بریده‌ای از کتاب قطاری که ایستگاه نداشت اثر بهیچ آک

بریدۀ کتاب

صفحۀ 96

انگار آدما آرزوهاشون رو قفل و زنجیر کرده بودن و حالا منور خانم داره اون قفل‌ها رو یکی یکی می شکونه.

انگار آدما آرزوهاشون رو قفل و زنجیر کرده بودن و حالا منور خانم داره اون قفل‌ها رو یکی یکی می شکونه.

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.