یادداشت مجید اسطیری

                قدرت قصه گویی نویسنده نسبتا خوب است. آبشخور این قصه گویی هم دریای بی پایان سنت و رفتارهای سنتی است. به همین خاطر فکر میکنم هر چه به انتهای کتاب که نزدیک به رزوگار الآن ماست نزدیک میشویم قدرت و جذابیت اثر کمتر میشود و توانایی نویسنده در قصه گویی نم میکشد و به جایش متوسل به بازی های زبانی نظیر به هم ریختگی های زبانی نامه های اسماعیل میشود. شخصیت پردازی ها هم در مجموع جاندار و پخته از آب درآمده اند الا چند شخصیت که نویسنده گویا خیلی سعی کرده زنده از آب درشان بیاورد اما شبیه کلیشه ها و تیپ ها شده اند. این اتفاقی است که وقتی نویسنده به زبان مسلط است می افتد. یعنی در توصیف ها زبان پیشنهادات جالب و رایجی جلوی نویسنده میگذارد. نویسنده هم نمیتواند صرف نظر 
و نتیجه این میشود که نوآوری در توصیف قربانی تسلط نویسنده بر زبان میشود
جاهایی نویسنده سعی کرده امثال و حکم را در کار وارد کند که به افراط افتاده. یک صفحه را من خط کشیدم و شمردم هفت تا ضرب المثل آورده بود
به هر حال اگرچه رمان در مجموع میشود گفت رمان خوبی است و خواندنی، اما نه تنها آن طور که حضرت میرشکاک فرموده بودند جزو سه رمان برتر فارسی نیست به هیچ وجه، بلکه شاید به سختی جزو سی رمان برتر بتواند قرار بگیرد
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.