معرفی کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی مترجم محمد هاشمی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
47
خواندهام
1,592
خواهم خواند
441
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
کتاب حاضر، داستانی از تلاش های یک ماهیگیر پیر کوبایی است که در دل دریاهای دور برای به دام انداختن یک نیزه ماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزه مرگ و زندگی می گردد. درون مایه این داستان را می توان به روش های گوناگون تعبیر و تفسیر نمود. در این داستان، «سانتگوی» مرد فروتنی است؛ در کلبه درب وداغانی زندگی می کند و تختخوابش را روزنامه ها تشکیل می دهند و توی دهکده اسم و رسمی دارد. آدم تنهایی است؛ سال ها پیش همسرش را ازدست داده و تنها خاطره ای که برایش باقی مانده؛ یاد شیرهایی است که هنگام پیاده روی های شبانه روی عرشه کشتی بخار در سواحل آفریقا؛ وقتی هنوز آنجا کار می کرده؛ دیده است و یاد بازیکنان بیس بال آمریکایی مثل «جو دایمگیو» و یاد «مانولین»، پسربچه ای که زمانی با او می رفته ماهیگیری و حالا به اصرار پدر و مادرش مجبور است پیش ماهیگیر دیگری کار کند.
بریدۀ کتابهای مرتبط به پیرمرد و دریا
نمایش همهپستهای مرتبط به پیرمرد و دریا
یادداشتها
1401/2/16
1401/3/11
1401/4/31
1400/9/13
1400/8/25
1401/3/12
1401/8/4
1402/5/15
1402/6/25
1403/2/2
1402/1/5
گمان میکنم دریا شبیهترین چیز به ماهیت این کتاب است؛ آرام و طوفانی، ژرف و زیبا. از یک و نیم سال پیش میخواستم این کتاب را بخوانم اما لیست مطالعهام به شدت شلوغ و فشرده بود. زمانی که بالاخره سراغ پیرمرد و داستان زیبایش رفتم افسوس خوردم که چرا زودتر آن را نخواندهام. شاهکار همینگوی لایههای زیادی برای فهمیدن دارد و هر چه به جلوتر میرویم تعداد این لایهها بیشتر میشود. پیرمردی که پسرک را مانند پسر خودش دوست دارد و پسرک که او را همچون پدری برای خود میپندارد. پیرمردی که دریا را با چهرهی زنانهاش به یاد میآورد. پیرمردی که شکارش را برادر خود میخواند. پیرمردی که عاشق دیماجیوی بزرگ است و از او صنمی برای خود ساخته که مشکلات عظیمش در برابر خار پاشنهی او هیچ به شمار میآیند. پیرمرد هر لحظهی داستان به ما صبر میآموزد. او به ما میگوید مهم نیست هدف چقدر دور از دسترس به نظر بیاید، با تلاش و پشتکار میتوان به آن دست یافت. و در نهایت پیرمردی که به ما میآموزد گاهی زندگی با طنزی تلخ ما را به بازی میگیرد و با یک ماهی بزرگتر از قایق و کوسههای گرسنه ما را درهم میشکند. داستان پیرمرد و دریا داستان زندگیست. داستان سختیها و آسانیهاست. داستان به ما میگوید خوشیها میتوانند به غم و غمها به شادی بدل شوند. و در پایان داستان با اشاره به گردشگرهای بیگانه چنین داستان را به پایان میرساند که هر نفر داستان خودش را دارد و بقیه شاید ذرهای از آن را درک نکنند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1402/1/4