خیلی موضوع خاصی داشت. (یک دوست خیالی، داره خاطراتش رو می‌نویسه. دیگه خودتون تا تهش برید!) و بنظرم مفهوم‌های خیلی عمیقی رو سعی کرده بود درنهایت سادگی بیان کنه. ما کی هستیم، چی هستیم، تداوم خودِ وجودیمون چطور امکان پذیره، تخیل چه نقشی تو زندگیمون داره و چی باعث می‌شه ما واقعاً  «باشیم»،  وجود داشته باشیم..
خیلی دوستش داشتم. پر از جمله‌های قشنگ بود. به فکر فرو بردم.
        

          احتمالاً هر مدلی که باشید، جایی از داستان قلاب وجودتان به متن گیر می‌کند و و همراهش می‌روید؛ درون‌گرا باشید یا برون‌گرا، شیطون و بازیگوش باشید یا منزوی، عصبی و پرخاشگر باشید یا آروم و مهربون.
اگر هم با هویت و معنای زندگی و چیستیِ خودتون دست و پنجه نرم می‌کنید، جای‌جایِ داستان قلاب‌تان گیر می‌کند و همراه می‌شوید.
هم می‌خندید و هم گریه می‌کنید. جاهایی از ته دل می‌سوزید و جاهای آخیش عمیقی می‌کشید.
برای واقعی دوستش داشتم و از دنیای خودم جدا شدم و به دنیای خودترم پیوستم =)
        

          داشتن دوست خیالی خوب است اما باعث می شود ما از واقعیت دور شویم .
        

          خیلی خیلی شیرین بود، و همونطور که از عنوانش پیداست راوی داستان یه دوست خیالیه :) یه دوست خیالی که یهو متوجه می‌شه واقعی نیست و تصمیم می‌گیره آزاد بشه.
برای بچه‌هایی که اعتماد به نفس پایینی دارن یا دوست خیالی‌ای دارن که خیلی براشون جدیه و توی زندگیشون نقش زیادی داره، بسیار مناسبه. 
        

          داستانی بسیار قشنگ بسیار سناریوی خلاقی داشت و داستان خلاقانه و قشنگی بود
در اخر داستان اشک من درامد
        

          دوران بچگیم دوست خیالی نداشتم اما باخوندن این کتاب فکرکردم کاش داشتم!
دنیای خاص با یه دوست خاص که هر کاری ازتون برمیاد. پنکیک ماه و مربای ستاره بخورید، اعماق اقیانوس شنا کنید و پری دریایی‌ها رو تو استخر ببینید. =))
        

          لحن بامزه و یه جاهایی شاعرانه‌اش رو دوست داشتم
و زاویه دید و ایده خلاقانه اش
من رو یاد دوستای خیالی خودم انداخت و حتی دلتنگشون شدم :)
        

          دنیای خیالات قشنگ است اما نه تا جایی که فرقش رو با واقعیت نتونیم تشخیص بدیم !
        

          حس زندگی در دنیایی که همه‌چیز توش ممکنه، متعلق به کودکیه. این کتاب تجربه دوباره زندگی کردن اون حسه، چه بسا به کیفیتی که به‌خاطر نمی‌آریم.
        

          دوستش داشتم؛ ساده، روون و لطیف.
من دوست خیالی نداشتم ولی با خوندن این کتاب حس کردم  چقدر به دوست خیالی نداشته‌ام نزدیکم. و چقدر دیدن دنیای دوست‌های خیالی برام لذت‌بخش بود .
        

          خیلی دوسش داشتم و به نظرم خیلی خلاقانه و نو بود.
        

          
درباره ی دوست خیالی دختری ۸ ساله بنام فلور است. او فکر می کند واقعی است. تا بالا خره روزی می فهمد نیست. آن وقت می خواهد کاری کند که بقیه هم او را ببینند یا جوری که خودش می گوید آزاد شود. در حای که نمی داند همین شکلی هم آزاد است...

        

          رعنا همیشه تو جیبش پیشنهادهای سحرآمیز داره از جنس جرقه، روشنایی و توت‌فرنگی.
اصلاً این باید یه قاعده‌ی کلی باشه: «هر وقت غمگینی، یه رمان کودک نوجوان جادویی بخون.»
و خب این بار هم نجاتم داد این قاعده. انقدر روشن و زیبا و ساده و در عین حال سوراخ‌کننده بود داستان ژاک عزیزم که حقیقتاً دوست دارم بارها و بارها بهش برگردم و جمله‌های شگفتش رو دوباره بخونم. دوست‌های خیالی بخش بزرگی از جادوی کودکی من بودند و هستند. به این دلیل و به دلایل دوست‌داشتنی دیگر ژاک پاپیه همیشه در قلبم می‌مونه.
        

          این کتاب کتاب کمی گیج کننده ایست، اما بعد از درک کردن داستان اصلی راحت میشود با آن ارتباط بر قرار کرد. داستان لطیفیست و در آخر، آدم را به گریه میاندازد.
برای کسانی که طولانی یا رمان خواندن را تازه شروع کرده اند، پیشنهاد نمیکنم. اما از کمی بعد از آن، خواندن و لذت بردن از کتاب، پیشنهاد من به شماست :)