلش قنج میره واسه آقا. اینم خیلی شیرین بود.

اما نکته منفی‌.
تنها چیزی که به ذهنم می رسه اینه که گاهی، روایت مستند آقای خامنه و اشخاص دیگه باهم قاطی می شد‌. این مشکل به خاطر این پیش میومد که روایت های اول شخص مستند برای این که با متن نویسنده قاطی نشن با مقداری فاصله از سر خط و یکم نزدیک وسط صفحه شروع می شدن. و این که این حرفارو کی داره می زنه توی پاورقی نوشته شده بود.
برای همین( که گوینده صرفا تو پاورقی مشخص میشه) گاهی که متون مسند چند نفر باهم برای یک واقعه بیان می شد تشخیصشون صرفا بر اساس محتوا ممکن بود. این مشکل از ابتدا که روایت همسر آقای خامنه و خودشون برای یک صحنه آورده شده شروع میشه و تقریبا تا آخر کتاب ادامه داره. هرچند که آدم به مرور عادت می کنه ولی بازم بهتره که یجوری این مشکلو رفع کنن.


        

9

Sunrise

Sunrise

1403/6/24

          سلام.
کتاب نکات مثبت و منفی داشت.
نکات منفی : بریده بریده بودن، تکرار مطالب در غیر زمان خود، مخلوط بودن شخصیتها و اسامی و کارکرد آنها در داستان، تحلیل های دور از ذهن و گاه بیمورد و بی جهت، تکلف در تحلیل ها و به نوعی سعی برای قبولاندن عقاید خود به مخاطب، از شاخه ای به شاخه ی دیگر پریدن، نامربوط بودن فصلها به همدیگر، نا مربوط بودن داستان نویسنده با داستان طلبه و....
نکات مثبت : وجود تکه های سخنان مقام معظم، بعضی تشریح های به جا، معرفی شخصیتهای جدید، معرفی خط فکری رهبری، شناساندن ساواک و اوضاع قبل از انقلاب، چگونگی کار تشکیلاتی، چگونگی فعال کردن مساجد، مدیریت بحران، اهمیت خانواده، نزدکی کردن مخاطب به فکر و حس و روح رهبری و دادن یک حال خوب، از همراهی خیالی با شخص اول مملکت.
به نظرم نوشته های نویسنده، اغلب جاها، اضافه و بیمورد بود و شرح احساسات و حالاتش، برای مخاطب ضروری نبود، برعکس، تکه های سخنان مقام معظم رهبری، شیرینی کار را دوچندان و شوق و ذوق مخاطب را چندین برابر میکرد... برای یک بار خواندن، شاید برخی قسمت هارا دوباره خواندن و درس گرفتن خوب است، اما خون دلی که لعل شد، بیشتر پیشنهاد میشود. 
        

1