کوه مرا صدا زد کوه مرا صدا زد محمدرضا بایرامی 3.9 14 نفر | 6 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 32 خواهم خواند 6 ناشر شرکت انتشارات سوره مهر شابک 0000000146369 تعداد صفحات 120 تاریخ انتشار 1371/4/1 نسخههای دیگر نشر شرکت انتشارات سوره مهر توضیحات کتاب کوه مرا صدا زد، نویسنده محمدرضا بایرامی. بریدۀ کتابهای مرتبط به کوه مرا صدا زد کردستانی 1403/4/7 کوه مرا صدا زد محمدرضا بایرامی 3.9 6 صفحۀ 33 _دنیا همین است پسرم؛ مرگ و گم شدن. همه میمیرند. چارهای هم نیست. اما من میخواهم وقتی میمیرم خیالم از طرف خانواده راحت باشد. میخواهم قول بدهی که سرپا بمانی و خانواده را هم سرپا نگهداری. چیزی راه گلویم را میبندد. احساس میکنم الان است که خفه بشوم. برای اینکه بغضم نترکد صورتم را میچسبانم به دستش. _بابا... بابا! انگشتش را فرو میکند میان موهایم. _ یک مرد باید تحمل همه چیزا را داشته باشد. 0 7 یادداشتها محبوبترین جدید ترین علیرضا گلرنگیان 1401/2/2 «کوه مرا صدا زد» داستانی از محمدرضا بایرامی است. بایرامی را با موضوعاتی مانند «جنگ» و «روستا» میشناسند. از آثار شاخص وی میتوان «هفت روز آخر» و «پل معلّق» را نام برد. «جلال» قهرمان داستان است؛ نوجوانی سختکوش و کاری. پدر جلال نفسهای آخرش را میکشد و جلال باید به روستای مجاور بشتابد تا پزشکی خبر کند. برف و باد امان نمیدهد و گرگهای گرسنه در کمیناند امّا نجات جان پدر، از همهچیز مهمتر است. جلال پسری نترس و مغرور است که بیش از سن و سالش میفهمد و مسؤولیتهای سنگینی به دوش میکشد. او میخواهد به دیگران ثابت کند که بزرگ شده و از دوره نوجوانی گذر کرده است؛ امّا دیگران هنوز او را کودک میشمارند و حاضر نیستند سرپرستی خانواده را به او بسپارند. «کوه مرا صدا زد» برای نوجوانهاست و نثری دلنشین دارد. تشبیهات و آرایههای ادبی آن ساده و کودکانه است؛ مانند آنجا که راوی میگوید: «آسمان گرفته و اخموست و مِهی که دور قلّه حلقه زده، کمکم، دارد پایین میآید و همهچیز را میبلعد.» توصیفهای داستان کافی و بهاندازه است و گفتوگوها به خوانش آن سرعت بخشیده است. همچنین، ماجراهای ریزودرشتی که در داستان رخ میدهد، بر گیرایی و جذّابیت آن افزوده است. این کتاب، داستان نبرد با زندگیست. در این سو جلال ایستاده است، پسری از دیار رنج و در آن سو، سرنوشت. پیرنگ داستان همینقدر ساده است و دیو سپید و اژدهای هفتسر هم ندارد. «کوه مرا صدا زد» به زبانهای خارجی ترجمه شده و جایزهی «مار عینکی آبی» را هم گرفته است. در یکی از ترجمهها نامش را گذاشتهاند: «جلال برای زندگی میتازد.» 0 9 راضیه بابایی 1402/11/25 کتاب حاضر، جلد اول قصه های سبلان ،با نام کوه مرا صدا زد است که به چاپ نهم رسیده .داستانی که مفصل به اقلیم،فرهنگ،بوم و سنت روستایی پرداخته است.خیلی از واقعیت های بیان شده در داستان اینقدر تازگی دارند که عامل پیش برنده و جذاب کتاب باشند. زمستان های سرد روستایی و نحوهی زندگی مردم و حیوانات اهلی و وحشی محور اصلی کتاب است. این داستان جایزهی بین المللی برای نویسنده به ارمغان آورده است و انتهای کتاب نظرات نویسنده و منتقدین داخلی و خارجی چاپ گردیده است. تصویر گری کتاب معمولی است و جا داشت با تکنیک بهتری اجرا شود.تحول شخصیت جلال را دوست داشتم و تلاشی که برای نشان دادن خودش به مادر دارد .پایان بندی داستان هم پر کشش و دلچسب بود. به مخاطب ۱۲ سال به بالا توصیه می شود. 0 24 ط̸ا̸ه̸ا̸ ص̸ـ̸ב̸ا̸ق̸ت̸ (𝒯𝒶𝒽𝒶 𝒮ℯ𝒹𝒶𝓆𝒶𝓉) 1402/7/2 داستانی زیبا از فداکاری و البته محبت و دوستی 0 5 👩🏻🎓sara📚 1402/2/30 داستان جالبی داره 0 0 میم صالحی فر 1403/3/23 جلال، پسری روستایی است که برای اوردن حکیم، راهی دهی دیگر میشود. در ادامه چه در مسیر بازگشت به خانه یا درمان پدر و حتی اتفاقات به دنبال آن، ما از زاویه دید این نوجوان با داستان همراه میشویم. کتاب دو جلد دیگر هم دارد که گرچه مثل این جلد جایزهای نبرده اند اما نویسنده بیشتر (جلد دوم را میگویم) دوستشان دارد و من هم دوست دارم بخوانمشان و بعد این نظر رو هم تکمیل کنم 7 3 Aylin𖧧 1402/5/10 جلال، شخصیتاصلی داستان که سعی میکنه با مشکلاتش مبارزه کنه و اوضاع رو بهتر کنه. داستان ساده، کمحجم، روان، باورپذیر بود؛ اما طوری نبود که انتظارش رو داشتم. نمیدونم... حس میکردم یه چیزی کم داره. شاید بهاین دلیل که هیجان کمی داشت و آروم پیش میرفت. 0 1