نشر برج به مناسبت دویستمین سالگرد تولد داستایفسکی سه رساله از او منتشر کرده است. استنطاق مجموعه‌ای از بازجویی‌های این نویسنده‌ی بزرگ روس است که در نیمه‌شب بیست و سوم آوریل سال ۱۸۴۹ بازداشت شد. 
داستایفسکی به محفلی سوسیالیستی به نام محفل پتراشفسکی تعلق خاطر داشت. اتهام او در زندان چاپ هزار اثر ممنوعه بود. اما داستایفسکی می‌کوشید خود را فردی سلطنت‌طلب جلوه دهد و بر دینداری‌اش تکیه کند: «مذهب من ارتدکس یونانی-روسی است. آداب و تکالیف دینی را در زمان مقرر به جا می‌آورم.» (ص ۵۳) از اتهامات داستایفسکی البته ترویج آثار لیبرال است. (ص ۹۱) اما او چنین پاسخ می‌دهد: «همه‌ی لیبرالیسم من در این خلاصه می‌شد که آرزوی روز‌های بهتری برای وطنم داشتم. می‌خواستم کشورم بدون توقف به سوی تکامل پیش برود.»

دوماه‌نامه‌ی آگاهی نو، ویژه‌نامه‌ی نقد و بررسی کتاب: «کتاب‌نامه؛ در نقد و بررسی آثار، جلد یک»، شماره‌ی پیاپی 05، پاییز 1400.
        

          کتاب استنطاق شرح سوالاتی است که در  بازجویی دستگیری داستایفسکی در سال 1849 از او پرسیده شده. بازداشتی که در نهایت  او را به تیرباران محکوم می کند آن هم به دلیل خواندن نامه ای که به گفته ی خود داستایفسکی ارزش ادبی داشته. در این کتاب با محافلی که داستایفسکی در آن ها حضور داشته و باعث آشنایی با شخصیت این نویسنده ی بزرگ می شود. کتاب   برای عاشقان ادبیات و جواهر دنیای ادبیات فیودور میخائیلویچ داستایفسکی می تواند بسیار جذاب باشد و تا حدودی خواننده را به او و زندگی اش در دوران جوانی آشنا کند و البته می توان همچون داستانی که شباهتی به اثاری چون 1984 و دیستوپیایی باشد هم نگاه کرد. 
        

          کتاب جذابی بود برام مخصوصا سرگذشت عجیب فیودور 
چقدر همزاد پنداری کردم باهاش سر خیلی از مسائل سیاسی دوران.‌‌..
        

          کتاب استنطاق یک کتاب غیرداستانی از داستا یوفسکی است.کتاب شامل بازجویی واعتراف گیری از داستا یوفسکیه.روند جذابی داره.من دوست داشتم از حس وحال لحظاتی که میبرشون برای تیرباران وتبعید به اردوگاه کاراجباری هم مطلب می نوشتن که متاسفانه نبود.درکل کتاب خوبیه که خوندنش خالی از لطف نیست  برای منی که درابتدای کتاب خونی هستم .درراه ورود به خوندن شاهکارهاشون
        

          مشروح بازجویی‌ها و اتهام‌های وارده به فئودور داستایوسکی، که منجر به محکومیت وی و حتی کشیده‌شدن پای چوبه‌ی دار شد.

این کتاب گفتگویی بی‌واسطه با داستایوسکی است. همه‌ی کسانی که حتی یک کتاب از این نویسنده‌ی بزرگ خوانده باشند می‌دانند او چه روانشناس چیره‌دستی بود. با این همه، هرگز فکر نمی‌کردم فرصت این را داشته باشم تا این چیره‌دستی را در زندگی شخصی وی مشاهده کنم، که چگونه حکومت تزار و دلایلش برای مجرم‌شناختن وی، جوانی خودش و علاقه‌اش به محافلی که در آن شرکت گزید را روانکاوی می‌کند و به‌واسطه‌ی این دانشش درباره‌ی روانکاوی، می‌تواند استراتژی هوشمندانه‌ای برای دفاع از خود، بدون محکوم‌کردن هیچکس دیگری را در پیش بگیرد. 

این‌ها همه چشمه‌ی کوتاهی ساخته‌اند به تجاربی که روح او را دگرگون کرد و بر جهان‌بینی و عقایدش تأثیر شگرفی گذاشت.

فرصت بسیار ویژه‌ای است که آدم بتواند با شخصیت نویسنده‌ای که تحسین می‌کند آشنا شود؛ فرصتی که درباره‌ی نویسنده‌های معدودی فراهم است و خوشحالم یکی از آن معدود نویسنده‌ها، نویسنده‌ی بزرگ روس، فئودور میخائیلویچ داستایوسکی است.