معرفی کتاب دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده) اثر ژول ورن مترجم محسن فرزاد

دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده)

دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده)

ژول ورن و 3 نفر دیگر
4.1
234 نفر |
53 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

602

خواهم خواند

82

ناشر
افق
شابک
9789646742680
تعداد صفحات
282
تاریخ انتشار
1398/4/10

توضیحات

        آقای  فاگ  که  در لندن  زندگی  آرامی  دارد ناگهان  روز دوم  اکتبر 1872 با دوستانش  شرط  می بندد که  کره ی  زمین  ار هشتاد روزه  دور بزند و دوباره  به  لندن  برگردد. دوستانش  و بسیاری  از مردم  معتقدند که  چنین  چیزی  امکان  ندارد، چون  کافی  است  که  او در راه  از کشتی  یا قطاری  جابماند و یا گرفتار طوفان  یا دزدان  شود؛ اما او چنان  مصمم  است  که  با شتاب  به  خانه  می رود، فوری  ساکی  برمی دارد و با خدمتکارش  قطاری  می گیرد و به  راه  می افتد. اما چرا کارآگاه  فیکس  او را تعقیب  می کند؟ آیا نجات  آدا، همسر مهاراجه  از مرگ  کار عاقلانه ای  است ؟ و بالاخره  آی ا آقای  فاگ  همه  ثروتش  را به  خاطر این  شرط بندی  عجیب  از دست  نخواهد داد؟
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده)

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده)

پست‌های مرتبط به دور دنیا در هشتاد روز (متن کوتاه شده)

یادداشت‌ها

 Sana Ehtesham

Sana Ehtesham

1401/2/16

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          دور دنیا در هشتاد روز کتابی پر از اتقاق و ماجراهای هیجان انگیز است . داستان ، درباره ی مردی ثروتمند و وقت شناس ، به اسم فیلیس فاگ بود . فردی که جز عضو بودنش در کلوپ ریفورم ، کسی اطلاعات دیگری از او نداشت ؛ به همین خاطر مردم کنجکاوِ دانستن زندگی و گذشته او بودند . اما یک روز با دوستان خود در کلوپ شرط بست که می تواند دور دنیا را در 80 روز طی کند . هیچ کس حرفش را باور نکرد ، اما او توانست ، ولی با هزاران سختی ... . 
همان طور که در قبل هم گفتم ، کتاب پر از اتفاقات جذاب و هیجان انگیز بود . داستان به گونه ای نوشته شده بود که نمی توانستی لحظه ای به خودت اجازه ی زمین گذاشتن کتاب را بدهی . سفر کردن به دور دنیا آن هم در 80 روز ، به خودی خود شگفت انگیز است ؛ ولی وقتی در این راه پلیس ها و کاراگاه ها فاگ را به خاطر اینکه فکر می کردند دزد بانک لندن است ، تعقیب می کردند و مدام در پی دستگیریش بودند ؛ شوق خواننده را برای دانستن ادامه ی ماجرا  بیشتر می کرد .
 از داستان ِ به این خوبی ، شخصیت پردازی های درستی هم انتظار می رفت ، که متاسفانه نویسنده چنین چیزی را برای خوانندگان به ارمغان نیاورده بود . من به شخصه وقتی کتاب را می خواندم ، تصویری از شخصیت های داستان ، مخصوصا فاگ که شخصیت اصلی هم بود ؛ در ذهنم شکل نمی گرفت و می توان گفت که نویسنده در شخصیت پردازی ها ضعیف عمل کرده بود ؛ البته که فقط در تصویر سازی ذهنی برای مخاطب ، وگرنه از نظر خصوصیات اخلاقی ، توصیفات خیلی خوب و کاملی درباره ی شخصیت ها داده شده بود . 
نکته ای هم که به نظرم نه از ایرادات کتاب است و نه از نکات مثبت ؛ این است که ، کتاب با سرعت زیادی پیش می رفت ، اما صفحات هم کم نبود. ولی با توجه به برنامه ریزی های آقای فاگ برای تمام شدن سفر در 80 روز ، و اینکه تقریبا داستان تخیلی بود چنین چیزی از معایب کتاب محسوب نمی شود . اما برای کسی مثل من که علاقه بیشتری به داستان های نزدیک به واقعیت دارد ، این میزان از سرعت و سهولت در رسیدن به مقصد ، شاید خوشایند نباشد . 
با همه این ها همین که با جزییات کسل کننده ، خواننده را خسته از مطالعه نمی کرد ، کافی بود . اگر بخواهم جزیی تر نظر بدهم ، شروع کتاب خوب بود ؛ زیرا ، توصیفات مناسبی برای شروع و آشنایی با شخصیت ها و فضای داستان داده شده بود . 
بخش میانی کتاب هم ، اتفاقات هیجان انگیز و جالب داستان رخ می داد . اما مهم ترین بخش ، یعنی پایان داستان هم ، خیلی عالی بود ، چون نتیجه ای که قطعا همه انتظارش را می کشیدند ؛ رخ داد . بعد از آن همه اتفاق عجیب در طول کتاب کمی نگران بودم که نکند فاگ در زمان معین به مقصد نرسد . ولی پایانی خوش برای این داستان جذاب رقم خورد . و در آخر هم جمله ی جالبی که در کتاب بود و توجه من را جلب کرد: چیزی که یک انسان می تواند تصور کند را انسان های دیگر به واقعیت بدل می کنند .
        

10

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

رمانی کلاس
          رمانی کلاسیک به قلم ژول ورن، که البته این نسخه‌ی نشر قدیانی، ترجمه‌ی کتاب اصلی نیست و در واقع ترجمه‌ای از نسخه‌ی بازنوشته شده‌ی این رمان است. به نظر می‌رسد به همین دلیل رمان جذابیت چندانی ندارد. توصیفات ضعیف‌اند و گاهی داستان کشش و جذابیت چندانی ندارد. اما در هر صورت می‌تواند خواننده را با این اثر مشهور آشنا کند.

فیلاس فاگ، مردی ثروتمند و به شدت منظم است که تصمیم می‌گیرند به همراه خدمتکار جدیدش، پاسپارتو، در هشتاد روز به دور دنیا بچرخد و چنان به برنامه‌ریزی خود مطمئن است که حاضر می‌شود با دوستانش بر سر این موضوع شرط ببند.

انتظار می‌رود موفقیت این سفر بیش از هر چیز، مدیون نظم و وقت‌شناسی آقای فاگ باشد، اما در میانه‌ی رمان، خواننده حس می‌کند عامل اصلی موفقیت آقای فاگ، ثروت اوست که به پشتوانه‌ی آن می‌تواند فیل بخرد، با پیشنهاد مبالغ هنگفت آدم‌ها را مجبور کند که طبق خواسته‌ی او عمل کنند و حتی با ناخدایی سرسخت، در وسط اقیانوس کشتی معامله کند. در آخر کار هم اشتباهی در محاسبه‌ی زمان دارد که از انسانی که به برنامه‌ریزی و توجه به وقت شهره است، بعید به نظر می‌رسد.

پ.ن: این کتاب هم از سری بلند‌خوانی‌های من و ضحی بود که توانست لحظاتی ما را از دنیای پر آشوب و اضطراب جنگ دور کند و فارغ از نگرانی‌های این روزها، ما را با فاگ، پاسپارتو، آدا و فیکس همراه کند.
        

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1

Javad

Javad

1403/6/30

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این کتاب  اولین کتاب از نوشته های ژول ورنه که من خوندم و با خودم میگم:رفیق چرا انقد دیییر؟
حقیقتاً اون قدیم‌ترا، اسم ژول ورن رو که جایی می‌دیدم یه تصور خواب آوری از کتاباش داشتم و میگفتم هرچقدم کتاباش علمی تخیلی باشه ولی کهنه شده، به درد زمانه ی ما نمی‌خوره. ولی این اواخر که کتابو خوندم فهمیدم اصلاً بحث کهنه و نو بودن مطرح نیست. جذابیت این کتاب اتفاقاً تو دِمُدِگیشه. بیان ژول ورن و قصه گوییش خیلی با نمکه و لحظه ای حوصله آدمو سر نمیبره. شاید اونقدرا پرمغز نباشه ولی دلچسبه و شیرین. خیلی زیاده گوئی  نمیکنه و اطلاعات فوق‌العاده تمیز و موشکافانه ای از دنیا و کشورهایی که سر راه ماجراجویی فیلیاس فوگ قرار دارند میده. گاه و بیگاه به کشورها و رسوم مختلف طعنه میزنه که گاهی این طعنه زدن‌ها رنگ و بوی تعصب می‌گیره و کمی آزاردهنده می‌شه ولی در نهایت یه داستان حال خوش کُنَک تحویلت میده با یه پایان تمیز با ته مایه‌ی علمی و فردای روزی که کتابو تموم می‌کنی بدون شک دلت برای فیلیاس فوگ و پاسپارتو تنگ می‌شه و با خودت می‌گی کاش دوباره بخونمش...
( محرک من برا خوندن این کتاب تنها شیوه ی چاپ و صفحه آرایی و جلدش بود که باید واقعاً از ققنوس تشکر کنم به خاطر این خوش‌سلیقگی)
        

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          دور دنیا در هشتاد روز!
حتی خود اسم کتاب هم جالب است و آدمو ترغیب به خواندن می کند.
در مورد کتاب می تونم بگم کشش خیلی خوبی دارد 
داستان پیچیده ای ندارد و کاملا روان است و خواننده را سر در گم نمی کند.
کشش داستان باعث می شود آدم دوست داشته باشد زودتر به انتها برسد و کتاب را تمام کند تا بفهمد آقای فاگ شرطبندی بر روی تمام ثروتش را می برد یا خیر!
چیزی که برای من جالب بود و حتی آموزنده آرامش آقای فاگ در طول تمام سفر بود 
او شرطبندی بزرگی کرده تا به دوستانش ثابت کند که می شود دور دنیا را در هشتاد روز ( البته بهتر است بگویم در دقیقا هشتاد روز )طی کند. منِ خواننده را هم به استرس وا می دارد چه برسد به خود آقای فاگ! اما جالب این است که آقای فاگ بسیار آرام است و در تمام بحران هایی که در طول سفر پیش می آید استرسی به او وارد نمی شود برخلاف خدمتکار باوفایش آقای پاسپارتو.
(این قسمت نتیجه داستان را فاش می کند)
حتی زمانی که پنج دقیقه دیر می رسد و تمام ثروتش را سر پنج دقیقه می بازد باز آرام است و غصه نمی‌خورد .من به جای او خیلی حرص خوردم.
ولی خب خداروشکر آخرش متوجه شدن که یک روز زودتر رسیدن آنهم به لطف درخواست ازدواج بانو آئودا و من یک نفس راحتی کشیدم:))
 در کل کتاب جالبی بود و  من دوستش داشتم و با شخصیت های داستان همراه شدم.
        

55

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          از وقتی که شاید ۱۲ ۱۳ سالم بود این کتاب رو خریده بودم که بخوام بخونم، چون جلدش برام خیلی قشنگ بود، اسمش.. دور دنیا در ۸۰ روز بالاخره… اما خب چون کلا تو فاز کتاب نبودم، نخوندم و موند تا اینکه امروز…
از سر چالش اینکه سه کتاب تا آخر امرداد بخونم، تصمیم گرفتم بخونمش. چرا؟ نمی‌دونم.. این اولین انتخابم بود و از این انتخاب راضیم. چونکه بیش از حد قشنگ بود، اما خب ضعف‌هایی هم داشت.
مهم‌تر از همه از آقای فاگ دوباره این برام مهم شد که چقدر وقت ‌شناسی مهمه و ارزش باید قائل شد براش و از همراهش پاسپارتو شجاعت و وفاداری! مهم نیست که یه شخصی رو چقدرِ می‌شناسی، مهم اینه که وفاداریت رو با چند میتونن بخرن؟ :)
یه نقطه ضعف که من حس می‌کنم اینه که می‌تونست بعضی جاها بیشتر پرداخته بشه به یه سری چیزا که نشده بود.. تازه اینکه ژول ورن این رو فقط با مطالعه نوشته و این همه نکات فرهنگی بهمون گوشزد میکنه تو این کتاب هم واقعا جالب و قشنگه.
مرسی آقای فاگ. مرسی ژول.

———
[اگر دوست دارین بیشتر از کتابایی که می‌خونم ببینید تلگرام می‌تونید به نشونی @ReadByMani دنبالم کنید.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

3