برادر انگلستان
این سال های آخر هر سال فقط دندان های اسماعیل افتاد، فقط موهای اسماعیل ریخت، فقط اسماعیل لاغر شد، و هرگاه که به ملاقاتش رفتیم چمباتمه زد و سیگار کشید و سیب های زرد نرم را بی دندان گاز زد. دست آخر هم اسماعیل دود شد و رفت.
لیستهای مرتبط به برادر انگلستان
یادداشتهای مرتبط به برادر انگلستان
#علیرضا_قزوه را بیشتر به شعر و شاعری میشناختیم و گاهگاهی سفر نامه! حالا اما با رمان #برادر_انگلستان هنر قلمش را به پیش چشم خوانندگان و اهالی کتاب آورده است نمی دانم بگویم برادر انگلستان یک رمان اجتماعی- تاریخی است؛ یا یک رمان سیاسی! داستانی که از روزگار #کودتا ۳۲ شروع میشود و تا همین حوالی مذاکرات هستهای ادامه پیدا میکند! برای کتاببازها #رمان شیرینی است چراکه پر است از واژههای کمیاب و نادر که در دالان تاریخ ذهنمان به فراموشی سپردیم! یکی از هیجاناتی ترین قسمتهای کتاب که مکرر تکرار میشود نثر متفاوت اسماعیل است و به همریختگی آن است و دیگر فضای #سوررئالیسم داخل قطارهای خواب شبانه! ●کمی گنگ نوشتم تا اشتیاق بیشتری ایجاد کنم برای #مطالعهی علاقمندان
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0