یادداشت فرفری موی غزل‌ساز

        به جز دو مورد که در ادامه بهش اشاره می‌کنم، داستان خوبی بود.روند داستان از همون ابتدا شما رو با خودش همراه می‌کنه و با برملا شدن رازها، یکی یکی معماها هم حل میشن. 
لیزا، دختریه که احساس می‌کنه چیزی توی زندگیش سرجاش نیست. زخم‌های وحشتناکی روی بدنش داره و نمیتونه داستان والدینش در مورد این زخم‌ها رو باور کنه. 
خواب‌ها و کابوس‌های وحشتناکی می‌بینه و چون هیچ‌کس نتونسته بهش کمک کنه، تصمیم گرفته خودش به دنبال حقیقت بگرده. 
لیزا قدم در مسیری میذاره که با پیش رفتن در اون، دیگه راه برگشتی براش وجود نداره. مسیری که ذهنش رو در خطر فروپاشی قرار میده و کم‌کم جونش رو به خطر میندازه.
آیا لیزا واقعاً گذشته‌ی تاریکی داشته؟ آیا پشت جراحاتی که روی بدنش وجود داره، رازهای وحشتناکی پنهان شده؟ لیزا تا کجا میتونه پیش بره؟
اما دو موردی که خیلی نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. یکی رفتار پدر لیزا بود. علیرغم اینکه خودش پزشک بود، به جای اینکه سعی کنه با دخترش صادقانه حرف بزنه و واقعیت رو بهش بگه، به روشی غیرمنطقی اون رو از واقعیت‌ها دور می‌کرد. مورد دوم، شخصیت شرور داستان بود که خیلی نتونستم با هدفش از انجام دادن کارهاش ارتباط برقرار کنم. 
در نهایت، این کتاب به نظرم جزو جنایی‌های خوبیه که ارزش خوندن داره. امیدوارم از خوندنش لذت ببرین.



      
28

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.