معرفی کتاب چهار میثاق: راهنمای کاربردی برای رسیدن به آزادی شخصی، کتابی درباره خرد سرخپوستان تولتک اثر میگل روئیز مترجم محسن توسلی

چهار میثاق: راهنمای کاربردی برای رسیدن به آزادی شخصی، کتابی درباره خرد سرخپوستان تولتک

چهار میثاق: راهنمای کاربردی برای رسیدن به آزادی شخصی، کتابی درباره خرد سرخپوستان تولتک

میگل روئیز و 2 نفر دیگر
3.6
132 نفر |
49 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

305

خواهم خواند

75

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به چهار میثاق: راهنمای کاربردی برای رسیدن به آزادی شخصی، کتابی درباره خرد سرخپوستان تولتک

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 20

وقتی معصوم هستید که برای خود ارزش قائل باشید و مسئولیت تمام اعمالی را که انجام می دهید به عهده بگیرید. با این دیدگاه کلمۀ گناه از یک مفهوم مذهبی و معنای عام خودش فاصله میگیرد و دقیقاً از جایی شروع میشود که شما خودتان را نمی پذیرید. بدون خطا سخن گفتن به معنی استفاده از کلمات علیه خودتان نیست اگر من شما را در خیابان ببینم و احمق خطابتان کنم از کلامم علیه شما استفاده کرده ام ولی در واقع من به خودم آسیب زده ام چون شما با این حرف از من متنفر خواهید شد و نفرتی که به من بر می گردد به هیچ وجه برایم خوب نیست. بنابراین اگر من عصبانی شوم و حرفهایم را به عنوان سمی که از احساساتم ترشح میشود به سمت شما بفرستم در واقع از آن کلمات علیه خودم استفاده کرده ام. اگر من خودم را دوست داشته باشم آن عشق را در ارتباطاتی که با شما دارم هم ابراز خواهم کرد و در نتیجه باعث انعکاس عشق در روابط خواهد شد. اگر من تو را دوست داشته باشم، تو هم متقابلاً مرا دوست خواهی داشت. اگر من به توتوهین کنم، تو هم متقابلاً به من توهین خواهی کرد اگر نسبت به تو احترام قائل باشم تو هم به من احترام خواهی گذاشت و اگر در روابطی که با تو دارم خودخواهانه رفتار کنم تو نیز نسبت به من خودخواه خواهی بود.

1

یادداشت‌ها

        عااااااالی.
هیچ چیز رو به خودت نگیر.
با کلامت گناه نکن
تصورات باطل نکن
تمام تلاشت رو بکن
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          احساسم به این کتاب از لحظه‌ای که اسمش رو شناختم و تا آخرش که داشتم می‌خوندم در نوسان بود. اولش شنیدم کتاب خوبیه پس وارد لیستم شد و خریدمش. پشت جلدش رو خوندم و فکر کردم زیاد هم چنگی به دل نخواهد زد. بعد شروع کردم به خوندنش و اولش همه چیز خوب و حقیقی به نظر می‌رسید. به نظرم حرفای جالبی زده بود و تا حدودی می‌شد با تمرین و تکرار انجامشون داد و به نظر میومد نتیجه‌بخش خواهد بود ولی آخر کتاب(در واقع دو فصل آخر) کاملا نظرم رو عوض کرد. آخراش به این اشاره کرده انسان ذات وحشی‌ای داره و هرچقدر سعی کنه از این ذات فاصله بگیره آزادیش سلب می‌شه!  و به عنوان مثال به این اشاره کرده که ما تو موقعیت‌های مختلف شخصیت‌های مختلف از خودمون نشون می‌دیم. مثلا تو دادگاه چهره‌ای جدی و... و خب تا اینجاش همه چیز خوب به نظر میاد تا اینکه در ادامه میگه قوانین آزادی مارو از ما می‌گیرن! انسان باید وحشی بمونه و هرررر کاری دلش می‌خواد بکنه و بعد میگه هر چی تو فصل‌های قبل گفته شده برای رسیدن به همین ذات وحشیه😐 عزیزم؟ اینجوری که خیلی خر تو خر می‌شه. آره درسته قوانین بخشی از آزادی ما رو سلب می‌کنن ولی به نظرم زندگی اجتماعی باید یکسری قوانین داشته باشه تا کسی آسیب نبینه وگرنه ما چه فرقی با حیوونا داریم؟! و اینجا بود که احساس کردم حرفاش اونقدر هم به نظر می‌رسه عملی نخواهد بود.
        

1