خیلی قشنگ و با محتوا بود. درباره مسابقه ی مردم برای مصرف و خرید هر چه بیشتر و نتیجه ش. مردم فکر میکردم هرچی وسایل بیشتری داشته باشن، خوشحال تر میشن اما ناخواسته توی یک رقابت برای هرچه بیشتر داشتن، باور و رضایت درونیشون رو از دست میدن.

«تو برای من عزیزترینی» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/12710
        

          پشت جلد کتاب نوشته مناسب برای سن هفت تا هفتاد و هفت سال! مگر قصه چیزی غیر از اینه که ما ازش لذت ببریم و درس بگیریم حتی اگر برای کودکان باشه، از اینکه برخی برای کتاب‌ها سن تعیین می‌کنند به شدت مخالفم! من بزرگسالم ولی هنوز هم از کتاب‌های کودک و نوجوان درس می‌گیرم و نگاه متعصبانه به کتاب‌ها ندارم. چیزی که تو ادبیات و حوزه‌ی کتاب نابودکننده است همین دید متعصبانه هست به کتاب‌ها! این کتاب هم در مورد حس رضایت و ارزشمندی نوشته شده و می‌تونه راهنمای خوبی برای کودکان باشه، و اینکه ما هم گاهی بایستیم، ترمز کنیم تو زندگیمون و ببینیم تو بدوبدوهای زندگیمون ، تو اینهمه هیاهو چی رو داریم فدای چی می‌کنیم؟!
        

          مجموعه داستانی ومی کی ها رو حتما برای بچه ها بخونید.
        

          این کتاب پر از محتوا بود و شاید فقط خواندن همین کتاب به یک کودک بیاموزد که او چه سفید پوست باشد،چه سیاه پوست و اهل هر کشوری که باشد خدا او را دوست دارد.
        

          محتوای کتاب، داستانی درباره نامطلوب بودن چشم و هم چشمی و مسابقه برای بیشتر به دست آوردن چیزهایی است که بیشتر داشتنشان نه تنها سودی به حال انسان ندارد بلکه باعث زحمت او و از دست دادن بسیاری از خوبی ها در زندگی می شود.
وقتی کتاب را می خواندم آیه های سوره تکاثر در ذهنم نقش بست: الهکم التکاثر، حتی زرتم المقابر...
ظاهر کتاب کودکانه است، تصویر سازی های زیبا و مرتبط با متن صفحه های مجاور، ریتم داستان نه آن قدر آرام است که حوصله سربر باشد نه آن قدر تند که مخاطب کودک و نوجوان از فهم داستان جا بماند. نویسنده، پانچلو را در مسیر منطقی و در زمانی که باید، برای یادآوری آنچه نیاز داشت به خالقش یعنی ایلای می رساند. شاید برای ۸ ساله ها و بزرگتر مناسب باشد ولی محتوای عمیقش بیشتر برای پدر و مادرها لازم است تا هر از چند گاهی برایمان یادآوری کند که ز کجا آمده ایم و آمدنمان بهر چه بوده است... چون بچه ها چشم و هم چشمی را مانند بسیاری از رفتارهای نادرست دیگر از بزرگترهایشان می آموزند. 

        

          مجموعه داستان های پانچلو بسیار زیبا و مفهومی و آموزنده طراحی شده من که خیلی لذت بردم اگر مادر هستید یا معلم  پیشنهاد میکنم برای بچه ها این داستان هارو بخونید قطعا لذت خواهند برد 👌
        

          علی‌رغم تعاریف و تمجیدها، برای کودک دوم دبستان به بالا باید خونده بشه و علی‌رغم این که بزرگسالان خیلی طرفدارشن، بچه‌ها خیلی دوستش ندارن!
        

          این کتاب برای من جذاب بود چه برسد برای بچه ها 
چندسال پیش که معلم تازه کار کتابخوانی دبستان بودم این کتاب را سرکلاس خوندم و با بچه ها سر آن بحث کردیم 
اگر بچه دارید یا اگر با بچه ها سر و کار دارید بسیار توصیه اش می کنم
        

          موضوع:چشم و هم چشمی،احساس کسب ارزش و اعتبار از طریق داشتن وسایل بیشتر و مارک دار و به رخ دیگران کشیدن آنها
(ایلای گفت:جعبه ها و توپ ها را به قیمت از دست دادن دوستانت به دست آورده ای،مهمتر از همه به قیمت از دست دادن باورت ! تو باور نداشتی من می توانم تو را خوشحال کنم.تو به سراغ آن جعبه ها و توپ ها رفتی و فکر کردی آن ها می توانند تو را خوشحال کنند.)
        

          محتوای خوبی دارد.
ولی از آن جنس کتاب هایی هست که حتما نیاز به همراه برای خواندن دارد به اضافه گفتگو و تسهیل گری تا مطالب به درستی در ذهن کودک جای بگیرد و خدای نکرده کج فهمی رخ ندهد.
        

          از کتاب های مفید خدا شناسی برای کودکان
        

          داستان درباره ی برچسب زدن ه، نمادهای داستان خیلی واضحن ولی با این حال به دل میشینه، مخصوصا با اجرای با احساس و بی‌نظیر سوده ی شبیری عزیز
        

          اثر حاضر یکی از جلدهای مجموعه پنج جلدی  کتاب های پانچلو است که با مطالعه این داستان، فرزند شما گامی نظری در پرورش عزت نفس و تفکری عمیق در باره ماهیت زندگی بر می‌دارد. کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان به  خوبی متوجه میشوند داشتند پیوندهای خوشایند ارتباطی، فوق العاده ارزشمندتر و ماندگارتر از آن است که به خاطر دل بستن افراطی به یک اسباب بازی خاص و کم نظیر دوستان خود را برنجاند. به سخن دیگر، خودبینی، دنیاپرستی، فزون خواهی و اندیشه انحصار گرایانه به خاطر داشتن کالا و موقعیتی خاص به تدریج پیوندهای عاطفی را تضعیف و روابط صمیمانه با دوستان را سست و گسستنی می‌کند. 
در بیشتر داستان‌های این مجموعه، مردم جامعه گرفتار وضعیتی نامطلوب می شوند که خروج از آن، تنها با تکیه بر توانایی‌های خودشان امکان پذیر نیست و در همه این موقعیت ها، به دانایی و خرد سازنده خود نیاز دارند و باید از نگاه بالاتری به مسئله نگاه کنند تا از وضعی که در آن گرفتارند نجات یابند، البته آن دسته از مردمی که به حضور این سازنده دانا توجه دارند.

برشی از متن کتاب:
پانچلو از پنجره به ومی‌کی‌هایی که هنوز تلاش می‌کردند از تپه بالا بروند، نگاه کرد. آنها تلوتلو می‌خوردند و باهم می‌جنگیدند تا اقبل از دیگران به بالای تپه برسند. ایلای پرسید: «آیا این آدم‌چوبی‌ها خوشحال به نظر می‌آیند؟ آیا مهم به نظر می‌آیند؟» پانچلو پاسخ داد: «نه، به هیچ وجه.» ایلای پرسید: «فکر میکنی من ومی‌کی‌ها را ساخته ‌ام که این‌گونه رفتار کنند؟» پانچاو پاسخ داد: «البته که نه...» ایلای گفت: «تو مدت‌هاست که دیگر خوشحال نیستی! آیا جمه کردن این همه جعبه و توپ، تو را خوشحال کرده است؟»
        

          به نظرتون ارزش شما با چند تا وسیله پایین و بالا میشه ؟
میگیم نه ولی در عمل بله !
این دقیقا اتفاقی هست که در این جلد در دهکده کوچک وی میکی ها می افتد