معرفی کتاب روزگار دوزخی آقای ایاز اثر رضا براهنی روزگار دوزخی آقای ایاز رضا براهنی 3.6 10 نفر | 3 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 5 خواندهام 18 خواهم خواند 43 ناشر شابک 0000000165693 تعداد صفحات 424 تاریخ انتشار _ توضیحات کتاب روزگار دوزخی آقای ایاز، نویسنده رضا براهنی. یادداشتها محبوبترین جدیدترین dream.m 1404/4/22 درباره کتاب "روزگار دوزخی ایاز" و جنبه های نمادین آن، گفته های زیادی گفته شده و حرفها شنیده شده . اینکه ما ملت مفعولیم و حاکمان فاعل. تاریخ یکی است و همواره در حال تکرار و ما ملت نیز مدام خودمان و سرنوشتمان را تکرار میکنیم ... آن چیزی که از کتاب برای من جالب تر بود، پرداختن به جنبه های اروتیک داستان و بعضا سانسور کلمات است. اقای عباس معروفی در کتاب "این سو و آن سوی متن " میگوید: 《اروتیسم نیز مانند شکست زمان، ایهام، ایجاز، شخصیت پردازی، و بقیه عناصر داستان اهمیت دارد. اروتیسم بیش از هرچیزی به شخصیت پردازی و تصویر سازی غنا میبخشد که گاه در دیالوگ مینشیند، گاه در تصویر است و گاه در برق دو نگاه میگذرد. داستان نویس اجازه دارد هر واژه و تصویری را هنرمندانه بکار بگیرد . هیچ واژه ای برای نویسنده ممنوع نیست، به شرطی که دلیلی برای استفاده از آن داشته باشد. 》 نمیدانم شما چقدر با این گفته ها موافقید، تصاویر جنسی و اروتیک کتاب چقدر برای شما برجسته بود یا چه حدی از بی پروایی را برای بکار بردن اروتیسم در داستان جایز میدانید؛ اما از نظر من همه چیز به جا و به اندازه ست. در این رمان، اروتیسم با بقیه اجزای داستان همخوان پیش میرود و تصویر خشونت بار آن با هدف و فضای تاریک داستان همخوان و هماهنگ بوده و به روایت کمک کرده است. بحث دوم راجع به خودسانسوری در متن است که نمیدانم تا چه اندازه کار خود براهنی میتواند باشد. ترس از سانسور حکومتی که اینجا معنا ندارد چون کتاب غیرقانونی چاپ و خوانده میشود. می ماند ترس از سانسور اجتماعی که آنهم اگر به موازات اروتیسم موجود در داستان مقایسه شود، واقعا حرفی خنده دار است. در داخل متن کتاب، جا به جا سه نقطه هایی را میبینی که بجای اسم واقعی اندام بدن به کار رفته اند . به جای کون، ک... و مثالهایی از این دست بسیارند ولی پستان را همان پستان نوشته اند. اینجا را نفهمیدم. خواسته اند کدام سانسورچی را دور بزنند که به جایش خواننده را رکب زده اند؟ 0 4 آرش میراحمدیان 1403/3/10 محشره. الان که کتاب رو تموم کردم، با جرأت بیشتری میتونم بگم که محشره. روزگار دوزخی آقای ایاز جادوییه که تاحالا توی رمان فارسی ندیده بودم. صحنههایی داره که هیچوقت فکر نمیکردم بشه توی فارسی و اونم اینقدر زیبا ازشون صحبت کرد. اورجی عظیمی که موقع دیدن چارچرخهی محمود شروع میشه، و عملاً تمام بخشهای سکشوال رمان. قبلاً ایرادی به استفاده از «همجنسبازی» توی داستان گرفته بودم. اما بهنظرم ایراد درستی نیست. اول اینکه این نگاه، با منطق داستان و البته ایاز که خودش راویه، کاملاً سازگاره. (واقعاً کملطفیه اگه از خود براهنی هم بخوایم ایراد بگیریم بابتش. داستان بین سالهای ۴۶ تا ۴۹ نوشته شده که حدوداً نیمهی دوم دههی ۶۰ میلادیه. منظورم اینه که اگه با نگاهی که دنیای اون موقع به هموسکشوالیتی داشته نگاه کنی، این طرز فکر زیاد عجیب بهنظر نمیرسه.) من بیشتر از هرچیزی با زیادهگویی راوی مشکل داشتم. البته باز هم دوتا بحث پیش میاد که راوی رو واقعاً ایاز بدونیم، یا کاتبی که ازش صحبت میشه و ایاز میگه که اون رسواش کرده. اما زبان و لحن به شدت خوبه و تکرارهایی که راوی داره، خیلی واقعیتر کرده شخصیت رو. 0 4 🌔🕊 1404/2/22 عادت ندارم کتابها رو نیمه خوانده رها کنم اما به شدت دلم میخواد برای اولین بار کتابی رو ناخوانده رها کنم صبوری کردم تا همین الان هم بهتر اینه که بگم جون کندم نمی دونم لزومی داره باز هم صبر به خرج بدم یا نه از خودم می پرسم چه پایان و دستاوردی می تونه ارزش تحمل این کلمات و جملات و شرح احوالات رو داشته باشه ؟؟ جواب هر بار اینه هیچ پایانی ... به گمونم بهتره رها کنم برای اولین بار ،مخصوصا که این روزها کتاب می خونم تا نبینم نشنوم نفس نکشم فقط باشم ... و این کتاب روزگار خواننده رو به معنی واقعی دوزخی می کنه 0 20