هیولا صدا می زند
در حال خواندن
0
خواندهام
36
خواهم خواند
22
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
نصف شب بود که سر و کله ی هیولا پیدا شد. مثل همه ی هیولاها. ولی این، هیولایی نبود که کانر انتظارش را داشت، هیولای کابوسی که هرشب از زمان شروع درمان مادرش به سراغش می آمد، همان که پر بود از تاریکی و باد و فریاد... این، هیولایی متفاوت است، چیزی باستانی، چیزی وحشی؛ و آن چه می خواهد، حقیقت است.