معرفی کتاب قطاری که ایستگاه نداشت اثر بهیچ آک مترجم کالینا رشیدپور

قطاری که ایستگاه نداشت

قطاری که ایستگاه نداشت

بهیچ آک و 1 نفر دیگر
3.5
16 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

23

خواهم خواند

11

شابک
9786229261750
تعداد صفحات
152
تاریخ انتشار
1402/10/22

توضیحات

        «قطاري که ايستگاه نداشت» قصه مرزهاي الکي است. قصه چيزهاي کوچک و کم‌ اهميتي که انسان ها را به جان هم مي‌اندازند. نويسنده اين کتاب معمار، کاريکاتوريست و مستندسازي است که براي شخصيت‌ پردازي و فضاسازي رمان‌هايش از زلزله ترکيه، معدن‌هاي متروک، بچه‌هاي خيال‌ باف، روابط مردم روستاها با شهرهاي اطراف، و پيرمردها و پيرزن‌هايي که آب‌شان با هم توي يک جوب نمي‌رود کمک مي‌گيرد تا خوانندگانش را از گوشه و کنار جهان به فرهنگ و جغرافياي مردم ترکيه نزديک‌تر کند. با اينکه مخاطب اصلي رمان‌ هاي بهيچ آک بچه ‌ها و نوجوان ‌ها هستند اما «قطاري که ايستگاه نداشت» داستان‌ قطار کوچکي است که هيچ‌ کس، بزرگ يا کوچک، دلش نمي‌خواهد از آن پياده شود.
      

لیست‌های مرتبط به قطاری که ایستگاه نداشت

آبنبات هل دارآب نبات پسته ایآبنبات دارچینی

عیدی های هزارو چهارصد و چهار

12 کتاب

با توجه به پست بهخوان برای ایجاد لیست کتاب برای عید منم گفتم یه لیستی درست کنم. واقعا جذاب ترین عیدی کتابه فقط کتابخوان های واقعی درک می کنن که چی میگم. حتی می تونیم با عیدی دادن یک کتاب یه نفر رو به کتاب خواندن علاقه مند کنیم. در این لیست کتاب هایی رو قرار دادم که به نظرم برای تعطیلات عید مناسبه. چه خودتون بخواید بخونید یا برای کسی عیدی بگیرید چون خیلی مفصل نیست و یا درمورد موضوع پیچیده ای نیست به نظرم خوبه. (البته این کتاب ها نظر شخصی خودمه . کتاب های این لیست تخیلی یا طنز هستند _جز یکی دو مورد_ ولی ممکنه سلیقه ها متفاوت باشه.) فقط یه موضوع خیلی مهم برای دوستداران کتاب که به اطرافیان شون کتاب عیدی می دهند: خواهش میکنم به گروه سنی توجه کنید (کتاب های این لیست هم گروه سنی های متفاوتی دارند و یه سری هاش رو وقتی کم سن و سال تر بودم خوندم)و قبل از تهیه کتاب مطمئن شوید که فرد مورد نظر آن کتاب را ندارد. خصوصا در این لیست، کتاب جذاب ✨️✨️شازده‌کوچولو✨️✨️که اکثرا دارند. با تشکر🦋

26

پست‌های مرتبط به قطاری که ایستگاه نداشت

یادداشت‌ها

          💢 اگر می‌خواهید کدورت بین آدمها را از بین ببرید و اتحاد و انسجام میان شان ایجاد کنید، یک رویای مشترک به آنها هدیه دهید.

این را وقتهایی فهمیدم که دخترهایم چند دقیقه بعد از دعواهای  «قهر قهر تا روز قیامت» شان، با رویای ساختن یک خانه عروسکی یا پختن یک دسر جدید، مثل یک جان در دو قالب، پا به پای هم می‌ساختند و می‌پختند و می‌خندیدند و طوری چیک تو چیک میشدند که اگر کسی همان لحظه از در وارد می‌شد و میدیدشان، باورش نمیشد رد زخمهای روی صورت آن و خون خشک شده‌ی روی دست این، اثرات جنگ چند دقیقه پیش شان بوده باشد. 


💢 زنی بعد از سالها به روستایش برمیگردد، با رویای ساختن راه آهن متروک روستا و راه انداختن یک قطار جدید. اما آدم‌های در خانه‌ها را به روی خودشان بسته‌اند و هیچ دل و دماغ ندارند. 
چرا؟ 
چون معدن قدیمی روستا که در آن کار می‌کردند تعطیل شده و همه بی کار شده‌اند. تازه به گزارش یکی از اهالی فهمیده‌اند مرزبندی بین زمینهای شان با سند خانه‌ها نمیخواند و بعضی از همسایه‌ها به اشتباه بخشی از زمین همسایه شان را تصاحب کرده‌اند. 

کدورت، دلمردگی و ناامیدی بر تمام روستا سایه انداخته. در این بین حکومت هم قرار است آب رودخانه روستا را به یک شهر بزرگتر بفرستد و اهالی مانده‌اند ماندن در سرزمین آبا و اجدادی شان عاقلانه است یا نه؟

اینکه فضای  این رمان نوجوان ترکیه ای، اینقدر شبیه جامعه امروز ایران است، عجیب نیست؟ 

💢 تمام مدتی که «قطاری که ایستگاه نداشت» را می‌خواندم با خودم فکر میکردم کاش ما مردم ایران یک رویای مشترک داشتیم. 
رویایی که مال همه مان باشد. فارغ از اینکه کجای این خاکیم، گرایش سیاسی مان چیست و دین و مذهب مان کدام است.
در پایان این داستان و همه داستان‌های دنیا، زور رویا به همه‌چیز میچربد. می‌تواند مرزهای تقلبی را پاک کند، خاطره‌های بد را بشوید و همدلی و اتحاد ایجاد کند. این را  «منور» خانمِ داستان نشان‌مان می‌دهد. 

💢 کسی که با خودش رویا و نور و در نهایت امید و اتحاد می آورد یک زن است. 
چون نویسنده به درستی فهمیده که رویا ساختن کار زنهاست. و کاش ما هم بفهمیم اگر سرزمینی یک رویای مشترک و شوق انگیز ندارد، باید برای خوش حالی زنانش کاری کرد.


        

12