سیدعلی صدرایی
سیدعلی صدرایی
@seyedalisadra
8 دنبال شده
46 دنبال کننده
یادداشتها
باشگاهها
چالشها
این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.
لیستهای کتاب
فعالیتها
1403/4/22
سپر جلد 1
3.6
2
1
1403/4/22
سپر جلد 1
3.6
2
من مصطفی رضایی (نویسنده کتاب) را دوست دارم. چون اعتقاد دارم پروژه مشخصی در ذهن دارد و با خلوص و صداقت مینویسد. و با همه فراز و فرودها به کارش ادامه میدهد. دمش گرم. اما سپر از زایو و ایذا چند مرحله عقب تر است. سرسری نوشته شده. میان تهی است. تمام شخصیت های قصه یکسری شکلک های نمدی هستند، هیچ و پوچ. دو خطی داستان این است: خورشید در حال گرم شدن است و تا ۶ ۷ ماه دیگر یک شراره آتشین از خودش ول می دهد سمت زمین و بشر فقط هفت ماه فرصت دارد تا خود را نجات دهد از نابودی و مرگ دست جمعی. در حالی که جهان داستان باید مملو از یک اضطراب وجودی فراگیر باشد. اما مثل همیشه با یکسری شخصیت روبه روییم که از لحاظ رشد رفتاری، شناختی و هیجانی نهایتا ۱۲ سال سن دارند. با اینکه انگار دانشمند و نخبه هستند ولی آنقدر بلاهت در رفتار و گفتارشان هست که فکر میکنید در یک کودکستان به سر میبرید. جهان در حال نابودی است بعد دانشمندان در جلسه مهمشان شوخی های کودکستانی میکنند، دیالوگهای بیمزه و سطح پایین دارند. از اینکه صبح جمعه هم بهم پیام میدهند ناراحت و کلافه میشوند. دو تا دانشمند خانم قرار است با استفاده از اختراع یک دانش آموز در جشنواره خوارزمی جهان را نجات دهند. در حالی که آمریکا در مریخ، شهر ساخته و شهروندانش را به آنجا منتقل میکند. همین تقابل وضعیت غم بار کتاب را نشان میدهد. یکی از این دو دانشمند قبلاً رفته ایستگاه فضایی ولی شخصیتش تفاوتی چندانی با کوکب خانم ندارد. یک همسر فیلمنامه نویس دارد به نام عباس. که هر چند وقت یک بار افاضاتی دارد و جای خالی این دیالوگ در کتاب خالی میماند: چشم عباس آقا!!! قهرمانان قصه برای پیدا کردن راه حل نجات جهان مثل بچه های دبستانی به کتابخانه مراجعه میکنند، از منابع موجود در کتابخانه استفاده میکنند. در شرایطی که بشر میتواند به مریخ سفر کند این دو دانشمند کله کدو محاسبات شأن را با ماشین حساب مهندسی روی کاغذکاهی انجام می دهند. آنقدر لحظات کمدی دارد این کتاب که نمی دانم چه بگویم. شخصیت ها، فضاسازی ها و پرداخت ها آنقدر کم مایه است که نمی شود در موردشان خیلی نوشت. یک شخصیت شرور دارد داستان به نام دمپسی، مثل هوخشتره از صفحه ۱۰۰ وارد داستان می شود، قهرمان قصه مثل شرلوک هلمز بهش مشکوک میشود و جلوتر می فهمیم جاسوس است، وسط پروژه نجات زمین یکی از دو دانشمند را میکشد و خودش هم به هلاکت میرسد. همه اش تو ۲۰ صفحه. با احترام به نویسنده این کتاب را باید در کلاس های داستان نویسی تدریس کرد. چطور میتوان یک کتاب بد نوشت. یک ایده جذاب را به قهقرا برد. به اعتبار خود لطمه زد. آقای رضایی برای کتاب هات وقت بذار. این رسما چرک نویس یک ایده دم دستی میتوانست باشد، نه یک کتاب. این متن شاید تند و تیز باشد ولی قطعا دلسوزانه است. برای ادامه مسیر درست زایو. پینوشت: وقتی زایو نوشته شد، خبری از کرونا نبود، آقای نویسنده دست به کار شده دوباره و از بحران خورشیدی نوشته، هوا هم که غیر عادی گرم شده است، خدا رحم کند. 😅
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1
1402/11/19
1
1402/7/14
3.7
7
1
1402/4/16
2
سیدعلی صدرایی پسندید.
1402/4/12
48 / 312 % 15
1
1402/4/9
3.9
16
داستان در مورد راپا فرهادی دانش آموز پایه هفتم است. راپا تازه وارد مقطع متوسطه شده و از مدرسه متنفر است. به همین دلیل تلاش میکند تا از مدرسه انتقام بگیرد. روی دیوارهای مدرسه شعار نویسی میکند، گروه خرابکاری راه می اندازد و آزمایشگاه را به آتش میکشد. اول: دم مهرک گرم که دست از سری دوزیهای خمیر شونده برداشته و به نویسندهها و تیمهای جوان اعتماد میکند. دوم: دم نویسنده هم گرم که سعی کرده کتابی مماس با دنیای ذهنی نوجوان بنویسد. اما جهان قصه شکل نگرفته. برخی وقایع کاملا غیرمنطقی هستند، واکنش آدم ها منطق درستی ندارد. یا حداقل من نفهمیدم. واقعا چطور میشه با یک آچار و پیچ گوشتی رفت داخل موتور خانه و کاری کرد آب کل کلاسها را پر کند؟ بعد این چه مدرسه شل و ولی است که همه سوراخ سمبه هایش را به راحتی می شود فتح کرد؟ آنهم مدرسهای که ظن خرابکاری در آن پر رنگ شده. چطور میشود خسارت مالی و جانی به مدرسه وارد کرد پای آتش نشانی و آمبولانس را به مدرسه باز کرد، بعد آخر روز قبل از آمدن والدین رهایت کنند و مهم تر چطور ممکن است بعد از هزار تا آتش سوزاندن و خود را گم و گور کردن والدین با آغوش باز از تو استقبال کنند و چک و لگدی نثارت نکنند. این کتاب برخلاف ادعایش اصلا شخصیت شرور ندارد. مدرسه که موجود شل و ولی است که هر بلایی خواستند سرش آوردند. پدر و مادر راپا هم که کهن الگوی تعلیم و تربیت هستند. مدیر مدرسه هم آنقدر شوت است که نمی فهمد کلید را از اتاقش کش رفتهاند فلذا لیاقت شخصیت هویج داستان را هم ندارد چه برسد به شخصیت شرور. می ماند یک معلم ریاضی که به مسخره ترین شکل ممکن بیرون مدرسه بچه ها را خفت میکند و بهشان میگوید سیگار نکشید ضرر دارد. به همین دلیل هیجانی که عنوان کتاب « مرگ بر مدرسه » در دل مخاطب ایجاد میکند در طول داستان بخار میشود و میرود هوا. این مدرسه نفرت انگیز نیست سر هم بندی شده است. ما هم دوران جاهلیت اولی مدرسه را دو دره کردیم، هم از دیوار همسایه، هم از در ورودی. ولی همین دو دره بازی هم آدابی داشت که اثری از آن را در کتاب ندیدم. و این به نظرم برمیگردد به یک مشکل اساسی در نویسندگان خانم وقتی میخواهند دنیای ذهنی یک پسر بچه نوجوان را به تصویر بکشند. بسیاری از عزیزان وقتی میخواهند دنیای ذهنی یک پسر نوجوان را وصف کنند، از زاویه دید، زبان و لحن دخترانه بهره میگیرند. بسیاری از تردیدها و گفتگوهای درونی راپا مشخصا خصلت دخترانه دارد. و رفتارهایش بیشتر به یک دانش آموز پایه دهم میخورد تا پایه هفتم. این که، این کتاب نقد سیستم آموزشی است هم نکته دقیقی نیست. نویسنده البته حرف هایی برای گفتن داشته و دارد. اما این حرف ها درون جهان داستان ریشه ندوانده و ابتر شده است. اما در هر صورت کتابی است که وجودش پر از خیر است در صنعت نشر ما. انشالله مروجین معرفی کنند و نوجوانان هم بخوانند و لذت ببرند. ما که بخیل نیستیم. :)
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
15
1402/4/9
3.9
16
0
1402/3/27
4.3
10
0
1402/3/27
29
1402/3/26
14
1402/3/26
0
1401/11/14
4.1
4
0
1401/11/14
12
1401/11/14
0
1401/11/14
1
1401/11/11
0.0
0
1401/11/11
0
1401/11/11
0
1401/11/11
0