اتاق مهمان عمومیداستان اتاق مهمان درداسی میچل و 2 نفر دیگر 4.4 17 نفر | 4 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 40 خواهم خواند 11 خرید از کتابفروشیها ناشر کتاب کوله پشتی شابک 9786004613859 تعداد صفحات 326 تاریخ انتشار 1399/10/17 توضیحات کتاب اتاق مهمان، نویسنده درداسی میچل. دهه 2010 میلادی پرفروش ترین های چاپ 99 داستان روانشناسانه ادبیات داستانی داستان معمایی ادبیات معاصر داستان تریلر داستان وحشت ادبیات انگلیس بریدۀ کتابهای مرتبط به اتاق مهمان الهام اتاق مهمان درداسی میچل 4.4 4 صفحۀ 1 کتاب اتاق مهمان اثر پرفروش دریدا سی میچل، داستان پر رمز و راز اتاقی را روایت میکند که ساکنان آن به طرز مشکوکی دست به خودکشی میزنند! لیزا بانوی جوان و تنهایی است که با ورودش به این اتاق مرموز در تلاش برای کشف ارتباط یادداشتهای قبل خودکشی و صاحب این خانه است. 0 0 لیستهای مرتبط به اتاق مهمان Motahare کتاب هایی که شوکهات میکنه. 4 کتاب با خوندن این کتابا برگی برات نمیمونه و تا نیم ساعت زل میزنی به دیوار! (اگه شماهم کتابی میشناسید بهمون بگید) 5 6 فاف میم زال "تعلیق + جنایت" خوانی 13 کتاب شوربایی از کتابهای پلیسی/معمایی/جنایی غیر ایرانی؛ ژاپنی، نروژی، فرانسوی و آمریکایی-انگلیسی. تمام این کتاب ها در طاقچه (و بی نهایت) موجود است. 0 35 یادداشتها محبوبترین جدید ترین همطاف یلنیز 1401/2/15 سلام داستان پردازی بسیار خوب با اینکه زودتر از خود لیزا متوجه راز یا معمای زندگی اش شدم، باز از جذابیت داستان کم نشد برایم. 0 3 پریسا نوعدوست 1402/10/4 کتابی که مرز بین خیال و واقعیت توش به قدری باریکه که خیلی جاها گول میخوریم! ولی داستان انقدر روون و قشنگه که برای باز شدن گره نهایی با شوق تا فصل آخر پیش میریم؛ 0 0 محمدعلی 1403/5/21 متن روان و جذابی داشت با داستان پر کشش و لذت بردم. 0 3 Fa 3 روز پیش واقعاً نوشتن ریویو دربارهی این کتاب یهکم برام سخته. چون نه اینطوری بود که خیلی عاشقش شده باشم و نه که ازش بدم اومده باشه. کتاب شروع خوبی داره. و خب واقعا کششی که یک کتاب جنایی میطلبه رو هم داره. کمکم گرههای داستان باز میشن و این هم خوب بود. اما این داستان هم با اینکه جالب بود، روندِ حل معما هم جذاب بود، اما درنهایت خیلی معمای پیچیدهای نداشت (برخلاف چیزی که تو خلاصه و در طی داستان نشون داده شد). از یک جا به بعد هم قابل پیشبینی شد کمی ولی باز همچنان تعلیقش حفظ شده بود. و البته یکچهارمِ پایانی کتاب هم خیلی روند تندی داشت و همهی گرهها تندتند داشت باز میشد. اما با این حال از خوندنش پشیمون نیستم و بهعنوان یک کتاب جناییِ معمولی خوب و جالب بود. *اسپویل* این دو قسمت خیلی تحتتاثیر قرارم دادن: 'بابا آهسته میگوید: - یک چیزی بهم داد که مال مادرت بود، چیزی که خیلی میپوشید. توی تولد پونزده سالگیت اونو بهت دادیم. - شالم. بازی روزگار را ببین! شالی که در این مدت شبها از من محافظت کرده، مال همان زنی است که سعی کرده مرا بکشد، مادر خودم.' 'انگار باز جلوی دیوارنوشته ایستادهام و حس میکنم دوباره خانوادهام را پیدا کردهام. تعجبی ندارد که اینقدر این فرش برایم جذابیت داشت. در تمام مدت خانوادهام در قلب خانه منتظرم بودهاند.' 0 0